Wednesday, 4 January 2012

روشنگری های میرحسین موسوی از یغماگران قدیس مآب

مروز بیت المال در معرض یغمای یغماگران قدیس مآب است و هنوز ملت علی‌رغم ادعاها و دستورهای شدید از شناسایی و معرفی و محاکمه این مفسدان چیزی ندیده است.کجا رفت آن پرونده بزرگی که در مجلس باز شد و یک شبه در یک معامله پایاپای بسته شد؟ میرحسین بیانیه ۱۸ صفحات روزنامه ها هر روز پر است از آمار و ارقام دزدی و اختلاس مردان “پاکترین دولت تاریخ”، دولت مردی که با شعار مبارزه با مفاسد اقتصادی به میدان مبارزه انتخاباتی وارد شد و با توزیع سیب زمینی و پولهای بیت المال رای خرید و مهندسی آرا کرد. کسی که از روزی که پا به پاستور نهاد پرونده های مفاسد اقتصادی را بعنوان اهرمی تبلیغاتی بدست گرفت و هر آن کس که در برابر بی قانونی هایش می ایستاد با اتهام دزدی از بیت المال از میدان بدر می کرد در حالی که پرونده مردانش را در قوه قضاییه مسکوت می گذاشت. نزدیکترین افرد به مقامات عالی، سکاندار کشوری شد با بالاترین میزان درآمد نفت و در حال حاضر پس از شش سال مقروض ترین خزانه را در برابر چشمان ملت به نمایش گذاشته است. نمایشی از فقر و نابسامانی اقتصادی جامعه‌ای که بخش قابل توجهی از آن دچار جبر نان و از تأمین نیازها اولیه خود ناتوان است. احمدی نژاد کابینه ای دارد که فهرست تخلف و اعمال غیرقانونی آن مجلس و قوه قضاییه را روبروی او قرار داده است، دو قوه ای که در برابر کسری بودجه و اختلاس و حیف و میل اموال عمومی هنوز پاسخی برای افکار عمومی نداده اند. پرونده های سنگین مردان احمدی نژاد در قوه قضاییه وجه المصالحه تخلفات زمین بازی های برادر ناخلفی است که برای کسب کرسی های قدرت ابایی ندارد با بیگانگان نیز بر سر میز مذاکره بنشیند. او که برای ریاست جمهوری‌اش کشور را به بحران مشروعیت و شکاف عمیق رو به رو کرده است، از ۳۱۴ مقام در جمهوری اسلامی ۱۴۰ هزار سند در اختیار دارد که رسانه های او بارها تهدید کرده‌اند در زمان مناسب آنها را در اختیار افکار عمومی قرار خواهد داد. هر چند احمدی‌نژاد ماههاست در هر مصاحبه ای از “سکوت بخاطر وحدت” سخن می گوید اما نسبت به روزی هم که این سکوت را بشکند هشدار داده و گفته است که این “سکوت همیشگی” نیست. رقیب احمدی‌نژاد نیک می داند که شیشه عمر “نظام” در دست “زنگی” است و هر آن ممکن است این شیشه ترک بردارد و بی دلیل نیست که با همه مفاسدی که این رییس جمهوری منتصب سرداران به بار آورده است باز باید تا آخر دوران چهار ساله خود را طی کند. روزی که میرحسین موسوی، نخست وزیر محبوب و مردمی که بار سنگین اقتصاد جنگی را با مدیریتی شایسته به دوش کشید، در برابر ترکتازی های این رییس کابینه هشدار داد و فریاد بر آورد که امروز بیت المال در معرض یغمای یغماگران قدیس مآب است و هنوز ملت علی‌رغم ادعاها و دستورهای شدید از شناسایی و معرفی و محاکمه این مفسدان چیزی ندیده است. کجا رفت آن پرونده بزرگی که در مجلس باز شد و یک شبه در یک معامله پایاپای بسته شد؟ او را فتنه گر خواندند و بیگانه پرست نامیدند و برایش میتنیگ مرگ و اعدام تشکیل دادند و در مجلس که باید خانه ملت باشد، بر فرزند شایسته ملت عربده ” اعدام باید گردد”سر دادند و به جای رسیدگی به پرونده های به جا مانده از تخلفات و اقدامات غیرقانونی مردان احمدی نژاد و غارتگران بیت المال، دست به دست تیم امنیتی به جا مانده از سعید امامی ها دادند و او را به همراه شیخ مهدی کروبی نماینده ویژه امام خمینی به حبس کردند. وقتی در برابر چشمان حیرت زده مردم، فرمان اختلاس را کش ندهید صادر شد و وزیر متخلف احمدی نژاد به جای استیضاح، تقدیر شد و رییس مجلس در قامت یک مدافع از کابینه احمدی نژاد، لقب ” داماد متخلف” را از فرزند آیت الله مطهری دریافت کرد، آن زمان بود که مشخص شد آن “معامله پایاپایی” که میرحسین از آن می گفت، چه بود و چه کسانی برای غارت منابع مادی و معنوی این مملکت دندان طمع تیز کرده اند. نماینده ای که باید حافظ منافع ملت و وکیل مردم حوزه انتخابیه خود باشد، وکیل الدوله ای است که به راحتی می توان قیام و قعودش را تنظیم کرد و مهر سکوت به لبش زد و حقیقت را برای مصالح شخصی اش به مسلخ برد. بگم بگم های ناتمام بحث اسناد و پرونده هایی احمدی‌نژاد از روز مناظره خود با “بگم بگم “آغاز شد و در ادامه آن برخی بر این گمانند که نکند همه پرونده ها مثل افشاگری احمدی‌نژاد در مورد پرونده ” یک خانم” اعتباری نداشته باشد. ولی گروه دیگری با دقت و وسواس بیشتری به این مساله نگاه می کنند و بیم آن دارند روزی یکی از این پرونده ها که سالهاست زیر بغل رئیس منتصب جا خوش کرده است باز شده و رازهای مگویی را آشکار کند. بدون شک احمدی‌نژاد که هراسی ندارد در برابر دوربین خبرنگاران خط و نشان بکشد و از خط قرمز خود سخن بگوید روزی خواهد توانست در برابر همین دوربین ها یکی از پرونده های خود را بگشاید و گره “نظام” را کورتر از قبل کند. تجربه کار با این “برگزیده” به همگان نشان داده کسی که بتواند در پاسخ نامه رهبری مبنی بر عزل رحیم مشایی، چند پست جدید به رئیس دفتر خود بدهد و به رغم همه فشارها از پذیرش مصلحی در جلسه هیات دولت خودداری کند و یازده روز به قهر در خانه بنشیند، اگر قافیه تنگ بیاید حتما یکی از پرونده هایش را نه برای روشنگری افکار عمومی که برای ” اتمام دوره ریاست جمهوری” خواهد گشود. وقتی میر حسین موسوی دلسوزانه می گفت ما یک دولت و نظام صادق و رئوف و با شفقت و مبتنی بر آراء مردم می خواهیم، پیش بینی چنین روزهایی را می کرد که مردان قدرت برای حفظ ثروتهایی که از بیت المال اندوخته اند به هم امتیاز ندهند و بودجه ملتی را که برای نان شبش نیازمند است در حسابهای کلان خود به سپرده نگذارند. دولتی که متکی به آرای مردم است، هراس ندارد که در برابر باندهای قدرت و ثروت با اتکا به اعتماد عمومی و رای مردم افشاگری کند و صاحبان زر و زور و تزویر را به مردم شناسایی کند. دولتی که با اتکای به رای سردارها و صاحبان زور و زر به قدرت رسیده بی شک برای امیتازات بیشتر به باج خواهی هم می افتد. موسوی چه خردمندانه گفته بود که در عهد درآمدهای افسانه‌ای، به پیشرفتی بیشتر از صدقه‌پروری و واگذار کردن اختیار بازار و اقتصاد ملی خود به بیگانگان نائل نمی‌شود. چه او می دانست که دولت بدون پشتوانه مردمی درآمد حاصل از نفت را به جای آوردن به سر سفره های خالی مردم به جیب واسطه ها و کمپانی های خارجی و برادران قاچاقچی واریز می کند تا بتواند چند صباحی بیشتر بر سریر قدرت بماند. آنچه موسوی دیده بود و به خاطرش سکوت و آرامش بیست ساله خود را شکسته بود و بوم نقاشی به کناری نهاده و وارد میدان مبارزه ای سخت شده بود، ندیدن ” دورنمای روشن” برای خروج از این وضعیت مهلک بود. شرایطی که اقتصاد ملی نابود شده و کشاورزی مضمحل و تولید کننده خانه نشین و تداوم فعالیت سودآور اقتصادی را به یک آرزو و یافتن شغل مناسب را به دغدغه اصلی جوانان و خانواده‌های آنان مبدل ساخته است. آنان که امروز اختلاسگران را مفسدان فی الارض می خوانند و گلایه مندند از بی کفایتی های احمدی نژاد و مردانش و هر روز بر سر کویی فریاد وا اقتصادا سر می دهند، یادشان رفته که نامه نگاری کرده بودند و فرزند صالح انقلاب و نخست وزیر محبوب امام را “به قدرت‌طلبی و تخطی از خط امام متهم کرده بودند.” حافظه تاریخی ندارد رییس مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی که تلاش سی ساله اش برای تصدی پست ریاست جمهوری نتوانست حتی درصدی آرای عمومی را برای خود جلب کند که به رغم همه مستندات موجود از حمایت های صریح امام خمینی از میرحسین موسوی ادعا می کند که “امام در زمان جنگ با سیاست‌های دولت مخالف بودند و به خاطر وجود دشمن خارجی آن را تحمل می‌کردند!” یادشان رفته است نامه “صد نفر” و توبیخ امام را. او که مفتخر است به عنوان خواص با بصیرت نمی گوید با کدام منطق هشدارها و انذارهای میرحسین موسوی را که چونان نذیری خردمند پیشاپیش این قافله خطر را دیده بود و فریاد سر می داد، بی توجهی کرد و بجای جانبداری از حق و حقانیت و حقوق این ملت، به پشت سر صاحبان قدرت رفت و زیر بیرق آنان سینه زد. وقتی میر حسین موسوی می گفت ما ضایع کردن یک ریال از بیت المال را در جهت اهداف باندی و جناحی حرام می دانیم و فریاد می کرد که سند چشم انداز ملی بیست ساله که به تایید همه ارکان نظام رسیده است امروز به یک ورق پاره بی ارزش تبدیل شده است، کجا بودند آقایان اقتصاددانی که امروز زبانشان باز شده است، که ندای هل من ناصر ینصرنی فرزند اباعبدالله را بشنوند و دست یاری به مردی دهند که یک ریال پرونده تخلفات مالی از هیچ یک از اعضای خانواده اش موجود نیست. سیاستمدار اخلاق مداری که به رغم سالها نخست وزیری و داشتن سمتهای اجرایی در همان خانه قدیمی بن بست اختر زندگی کرد تا به جرم ” پاک دستی” و “شرافت” در زمانه ای که دزدان قافله سالار شده اند، زندانش شود. وقتی میر حسین موسوی هشدار می داد که رقیبان بزرگی در منطقه با رشدهای اقتصادی دو رقمی در حال ظهور هستند و روز به روز قوی تر می شوند . درحالی که ما متاسفانه از دادن یک بودجه سالانه و نگهداشتن حسابهای ذخیره ارزی و امانت در سپرده های مردم و پاسخگویی در مقابل دیوان محاسبات عمومی و مجلس شورای اسلامی عاجز هستیم. آیا چیزی جز فساد و بی انضباطی مالی و اداری در دولتی دیده بود که عرضه مدیریت بالاترین درآمد حاصله از نفت این ملت را هم ندارد. کسی که بیش از دو هزار مورد انحراف از بندها و تبصره‌ها و قوانین در پرونده خود دارد و میلیاردها دلار پول گمشده در سابقه حکومت شش ساله اش. حال که میر حسین موسوی را بیش از ده ماه است به حبس کرده اید، کدامیک از مشکلات و بی کفایتی هایتان حل شد؟ مگر نمی گفتید می خواهید ” عدالت علوی” را به جامعه ارزانی دهید و فتنه گران نمی گذارند و آرامش نظام برهم زده اند و نمی توان در این آشفته بازار سیاست، قوام اقتصادی داد. مگر پرونده مفاسد اقتصادی همه زیر بغل رییس جمهور منصوب نبود، پس چرا کسی جرات نکرد پرونده واگذاری های بزرگ را به بهانه اجرای اصل ۴۴ به مراکز قدرت و نفوذ باز کند و پرده از این غارت بزرگ ملی که منجر به ایجاد انحصارهای بزرگ اقتصادی شده است، برکشد؟ وقتی تمام گلوگاه های اقتصادی کشور به زیر پای چکمه پوشان است چه کسی آن شجاعت را دارد که از فاجعه نبود کمترین نظارت مالی بر دستگاههای نظامی و امنیتی و نهادهای شبه دولتی که سراسر فضای اقتصادی کشور را تحت تاثیر خود قرار داده اند دم برآورد؟ چرا کسی در مقابل این ملت نجیب که با در آمد سرشار نفتی، بخاطر بی کفایتی مسئولان در زیر فشار تحریم ها و فشارهای اقتصادی کمر خم کرده است پاسخی ندارد به این سوال که آیا این بود آن نظام اسلامی و عادلانه که در پی آن بودیم. ملتی که سختی هشت سال جنگ را بر دوش کشید و از آزمون سازندگی سر فراز بیرون آمد، در دوران ثبات و در آمد های نجومی باید بیشترین بحش جامعه محتاج نان شبش باشد و دخترکانش برای لقمه نانی راهی خیابانها شوند؟ سزای سیاستمداری که در شرافت، شجاعت، اخلاق، صداقت و مردم داری سر آمد است، حبس است و حصر. در زمانه ای که بر همه چیز پوستین وارونه بر تن کرده اند و دزدان را به نگهبانی خزانه سپرده اند. پاداش پیروی از خط امام زندان است و زنجیر. سیاستی که امام نویدش را به مردم داده بود همانگونه که نخست وزیر محبوبش به آن عامل بود “شفافیت در مقابل ملت” بود و هست. وقتی باور به رای و نظر مردم باشد، به مردم هم می توان اعتماد کرد، اما وقتی دولتی رای مردم می دزد، بی شک باید به ” پنهان‌کاری از ملت” پناه برد و منابع آنان را چون رای شان به غارت ببرد. میر حسین به جرم یاد آوری آنچه برایش انقلاب شده بود و نظام اسلامی برپا گشته بود، امروز به جای آنکه سکان مدیریت کشور را در خیابان پاستور به دست داشته باشد، ساکن سلولی در کنار کاخ ریاست جمهوری است در همان خیابان پاستور. جرمش همه آن بود که اسرار هویدا می کرد و به یاد آورده بود آنان را که بر میراث امام تکیه زده اند” آن اصل طلایی شفافیت حکومت در مقابل ملت را از زبان پیر جماران که می‌گفت: “کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح دهید.

No comments:

Post a Comment