یکی از مشکلاتی که این روزها با آن دست به گریبان هستیم، ارائه اخبار و اطلاعات نادرست در مورد جنایتکاران و ناقضان حقوق بشر در ایران است. رژیم و دستگاه اطلاعاتی آن نیز خواهان چنین رویکردی هستند. چه بسا خود نیز برای تشویش افکار عمومی به ارائهی چنین اخباری دست زنند و عدهای را نیز در تله خود گرفتار کنند. چرا که اخبار نادرست میتواند صحت اخبار درست را نیز زیر سؤال ببرد.
از توطئههای رژیم گذشته گاه افراد بیاطلاع و غیرمسئول اطلاعات نادرستی را اشاعه میدهند و زمینهی اشتباه محققین و تلاشگران در این زمینه را نیز به وجود میآورند.
به نظر من یکی از وظایف ما تصحیح اطلاعات ارائه شده در مورد جنایتکاران است. طبیعی است که ما اشتباه کنیم و یا غفلت بورزیم. اما جایز نیست که مسئولیت اشتباهمان را نپذیریم و در جهت تصحیح آن نکوشیم.
به همین منظور اطلاعاتی در مورد تنی چند از جنایتکاران به مرور ارائه میکنم و به تصحیح موارد یاد شده میپردازم.
فکور، بازجوی شعبهی هفت اوین و تروریست بینالمللی
نام او اکبر کبیری آرانی و معروف به اکبر کبابی است. او متولد سال -۱۳۳۷ ۱۳۳۸ است. در سال ۶۰ خانهی آنها در محله اتابک تهران، خیابان 15 متری نفیس، كوچه اسلامی بود. چون پدرش سركوچه اسلامی كبابی داشت اكبر هم معروف شده بود به اكبر كبابی. پدرش به شیخ كبابی معروف بود و همه اهل محل آنها را به این نام میشناختند. خانوادهی کبیری اصالتاً اصفهانی و هنگام صحبت دارای لهجهی اصفهانی هستند.
اکبر در سال ۱۳۵۶ به خدمت سربازی رفت و در دوران انقلاب، سرباز نیروی هوایی بود. او تا یك هفته مانده به پیروزی انقلاب ضد سلطنتی به خدمت خود ادامه داد و در آخرین روزهای حکومت سلطنتی فراری شد. (۱)
اکبر پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی در کمیته مسجد حسینی واقع در انتهای خیابان اتابک مشغول کار شد و با پاچه خواری روابط صمیمانهای با شجاعی آخوند مسجد حسینی که ریاست کمیته را نیز به عهده داشت برقرار کرد. در آن روزها اکبر تلاش میکرد با دلقکبازی و لودگی خودش را پیش این و آن جا بیاندازد.
حسین رحیمی گروهبان نیروی هوایی مسئولیت آموزش نظامی پاسداران کمیته مزبور را به عهده داشت و آنها را برای آموزش تیراندازی به کوههای افسریه و مسعودیه میبرد.
اکبر کبیری پس از مدتی به كمیته منطقه 10 تحت ریاست آخوند احمد علمالهدا (۲) منتقل شد. در آن دوران کمیته منطقه ۱۰ در میدان خراسان یکی از مراکز اصلی بسیج چماقداران و توطئه علیه گروههای سیاسی بود. عناصر این کمیته در حمله به کتابفروشیها و مراکز و تجمعات گروههای سیاسی دست داشتند و تنها در یک مورد دهها هزار نشریه مجاهد را به آتش کشیدند. در دههی سیاه ۶۰ بسیاری از بازجویان، شکنجهگران و پاسداران و اعضای گروه ضربت اوین از عناصر این کمیته بودند. اکبر کبیری سپس به همراه حسن پالاندوزان که در کمیته مسجد حسینی اتابک همکار بودند به کمیته مرکز انتقال یافت. حسن پالاندوزان در بخش اطلاعات و کبیری در گروه ضربت کمیته مرکز مشغول به کار شدند تا این که اکبر کبیری به اوین انتقال یافت.
اکبر کبیری به خاطر روحیهی جنایتکارانهاش پلههای ترقی را به سرعت طی کرد و یکی از بازجویان اصلی شعبه هفت اوین که در واقع کشتارگاه اوین در سالهای اولیه دهه ۶۰ بود، شد. در این دوره بود که نام مستعار فکور را برای خود برگزید و از این پس با این نام شناخته شد.
در آن سالها او یکی از بیرحمترین و معروفترین بازجویان شعبهی هفت اوین بود. یادم میآید یک زندانی که در اثر شکنجه تمام بدنش در پلاستیک قرار داشت و از بوی عفونت شدید بدنش کسی نمیتوانست نزدیکش شود متهم او بود. زندانی مزبور در اثر شکنجه مشاعرش را از دست داده بود. کنترل ادار و مدفوعش را هم نداشت ولی فکور دست از سرش بر نمیداشت.
در پاییز ۶۱ او و پیشوا دو نفر از بازجویانی بودند که برای بازجویی از زندانیان قدیمی به گوهردشت منتقل شدند. با راه اندازی زندان گوهردشت زندانیانی که بیش از یک سال از دستگیریشان میگذشت و هنوز به دادگاه نرفته بودند به گوهردشت منتقل شدند و در شعبههای ویژهای که راهاندازی شده بودند مورد بازجویی قرار گرفتند.
فکور در سال ۶۴ در دوران به اصطلاح «اصلاحات» زندان و پس از برکناری لاجوردی و تغییر و تحولاتی که در سطح زندان انجام گرفت به ریاست اوین رسید. در این دوران بود که او با چند محافظ تردد میکرد.
در جریان کشتار ۶۷ نیز فکور در گوهردشت حضور داشت. در روز ۲۲ مرداد یکی از بچهها وی را در حالی که از اتاق روبروی دادگاه بیرون میآمد نشانم داد و گفت او فکور است. من تا آن موقع او را به چهره ندیده بودم. فقط بارها از زندانیان وصفاش را شنیده بودم یا در شعبه بازجویی اسمش به گوشم خورده بود. الان هم تصویری از آن روز در ذهنم نیست. در اتاق روبروی دادگاه پروندههای زندانیانی که نزد هیئت میرفتند موجود بود و متصدیان امر از روی پروندهها افرادی را که به دادگاه بایستی برده میشدند دسته بندی میکردند.
فکور جدای از شکنجهگری در تروریسم بینالمللی نیز دست داشته است و نزد اینترپل دارای پرونده است. در جریان شهادت منوچهر گنجی دبیرکل سازمان درفش کاویانی در دادگاه میکونوس از جمله آمده است:
«... گنجی در مورد ترورهای دیگری که از آن ها مطلع بود هم شهادت داد . او گفت ( در ۱۹٨٨ حداقل ۱٨ نفر از افراد سازمان ما ( درفش کاویان ) در ایران بازداشت شدند . سپس فردی به نام کبیری ( از مسئولین زندان اوین ) اظهار تمایل کرد که در مقابل دریافت پول ترتیب آزادی آنان را بدهد . بدین ترتیب ما پذیرفتیم در ترکیه که امکانات امنیتی داشتیم با او ملاقات کنیم . از طرف ما در ماه مه ۱۹٨۹ سرهنگ عطاالله بای احمدی به ترکیه رفت . از طرف کبیری تقاضای ملاقات در دبی شد . همچون بار گذشته او اصرار داشت من هم حضور داشته باشم . بای احمدی تنها به دبی رفت . او ساعت ۴.۵۰ وارد دبی شد و ساعت ۵ به هتل رسید . ساعت ٨.۵۰ جسدش را ماموران نظافت پیدا کردند ... کبیری در میان افراد ایرانی بود که ساعت ۱۱:۰۰ همان روز دوبی را به قصد ایران ترک کردند . عکس او را ماموران دوبی به سرگرد قلی زاده نشان دادند . او کبیری را شناسایی کرد . پس از بازگشت کبیری ۱۶ نفر آزاد شده مجددا بازداشت و عده یی از آنان اعدام شدند . سرگرد قلی زاده را دو سال پس از این ملاقات در ترکیه ربودند، شکنجه کردند و کشتند . دو نفر به اتهام این قتل در ترکیه در زندان هستند.»
هنوز در برلن قاضی هست
ترور و دادگاه میکونوس
پروژه ای از اسناد و پژوهش های ایران – برلین
مهران پاینده – عباس خداقلی – حمید نوذری
نشر نیما . آلمان . سال ۲۰۰۰ - صفحهی ۱۴۶.
رضا گلپور یکی از کارمندان وزارت ارشاد و نزدیکان محافل اطلاعاتی و امنیتی رژیم ضمن تأیید شهادت گنجی خطاب به سید محمد خاتمی ریاست جمهوری وقت مینویسد:
«اکبر فکور با نام احتمالاً مستعار کبیری، مسئول عملیات کمیته مرکز و معاون عملیات ابراهیم رحمانی مسئول شعبه هفت دادستانی، عنصر عملیاتی، کوتاه قد، ورزیده، شجاع وکمی کچل، در سال ۶۴ مدت کوتاهی رئیس زندان اوین بود. با حمایت رحیم صفوی فرمانده کل سپاه از طریق سید احمد هوایی شرکتی به نام حفاظ گستر افق [مجری طرحهای حفاظتی از صنایع نفت و پتروشیمی ] را اداره میکنند. عطالله بای احمدی را در دبی در خردادماه ۱۳۶۸ به قتل رساند. »
آقای خاتمی هشیار باش، چشمهای اطلاعاتیات جانیان بینالمللیاند.
پژوهشنامهای مستند خطاب به سید محمد خاتمی رئیس محترم جمهور:
پیرامون مافیای جنایت، فساد و تباهی در سیستم امنیتی کشور.
رضا گلپور چمرکوهی – پنجم خرداد ۱۳۸۴- صفحهی ۸۲
پس از انتشار اینترنتی این کتاب در دوران ریاست جمهوری خاتمی، رضا گلپور دستگیر و بعد از آن خبری از او در دست نیست.
چنانچه ملاحظه میشود کبیری (فکور) پس از دستگیری ۱۸ نفر از وابستگان درفش کاویانی در ایران به منظور ترور منوچهر گنجی وزیر آموزش و پرورش پهلوی دوم و دبیرکل سازمان درفش کاویانی با حربه دریافت پول برای آزادی دستگیرشدگان با این سازمان تماس گرفته خواهان دیدار و گفتگو با گنجی میشود. اما گنجی از دیدار سرباز زده و به جایش سرهنگ بایاحمدی به ترکیه میرود. در آنجا بای احمدی ضمن اطلاع محل جلسه به «میت» سرویس امنیتی ترکیه، همراه با سرگرد قلیزاده به دیدار فکور میشتابد و گفتگو پیرامون آزادی دستگیر شدگان در مقابل دریافت پول انجام میگیرد.
پس از بازگشت فکور به ایران، طبق قول و قرارهایی که گذاشته شده بود و به منظور جلب اعتماد گنجی، دستگیر شدگان آزاد میشوند. فکور که ظاهراً به قولو قرارهایش عمل کرده بود برای ادامه گفتگوها قرار بعدی را در دبی که دست رژیم برای عملیات بازتر بود میگذارد و خواهان گفتگو با گنجی میشود. اما وی که هنوز نسبت به جان خود بیمناک بود از رفتن به دبی سرباز میزند و بار دیگر سرهنگ بای احمدی به جای او به سفر میرود.
بای احمدی در ساعت ۵ بامداد وارد هتل خود در دبی شده بود و جنازهاش در ساعت ۸ و پنجاه دقیقه صبح در اتاقش توسط نظافتچی پیدا میشود. شخصی که قبل از مرگ به دیدار او در اتاقش رفته بود کبیری نام داشت. کپی پاسپورت وی هنگام ورود به هتل توسط متصدی هتل گرفته شده بود. سرگرد قلی زاده در جریان تحقیقات پلیس پس از رؤیت عکس پاسپورت تصدیق میکند که وی همان شخصی است که در ترکیه با او دیدار کرده بودند. پس از بازگشت فکور به ایران، آزاد شدگان دوباره دستگیر شده و تعدادی از آنها اعدام میشوند. فکور از آنجایی که متوجه شده بود گنجی حاضر به ملاقات نمیشود بای احمدی را به قتل رسانده بود.
پس از موفقیت در انجام این ترور اگر اشتباه نکنم فکور مدتی در حفاظت اطلاعات ارتش به کار گمارده شد و سپس به بازرسی نیروی انتظامی رفت. وی در دوران تحریم اقتصادی عراق، مدتی مسئول خرید قیر و نفت کوره عراق و همچنین
قاچاق نفت این کشور بود.
ایرج مصداقی
۲۴ تیر ۱۳۸۸
Friday, 27 January 2012
Tuesday, 17 January 2012
جنگ گرگها؛ باند احمدی نژاد: طرح شوم و هولناک سپاه علیه احمدینژاد
سایت «رهاپرس» از اجرای طرحی «شوم»٬ «هولناک» و «تاسفبار» از سوی سپاه پاسداران علیه محمود احمدینژاد و دولت دهم خبر داد.
این سایت روز سهشنبه (۲۷ دی) در گزارشی از اجرای طرحی با عنوان اختصاری «ه» {هادیان بصیر} در یکی از ارگانهای نظام {سپاه} خبر داده است.
به گزارش دیگربان، آنطور که «رهاپرس» نوشته است٬ طرح مذکور پس از آنکه طیف «افراطی و مشکلدار» {حسین طائب٬ فرمانده اطلاعات سپاه} نبض حیاتی این ارگان {سپاه} را در اختیار گرفت٬ از اهداف خود منحرف شده است.
این سایت محافظهکار افزوده است: «این مجموعه {اطلاعات سپاه} مرکز اصلی اطلاعات و امنیت کشور را هدف نفوذ خود قرار داد و به صورتی غیرمتعارف منابع مورد نیاز را از مراکز اصلی آن خارج کرده است.»
پیشتر سایت توقیف شده «باکری آنلاین» پس از افزایش تنشها میان علی خامنهای و محمود احمدینژاد بر سر وزیر اطلاعات٬ از نفوذ اداره اطلاعات سپاه در این وزارتخانه خبر داده بود.
این سایت نوشته بود مصلحی به بدنه وزارت اطلاعات بیاعتماد است٬ نیروهای سپاه را در این وزارتخانه به کار گرفته و حسین طائب «سرکرده باند مخالف دولت» در داخل و خارج وزارت اطلاعات است.
۹ ماه پس از انتشار این گزارش٬ دیگر سایت وابسته به تیم احمدینژاد بدون آنکه نامی از سپاه و طائب ببرد٬ نوشته که آنها اسناد و مدارک وزارت اطلاعات را «با کامیون» از این وزارتخانه خارج کردهاند.
در بخش دیگری از گزارش سایت «رهاپرس» آمده که سه ماه پیش از این در یکی از شهرهای شمالی ایران٬ منتخبان طرح «هادیان بصیر» آموزش «ضد اغتشاش و نبرد شهری» دیدهاند.
این سایت نوشته که «دشمن فرضی» در این آموزشها و مانورهای ضد اغتشاش٬ محمود احمدینژاد و اسفندیار رحیممشایی بودهاند.
این سایت وابسته به تیم احمدینژاد افزوده اسناد و مدارک دیگری از اقدامات سپاه علیه احمدینژاد در اختیار دارد که در آینده منتشر خواهد کرد.
گلاره باقر زاده، دانشجوی پزشکی و فعال سیاسی در آمریکا به قتل رسید
گلاره باقرزاده، دانشجوی ایرانی رشته پزشکی در شهر هيوستون آمريکا به ضرب گلوله ای به قتل رسیده است.
هنوز انگیزه یا هویت عامل این جنایت مشخص نيست و تحقیقات پليس ادامه دارد.
پلیس هیوستن جسد گلاره باقرزاده، دانشجوی ایرانی را حدود نیمه شب دوشنبه، پشت فرمان اتومبیلش در یک منطقه ثروتمندنشین شهر هیوستون پیدا کرد.
به گزارش پلیس، در زمان رسیدن ماموران، اتومبیل خانم باقرزاده به دیوار یک گاراژ برخود کرده بود و هنوز موتور روشن و چرخها در حال چرخیدن بودند.
به گفته ریچارد بولتون، گروهبان دایره جنائی، ظاهرا ًخانم باقر زاده زمانی هدف اصابت گلوله قرار گرفته که داشته با دوست پسر سابقش با تلفن همراه صحبت می کرده است.
گروهبان بولتون به یک تلویزیون محلی گفت: "دوست خانم باقرزاده یک صدای بلندی را روی گوشی خود شنیده، او به یاد نمی آورد صدای شلیکی شنیده باشد، فقط یک صدای بلند و بعد صدای بکسوبات، مثل صدای دور شدن اتومبیل دیگری به گوشش رسیده."
پلیس می گوید با دوست خانم باقر زاده صحبت کرده ولی او را مظنون نمی داند.
گلاره باقرزاده، سی ساله، در رشته فن آوری ژنتیک مولکولی در مرکز مبارزه با سرطان آندرسون در هیوستون مشغول به تحصیل بوده و به گفته ویکتور سنتیز، سخنگوی پلیس او همچنین از فعالان حقوق زنان ایرانی بوده و در اکثر تجمعات این فعالان حضور داشته است.
به گفته این سخنگو، هنوز مشخص نیست که قتل خانم باقرزاده به گذشته خود او مربوط می شود یا ممکن است با فعالیتهایش ارتباطی داشته باشد. در هر حال پلیس اعتقاد دارد ضارب یا او را تعقیب کرده یا در آن نقطه منتظر او بوده است.
به گفته پليس خانم باقرزاده دشمنی ندارد و انسانی محبوب و دلسوز بوده است.
دادگاه رسیدگی به اتهامات کوهیار گودرزی برگزار شد
تارنمای کمیته گزارشگران حقوق بشر گزارش داده است که در این جلسه کوهیار گودرزی به اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی علیه نظام» مورد محاکمه قرار گرفت. وی که به همراه وکیل خود در دادگاه حضور یافته بود، در برابر اتهامات وارده به دفاع از خود پرداخت.
کوهیار گودرزی، در روز ۹ مردادماه در تهران بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. وی علیرغم پایان یافتن، بازجوییهایش، همچنان در این بند به سر میبرد و از انتقال او به بند ۳۵۰ جلوگیری شده است.
گودرزی پیش از این نیز در آذرماه ۸۸ در حالی که قصد سفر به شهر قم و حضور در مراسم تشییع پیکر آیتالله منتظری را داشت، دستگیر و به تحمل یک سال زندان محکوم شدکه پس از سپری کردن دوران حبس خود از زندان آزاد شد.
پروین مخترع، مادر وی نیز که یک روز پس از بازداشت او در شهر کرمان دستگیر شده بود، اخیرا از سوی دادگاه به ۲۳ ماه حبس تعزیری محکوم شده است که این حکم با اعتراض وی به دادگاه تجدیدنظر ارسال شده است. پروین مخترع هماکنون در بند عمومی زندان کرمان به سر میبرد
بازداشت پرستو دوکوهکی و مرضیه رسولی
در ادامه موج جدید بازداشت فعالان اجتماعی و رسانهای، مأموران امنیتی بعد از ظهر روز یکشنبه ۲۵ دیماه پرستو دوکوهکی، پژوهشگر و روزنامهنگار اجتماعی را بازداشت کردهاند. علاوه بر آن از تهران خبر میرسد که مرضیه رسولی، روزنامهنگار فرهنگی نیز روز سهشنبه بازداشت شدهاست.
مقامهای قضایی تاکنون نسبت به این خبرها واکنشی نشان ندادهاند و از دلایل بازداشت این دو اطلاعی در دست نیست.
پرستو دوکوهکی نویسنده وبلاگ «زننوشت» و از همکاران سابق شماری از نشریات اصلاحطلب مانند: یاس نو، وقایع اتفاقیه و ماهنامه زنان است.
او در سالهای اخیر به ترجمه و همکاری با «بنیاد شریعتی» اشتغال داشت و مدتها بود در هیچ نشریهای قلم نمیزد و به گفته نزدیکاناش فعالیت سیاسی و اجتماعی نداشت.
مرضیه رسولی نیز از روزنامهنگاران حوزه فرهنگی و هنری است که در سالهای اخیر با شماری از نشریات اصلاحطلب و مستقل، از جمله روزنامه شرق و اعتماد، همکاری داشته است.
بازداشت خانم دوکوهکی با حضور ماموران امنیتی در منزل وی و با حکم دادستانی صورت گرفته و خانم دوکوهکی پس از آن به بند ۲ الف در بازداشتگاه اوین منتقل شده و وسایل شخصی و کامپیوتری وی ضبط شده است.
خانم دوکوهکی از زمان بازداشت تا به کنون دو بار با خانواده خود تماس تلفنی داشته و از شروع بازجوییها خبر داده است و به گفته برخی نزدیکان، در تماس تلفنی با خانوادهاش اعلام کرده که در اولین جلسه بازپرسی، اتهام تبلیغ علیه نظام به او تفهیم شده است.
در مورد مرضیه رسولی نیز گزارشها حاکی است که وی سهشنبه شب در تهران و با اتهام انتسابی اقدام علیه امنیت ملی بازداشت شده و ماموران به هنگام بازداشت وسایل شخصی وی را نیز با خود بردهاند.
پرستو دوکوهکی پیش از نیز در سال ۸۵ در تجمع مقابل دادگاه انقلاب اسلامی، همراه با ۳۲ فعال حقوق زن دیگر بازداشت شد اما پس از طی روند دادرسی از اتهاماتی مثل «اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنيت كشور»، تبرئه شده بود.
وی که در ماههای گذشته پدر خود را از دست داده و در شرایط روحی نامناسب تحت درمان است و به توصیه پزشکان دارو مصرف میکند.
در چند هفته گذشته، دور جدیدی از بازداشت روزنامهنگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی آغاز شده که بازداشت پرستو دوکوهکی و مرضیه رسولی تازهترین نمونه از این اقدامات است.
آرش صادقی، فعال دانشجویی، سعید مدنی، روزنامهنگار و عضو شورای فعالان ملی مذهبی، احسان هوشمند، فعال ملی مذهبی و پژوهشگر و همچنین فاطمه خردمند، روزنامهنگار از دیگر افرادی هستند که در روزهای گذشته بازداشت شدهاند.
Monday, 16 January 2012
عماد افروغ: سکوت و مصلحت که باشد، اموی ها زاده می شود
عماد افروغ معتقد است که کشور را فقط یک شخص و رهبر نمی تواند اداره کند، بلکه اداره آن مسئولیت همه است.
وی که یکشنبه شب در یک برنامه زنده تلویزیونی صحبت می کرد می گوید: بخشی از مشکلات به مردم بر می گردد چون اعتماد بیشتر از حد می کنند و نظارت ندارند و بخشی هم به ناظران برمی گردد.
این استاد دانشگاه در خصوص امکان بازگشت به شرایط قبل از انقلاب ادامه می دهد: مگر امکان دارد مثل قبل از انقلاب شویم. باید برای توضیح این مساله باید بگویم از درون نظام نبوی و علوی اموی ها زاده شدند. چون سکوت شد و مصلحت اندیشی کردند.
او ادامه می دهد: اگر قرار است جا پای امام علی(ع) بگذاریم باید مانند ایشان باشیم. ایشان در نامه ای به معاویه می گویند اگر خواسته باشم از تو سیاستمدارتر هستم اما چه کنم که دستم بسته است. اگر ما هم خواسته باشیم سیاستمان مانند حضرت علی(ع) باشد باید دستمان بسته باشد اما بعضی ها دستشان باز شده است.
افروغ می گوید: هرکسی در معرض نظارت و نقد قرار نگیرد از قاعده مندبودن خارج می شود.
این استاد دانشگاه ادامه می دهد: اشتباهی که کرده ایم و هنوز مرتکب می شویم این است که قدرت یعنی قدرت رسمی و از قدرت غیررسمی غافل می شویم.
وی بر این باور است که اگر مکانیزم فعالی را که حکومتی نباشد از دست می دهیم و این شکاف دارد ما را به جایی می رساند که ما فراموش کنیم ما وکیلیم و قیم نیستیم.
این استاد دانشگاه و نماینده پیشین مجلس در بخشی از سخنانش تصریح کرد: الان تفاسیری درباره «مردم» می بینیم که مردم واجد حقی نیستند و از سر تکلیف با آنها مواجه می شوند.
وی در مورد عدم حضورش در مجلس هفتم می گوید: وقتی دوره هفتم برای نمایندگی مجلس ثبت نام نکردم عده ای درباره نیامدنم سئوال کردند، گفتم هر روز دیوار مصلحت کوتاه تر شده است.
این استاد دانشگاه می افزاید: قدرت فعل مشروط و ابزار است. برخی اوقات قدرت جای اخلاق را می گیرد که این خطرناک است.
عماد افروغ در مورد خبرگان معتقد است: در مورد خبرگان که بحثی کارشناسی است واقعا این سئوال مفهومی را میخواهم مطرح کنم که فقط فقها خبره هستند؟. فقط حکم شناسی باید ورود داشته باشد و موضوع شناسی اهمیتی ندارد؟ اقتصاد شناس، فیلسوف، جهان شناس و.. نباید حضور داشته باشد.
وی به حوزه های علمیه امید دارد و می گوید: حوزه علمیه ما پیش از انقلاب مستقل بود و منبع خوبی برای بسیج توده ها بود ولی بعد از انقلاب نقش نظارت و نظریه پردازی را با تصدی گری فراموش کرد.
افروغ معتقد است: مستقل بودن حوزه علمیه شرط اساسی نقد است. نهادهای روشنفکری دینی ما باید تقویت شوند. باید هزینه اش را بدهند مانند همان چیزی که قبل از انقلاب اتفاق افتاد.
این استاد دانشگاه در ادامه به نقش نهادهای مدنی می پردازد و ادامه می دهد: اگر نهادهای ناظر مدنی ما فعال باشند بخشی از نظارت انجام می شود.
وی معتقد است که جامعه مدنی ما طیفی است و قطبی نیست ولی جامعه مدنی موجود در کشور ما قابلیت های زیادی دارد ولی متشکل و نهادمند نشده است
پنج روز از اعتصاب غذای مهدی خزعلی گذشت
تارنمای کلمه گزارش داده است که مهدی خزعلی نویسنده و فعال سیاسی که روز دوشنبه با ضرب و شتم توسط ماموران امنیتی بازداشت شده بود، با دست و دندانی شکسته در سلول انفرادی امروز پنجمین روز اعتصاب غذای خود را پشت سر گذاشت.
بدنبال انتشار”جنتی نامه” و انسداد وبسایت مهدی خزعلی، او برای پنجمین بار راهی اوین شد.
وی چندی پیش در نامه ای خطاب به رهبری نوشته بود که آمادگی آن را دارد تا دردها و مشکلات جامعه و مردم را هفته ای یکبار به گوش ایشان برساند و در انتها گفته بود که مختارید این درخواست را بپذیرید و یا برای پنجمین بار مرا راهی سلول انفرادی نمایید.
فرزند آیت الله خزعلی پیش از این احضاریه ای برای حضور در شعبه نهم دادسرای انقلاب دریافت کرده بود، اما پیش از برگزاری این جلسه ماموران با کمین خیابانی وی را دستگیر و در محل زندان تفهیم اتهام شد.
حکم اعدام ۱۲ نفر در شیراز اجرا شد
خبرگزاری مهر گزارش داده است که از این افراد هفت نفر قاچاقچی مواد مخدر در زندان شیراز و پنج نفر نیز در ملاء عام اعدام شدند.
جرائم پنج نفر دیگر نیز آدم ربایی، تجاوز به عنف، قتل، سرقت مسلحانه و… بوده است.
بر این اساس “ر-ح” یکی از این پنج نفر بود که در ملاء عام در شیراز اعدام شد. این فرد جرائمی نظیر آدم ربایی و قتل کودک ۱۱ ساله به انگیزه اخاذی، آدم ربایی کودک هشت سال به انگیزه اخاذی، آدم ربایی نافرجام کودک ۱۲ ساله با انگیزه اخاذی، دو فقره سرقت مسلحانه خودرو و قتل راننده، دو فقره سرقت به عنف از شهروندان شیراز(بانوان)، حمل و نگهداری سلاح غیر مجاز طی سالهای ۸۹ و ۹۰ مرتکب شده بود.
“م-ت” و “ر-د” نیز دو نفر دیگر بودند که امروز در شیراز و در ملاء عام اعدام شدند. جرائم این افراد تجاوز به عنف و شش فقره آدم ربایی بوده که شیوه آنها نیز آدم ربایی و تجاوز به عنف در پوشش خودروی مسافرکش شخصی و انتقال قربانیان به خارج از شهر و ارتکاب جرم بوده است.
“الف -ح” و “ع- ه” نیز دو نفر دیگر بودند که امروز در ملاء عام اعدام شدند.
جرائم ارتکابی این افراد نیز شامل سرقت مسلحانه از بانک تجارت شعبه قدوسی شیراز در سال ۸۷، سرقت مسلحانه از بانک سپه شعبه مطهری شیراز در سال ۸۸، سرقت مسلحانه از بانک صادرات شعبه رجایی شیراز در سال ۸۹، سرقت مسلحانه از بانک مسکن شعبه قصردشت شیراز در سال۸۹، تیراندازی منجر به جرح در سال ۸۷، سه فقره سرقت مسحلانه خودرو طی سالهای ۸۷ و ۸۹ بوده است.
سوابق محکومین نیز ردیف اول دارای شش فقره سابقه سرقت مسلحانه و عادی و ردیف دوم دارای ۱۰ فقره سابقه سرقت مسلحانه و عادی بوده است.
مهدی کروبی در انفرادی و بدون ملاقات
حسین کروبی با اعلام این خبر گفت: از روزی که پدرم پیامی را مبنی بر فرمایشی خواندن انتخابات توسط مادرم منتشر نموده اند از ان روز به بعد ملاقات هفتگی پدرم با مادرم را قطع کردهاند و همچنین آن دو روزنامه ای را که مدت کوتاهی برای مطالعه در اختیارشان قرار داده می شد دیگر نمی دهند و ایشان در یک آپارتمان به صورت انفرادی زندگی می کنند.
به گزارش سحامنیوز پیش از این نیز فاطمه کروبی در دیدار با زندانیان پیش از انقلاب به این موضوع اشاره کرده و گفته بود: آقای کروبی از من خواستند در باب انتخابات پیش رو مطالبی را به اطلاع هموطنان برسانم و من چنین کردم. اما بدنبال انتشار خبر، ملاقات من هم با ایشان قطع شده است و رفتار ماموران وزارت اطلاعات بسیار توهین آمیز شده است.
گفتنی است مهدی کروبی چندی پیش در پیامی خطاب به مردم در خصوص انتخابات آینده مجلس گفته بود: می خواهند انتخاباتی فرمایشی و دستوری ترتیب دهند. آقایان هیچ اعتقادی به رای مردم ندارند و از هم اکنون خود را برای برگزاری انتخاباتی فرمایشی آماده میکنند.
تأیید حکم اعدام سعید ملکپور در دیوان عالی بدون اطلاع قضات دیوان عالی
مریم ملکپور خواهر این زندانی با اعلام این خبر به خانه حقوق بشر ایران گفت: «این حکم طی روزهای گدشته در دیوان عالی کشور به تأیید رسیده، اما هنوز این حکم ابلاغ نشده است. این حکم غیرقانونی تنها به صورت شفاهی اعلام شده است. ما نسبت به وضعیت سعید بسیار نگرانیم. سعید حتا نباید در زندان باشد، چه برسد به اینکه حکم اعدام بگیرد.»
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» این حکم در حالی صادر شده است که قضات شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور فرجالهی (رئیس شعبه) و لطیفی از صدور این حکم اطلاع نداشتهاند. این حکم در روندی غیرقانونی و بی سابقه در دیوان عالی کشور تایید شده است.
قضات شعبه ۳۲ دیوان عالی کشور که مسئولیت رسیدگی به این پرونده را دارند و یک بار نیز حکم اعدام را نقض کرده بودند، هیچیک از حکم اخیر صادره برای سعید ملک پور خبر نداشته اند. قضات دیگری که نام و وابستگی آنها هنوز مشخص نشده است، در اقدامی فراقضایی، شعبه۳۲ دیوان عالی کشور نادیده گرفته و حکم اعدام سعید ملک پور را که پیشتر توسط قاضی مقیسه، رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران برای دومین بار صادر شده بود، تایید کردهاند.
پیشتر خانه حقوق بشر ایران گزارشهایی را مبنی بر اصرار بازجویان پرونده سعید ملکپور که از بخش اطلاعات سایبری اطلاعات سپاه هستند، برای تأیید حکم اعدام در دیوان عالی کشور، منتشر کرده بود.
به نظر تأیید این حکم بر اساس این شیوه فراقانونی و فراقضایی مانور سپاه پاسدران در راستای تبلیغ «پدافند سایبری» و اثبات آن بوده است. اطلاعات سایبری سپاه پاسداران از ابتدای این پرونده تلاشهای زیادی را برای صدور احکام اعدام برای متهمین این پرونده انجام داده است.
سعید ملکپور که مهر ماه سال جاری برای بار دوم از شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب حکم اعدام دریافت کرده بود به هفت سال و نیم زندان نیز محکوم شده است.
ملکپور هم اکنون نزدیک ۱۱ ماه است که در سلولهای چند نفره بند ۲ الف زندان اوین که زیر نظر سپاه پاسداران و خارج از نظارت سازمان زندانها است نگهداری میشود.
ملکپور متولد خرداد ماه ١٣۵۴، فارغ التحصیل رشته مهندسی متالورژی از دانشگاه صنعتی شریف با سابقهی کار کارشناسی در شرکت ایران خودرو، مرکز تحقیقات رازی و یکی از بازرسان شرکت گرما فلز بوده است. وی موفق به اخذ پذیرش از دانشگاه ویکتوریا کانادا جهت ادامه تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد شده بود.
سعید ملک پور، که پیش از بازداشت در سال ۱۳۸۷ مقیم کشور کانادا بود، متخصص کامپیوتر است و وکیل و خانواده او گفته بودند که از برنامهای که او نوشته، بدون اطلاعش برای طراحی سایتهای مستهجن استفاده شده است. اتهاماتی که خود سعید ملکپور نیز آنها را با انتشار نامهای از درون زندان تکذیب کرده بود.
بازداشت دو فعال دانشجویی کرد در مریوان
به گزارش منابع خبری کردستان، دو دانشجوی دانشگاه پیام نور مریوان از سوی نیروهای امنیتی دستگیر شدند.
به گزارش آژانس خبری موکریان، صبح امروز دو دانشجوی دانشگاه پیام نور مریوان به نام های ژیار سلامتیان دانشجوی رشته حقوق و دانا لنج آبادی دانشجوی رشته اقتصاد کشاورزی، در پی احضار به ستاد خبری اداره اطلاعات، بطور جداگانه بازداشت شدند.
تا لحظه تنظیم خبر از اتهام احتمالی این دو دانشجوی دانشگاه پیام نور مریوان خبری حاصل نشده است.
طی روزهای اخیر، منابع خبری گزارش داده بودند که زندانی سیاسی کرد، کاوه (خبات) نصرتی که بیش از دو سال است در بازداشت بسر می برد، به سوئیت انفرادی زندان مرکزی ارومیه منتقل شده است.
بنا به گزارش منابع حقوق بشری، آرش صادقی، عضو ستاد ۸۸ میر حسین موسوی و فعال دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی امروز بازداشت شد. به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر، این فعال دانشجویی که در ششم دیماه سال ۸۸ بازداشت و در نهایت به یکسال حبس تعزیری و چهار سال حبس تعلیقی محکوم شده بود، ماه گذشته از زندان اوین آزاد شد. بر اساس این گزارش، صادقی در حالی که به همراه پدر بزرگ و مادریزرگش عازم بهشت زهرا بود، داخل کوچه توسط ماموران بازداشت شد. همچنین گزارش شده است که بازداشت صادقی با درگیری و فحاشی همراه بود و موجب آن شد که وی از ناحیه سر دچار آسیب دیدگی جدی شود. در چند روز گذشته بازجوی آرش صادقی با تهدید وی او را از دیدن دوستانش منع می کرد و به وی تهمت می زد که قصد اغتشاش در زمان انتخابات را دارد. گفتنی است، آرش صادقی که به تازگی از زندان آزاد شده، هنوز حکم ۴ سال تعلیق را در پرونده دارد. بر اساس آخرین گزارش، از دلیل دستگیری مجدد، وضعیت و محل بازداشت این فعال دانشجویی و عضو ستاد میر حسین موسوی خبری منتشر نشده است
بنا به گزارش منابع حقوق بشری، آرش صادقی، عضو ستاد ۸۸ میر حسین موسوی و فعال دانشجویی دانشگاه علامه طباطبایی امروز بازداشت شد.
به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر، این فعال دانشجویی که در ششم دیماه سال ۸۸ بازداشت و در نهایت به یکسال حبس تعزیری و چهار سال حبس تعلیقی محکوم شده بود، ماه گذشته از زندان اوین آزاد شد.
بر اساس این گزارش، صادقی در حالی که به همراه پدر بزرگ و مادریزرگش عازم بهشت زهرا بود، داخل کوچه توسط ماموران بازداشت شد.
همچنین گزارش شده است که بازداشت صادقی با درگیری و فحاشی همراه بود و موجب آن شد که وی از ناحیه سر دچار آسیب دیدگی جدی شود.
در چند روز گذشته بازجوی آرش صادقی با تهدید وی او را از دیدن دوستانش منع می کرد و به وی تهمت می زد که قصد اغتشاش در زمان انتخابات را دارد.
گفتنی است، آرش صادقی که به تازگی از زندان آزاد شده، هنوز حکم ۴ سال تعلیق را در پرونده دارد.
بر اساس آخرین گزارش، از دلیل دستگیری مجدد، وضعیت و محل بازداشت این فعال دانشجویی و عضو ستاد میر حسین موسوی خبری منتشر نشده است
وضعیت وخیم جسمانی جواد علیخانی، فعال دانشجویی زندانی
جواد علیخانی، فعال دانشجویی زندانی در بند ۳۵۰ که در حال گذراندن سومین سال محکومیت خود است، به بیماری آنفولانزا و عفونت ریوی مبتلا شده است.
به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال دانشجویی زندانی دانشگاه چمران اهواز که در مهرماه سال ۸۶ بازداشت شده و اکنون بدون حتی یک روز مرخصی در حال تحمل دوران زندان است، به دلیل تراکم زندانی بویژه در طبقه پایین بند ۳۵۰ که امکان ایجاد و انتقال بیماریهایی چون آنفولانزا را به شدت افزایش داده است، به آنفولانزا مبتلا و در حال حاضر از عفونت ریوی شدید نیز رنج می برد.
همچنین مسئولین بهداری به دلیل عدم رسیدگی پزشکی به وضعیت این زندانی موجب طولانی شدن مدت تحمل این بیماری در وی شده اند.
بر اساس این گزارش، مادر جواد علیخانی که نگران حال فرزندش می باشد در این زمینه گفت که آیا واقعا این انتظار زیادی از آقای دادستان است که بعد از ۳ سال چند روزی به فرزندم مرخصی دهد تا خودم بتوانم به درمان و رسیدگی به فرزندم بپردازم؟!
گفتنی است دادستان تهران از اعطای مرخصی به این فعال دانشجویی خودداری نموده و حتی به مدت یکسال از اعطای ملاقات حضوری نیز ممانعت به عمل می آورد
بیانیه جمعی از زندانیان سیاسی محبوس در رجایی شهر و اوین به مناسبت سالگرد وقایع عاشورای ۸۸
به مناسبت سالگرد وقایع عاشورا و موج گسترده سرکوب آزادیخواهان در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری، جمعی از محکومین سیاسی آن حوادث که در زندان های رجایی شهر و اوین محبوس هستند، با صدور بیانیه ای تحلیلی، گوشه ای از وقایع را مورد تحلیل قرار داده و بر تداوم همان مسیر تاکید کرده اند.
گزارش های رسیده به جرس حاکی است که این زندانیان سیاسی محبوس در زندان های رجایی شهر و اوین، در بیانیه خود خطاب به ملت ایران آورده اند: "همان گونه که ندای زینب و اسیران عاشورا در مجلس بزم یزید، خواب خوش جباران را آشفت و ندای مظلومیت حسین را و راه حق جویانه او را برای همیشه در تاریخ جاویدان ساخت، ما نیز وظیفه ی خود دانستیم تا با نوشتن این نامه گوشه ای از حقایقی را که در سال 88 و به ویژه در روز عاشورا اتفاق افتاد، برای آنها که در صحنه حضور نداشته و حکومت با استفاده از رسانه ی ملی سعی در تحریف واقعیت در نزد آنان را داشته روایت کنیم و رسالت تاریخی خود را به انجام برسانیم."
در این بیانیه خاطرنشان شده است: آن چه بیش از هر چیز مهم است این است که حسین و پیروانش قیام برعلیه ظلم و تزویر را به تمام فرایض دینی مقدم داستند و با نثار خون خویش نقاب از چهره ی ظالمان مردم فریب برداشتند و مردم ایران نیز با الهام از عاشورا صحنه عزاداری را به صحنه ی مبارزه با تزویرگران حاکم بدل ساختند، به راستی که تاریخ حقانیت این قیام را به قضاوت خواهد نشست و بر ماست که ادامه دهنده ی راه همه ی شهدای سال 88 و قیام حق طلبانه ی مردم ایران باشیم.
متن این بیانیه که در اختیار جرس قرار گرفته و خاطرنشان شده "به دلیل محدودیت های فراوان با تاخیر به بیرون از زندان راه یافته"، به شرح زیر است:
ملت شریف و آگاه ایران
عاشورای حسینی و قیام امام حسین برعلیه دستگاه حکومتی فاسد و عوام فریب اموی برای درهم کوبیدن بساط ظلم و فساد و پایان دادن به دروغ پردازی های مدعیان دین و سوء استفاده کنندگان از حاکمیت دینی برای انباشت ثروت و غارتگری بیت المال مسلمانان سرآغاز فصل جدیدی از کتاب دینداری است که در آن اهمیت مبارزه با ستمگران فاسد و بدعت گزار حتی از زیارت کعبه و فریضه ی حج نیز بیشتر است.
امام حسین با عدم بیعت با یزید و قیام برای نجات مظلومینی که خسته از سالهای بیدادگری بنی امیه دست کمک به سوی او دراز کرده بودند، ثابت کرد که پرداختن به امور مردم و بازپس گیری حق مظلومین از ستمگران و رسوا ساختن مدعیان دروغین دین که با تظاهر به دینداری، قصد فریفتن مردم برای تمکین از حکومت فاسد خویش را داشته اند به بسیاری از فرایض دینی دیگر ارجحیت دارد و این درس بزرگی بود که حسین به همه ی دین داران تاریخ آموخت.
مردم آگاه و مبارز ایران برای دست یابی به حقوق پایمال شده ی خویش و با خواست نفی استبداد و دستیابی به عدالت و آزادی و آزادی و استقلال، با الهام از قیام عاشورا در سال 57 به صحنه مبارزه با رژیم استبدادی پهلوی وارد شدند و توانستند با مبارزه ی توام با ایثار و نثار جان خویش پایه های سلطنت فاسد پهلوی را در هم بشکنند، اما متاسفانه عده ای فرصت طلب که عقده ی سالها حقارت و حاشیه نشینی و تضعیف از سوی حکومت را در دل داشتند به پشتوانه ی جمعی از جاهلان ناآگاه چماق به دست، و با حذف و کشتار همه ی دگراندیشان و مبارزان راستین راه حق وعدالت، عنان قدرت را در دست گرفته و این بار به نام مذهب پایه های حکومت دیکتاتوری و ستمگر خود را بر گرده ی مردم رنج کشیده ایران بنا نهادند، که حاصل سی سال حکومت ظالمانه ی آن ها چیزی جز فقر، فساد و محرومیتهای اجتماعی گسترده و اختلاف طبقاتی فاحش و جنگ و ویرانی و عقب ماندگی گسترده ایران در همه ی عرصه های علمی و فنی از صحنه ی رقابت های جهانی به بار نیاورد.
دستاورد این حکومت نکبت بار که با از بین رفتن بخش زیادی از منابع ملی و یا تاراج آنها توسط بیگانگان مشرق و مغرب حاصل شد، سرازیر شدن درآمدهای سرشار نفتی به جیب سودجویان حاکمیت و وابستگان آنها بود که حاصل آن را می توان در زندگی های اشراف زده و پرهزینه ی بسیاری از افرادی که در این دوران دستی در حاکمیت داشته اند مشاهده کرد و اموال و دارایی های منقول و غیر منقولی را که با سوء استفاده از قدرت از فهرست اموال عمومی خارج و به مالکیت خود و خانواده و وابستگان در آورده یا تبدیل به سرمایه های نقدی نموده و به خارج از کشور گسیل داشته اند دید و این درحالی بوده که در طی این سال ها با ایجاد فضای رعب و وحشت و سرکوب برای مردم ، هرگونه صدای اعتراض و مخالفت را به نام مخالفت با دین و حفظ اصل نظام که آن را اوجب واجبات دانسته اند ! در نطفه خفه کرده و جمع زیادی از منتقدان و دگراندیشان را با مجازات هایی همچون اعدام، زندان، شکنجه و تبعید مواجه ساخته و یا در جریان قتلهای زنجیره ای از میان برداشته اند، جالب است که روش های توجیه وضع موجود و مقابله با معترضان و سرکوب آنها به نام دین در تمام حکومت های فاسدی که به نام دین بر مردم استیلا یافته اند شباهتهای زیادی با هم دارد، و همه خود را مظهر و مرجع حکومت الاهی و مخالفان خود را اراذل و اوباشی می شمارند که با دین خدا و حکومت خدا به مبارزه برخاسته اند. به طوری که یزید نیز امام حسین و یارانش را شورشگران علیه خلیفه خدا و ضد دین و محارب دانسته و ریختن خون آنها را حلال می دانست. حجاج بن یوسف نیز که تاریخ از جنایات و خونریزی های ددمنشانه او صفحات تاریکی را نقل می کند. مخالفین خود را محارب می شمرد و در حمله به شهر مکه 50 هزار نفر از مردم را به جرم ضدیت با حاکمیت دین بی رحمانه قتل عام کرد.
مقایسه روشها و رفتارهای حاکمان جمهوری اسلامی و زندگی اشرافی بسیاری از آنان و بررسی دارایی های افسانه ای خانواده های آنها و هزینه های سرسام آوری که برای اداره کردن مراکز اصلی قدرت نظیر بیت... با چندین هزار نفر پرسنل امنیتی و حفاظتی از ثروت عمومی جامعه، مصروف می شود. شباهت های زیادی با نحوه رفتار و منش حکومتی بنی امیه، معاویه و یزید و اشرافیت لجام گسیخته ای که با غارت بیت المال فراهم گردیده بود دارد که با قدری مطالعه حق جویانه در تاریخ و بررسی آگاهانه وضعیت موجود به روشنی می توان آنها را دریافت.
اختلاف طبقاتی عمیق و غارتگری حاکمان و فشارهای ناشی از فقر عمومی در جامعه، موج سهمگینی از نارضایتی عمومی را ایجاد کرده که هرازچندگاهی در صحنه ی اعتراضات اجتماعی، بخشی از آن به نمایش گذاشته می شد. جمهوری اسلامی برای گذار از این نارضایتی ها، به راه حل مطرح کردن شعار عدالت و روی کار آوردن جناح جدیدی که عمدتا وابستگان نظامی و امنیتی رژیم بودند با روی آوردن چهره ای عوام فریب به نام احمدی نژاد رسید، که در پس مطرح شعارهای به ظاهر عدالت خواهانه فاز جدیدی را برای حاکمیت باز کند که حرکت تدریجی کشور را به سوی اقتصاد آزاد سرمایه داری با روندی خزنده و پنهانی را تسریع بخشد و در این میان با فریفتن مردم با اقدامات عوام فریبانه هم چنان فضای پشت پرده ی اقتصاد برای چپاولگری عناصر حاکمیت باز بگذارد با این تفاوت که این بار جناح نظامی و امنیتی که تاکنون در انتهای صف حاکمیت و پشت سر روحانیت قرارگرفته بودند با کنار زدن آنها خود را به ابتدای صف غارتگری رسانده اند. در دست گرفتن بسیاری از ارکان سیاسی و اقتصادی کشوراز سوی سپاه و فرماندهان آنها در سالهای ریاست احمدی نژاد دلیل روشنی بر این مدعاست. در این میان مردم هوشیار و آگاه ایران با مشاهده دقیق اتفاقاتی که در صحنه اقتصادی کشور در دوره ی اول ریاست جمهوری نامبرده رخ داد و تضاد آن ها با شعارهای به ظاهر عدالت طلبانه و مشاهده موارد هم چون سرکوب بی رحمانه و بی سابقه ی جریانات حق طلبانه کارگری ، تعطیلی بسیاری از صنایع به دلیل حجم گسترده کالاهای وارداتی مصرفی که عمدتا از سوی سپاه صورت می گرفت. فقر و بی کاری گسترده مردم و افزایش نرخ تورم و جهش ناگهانی نرخ مسکن ، واگذاری پروژه های عظیم اقتصادی هم چون عسلویه به سپاه و چندین و چند مورد آشکار دیگر ، با زیرکی دریافتند که شعارهای احمدی نژادی پاسخگوی مطالبات ضد استبدادی و عدالت خواهانه آنها نیست و نخواهد بود. و با امید به تغییر اوضاع و شکست انحصار گرایی با حضور گسترده در انتخابات سال 88 و رای به کاندیدای رقیب ، قصد غلبه بر جریان تزویرگری حاکم را داشتند که متاسفانه با تقلب سازمان یافته ی گسترده در انتخابات ، این عده از جناح حاکم نشان دادند که نه فقط برای رای و نظر مردم در عرصه ی سیاست ارزشی قائل نیستند بلکه با تمام چنگ و دندان از موقعیت به دست آمده دفاع می کنند و برای ادامه نقشه های شوم خود به هر نیرنگی برای حفظ قدرت متوسل خاهند شد.
پس از انتخابات مردم آگاه و در صحنه ی ایران برای حفظ و صیانت از حق حاکمیت قانونی خویش و پاسداری از رای خود، دست به اعتراضات خیابانی گسترده و آرام و مسالمت آمیز زدند و اعتراض خود را نسبت به ظلم و فساد حاکم به نمایش گذاشتند که متاسفانه ، حکومت با بهره گیری از نیروهای ناآگاه و فریب خورده و شعبان بی مخ های چماق به دست با هجوم ناجوانمردانه به صفوف مردم، تعداد زیادی از مردم را به خاک و خون کشیده و عده ی زیادی را دستگیر و مورد آزار و اذیت و شکنجه و حتی تجاوز قرار دادند که شرح ماوقع به طور گسترده به اطلاع همگان رسیده است. اعتراضات گسترده ی مردمی در شهرهای مختلف کشور در روزها و مناسبت های مختلف ادامه یافت تا به عاشورای سال 88 رسید و یک بار دیگر الهام از قیام امام حسین در مبارزه با ظلم و تزویر ، جوهر آزادی خاهی ملت ایران را به جوش آورد و آن ها را به صحنه ی اعتراض مسالمت آمیز در روز عاشورا کشانید که متاسفانه باز هم حکومت به بهره گیری از جمع کثیری نیروهای خود فروخته و یا فریب خورده ناجوانمردانه به صفوف مردم بی سلاح هجوم آوردو فجایع ناگواری را خلق کرد که حمله با چاقو و قمه به مردم عزادار ، پرت کردن زنان و سالخوردگان از روی پل به پائین ، کشتار با گلوله و زیرگرفتن عابرین با ماشین های نظامی گوشه ای از سبعیت و ددمنشی دشمنان مردم و مستبدین حاکم است. البته مقاومت و دفاع جانانه مردم در برابر متجاوزین و در هم شکستن نیروهای تا بن دندان مسلح رژیم با نیروی ایمان و اراده هم صفحه ای از تاریخ درخشان مردم ایران است که بی شک برای همیشه به یادگار خواهد ماند.
در پایان عاشورای خونین سال 88 تعداد زیادی از مردم حاضر در صحنه که بسیاری از آن ها فقط نظاره گر حوادث بودند دستگیر و تعداد زیادی از فعالین سیاسی هم در روزهای بعد به بهانه های واهی به جمع آن ها افزوده شدند.
حکومت که تاکنون با شعار حکومت دینی خود را یکه تاز صحنه ی دین گرایی می دانست ، از این که مردم هم توان این را دارند که با الهام از جوهره ی آزادی خواهی و ظلم ستیزی یپشوایان مذهبی خود به مبازره با حکومت برخاسته و به عبارتی با مذهب واقعی به جنگ مذهب ساختگی و دنیا طلبانه حاکمان بروند، به شدت به وحشت افتاد و با تلاشی مذبوحانه سعی کرد تا با گردآوری نیروهای وابسته به خود و به صحنه آوردن اجباری کارمندان ، نظامیان ، دانش آموزان ، از تهران و شهرستان های در نمایش مسخره و ساختگی روز نهم دی ماه ، به خیال باطل خود هماوردی برای قیام خود جوش و مردمی و حق طلبانه روز عاشورا فراهم آورد که این بار نیز یادآور جشن و پایکوبی لشگریان یزید در بعد از ظهر عاشورا و روزهای بعد بود که برای تقویت روحیه ی نیروهای خود باخته ای که دستشان به خون مردم آغشته گشته بود صورت پذیرفت. بعد از این رویداد تاریخی ، حکومت با شکنجه و تهدید و دستگیرشدگان و حتی خانواده های آن ها سعی کرد تا با جمع آوری اعترافات ساختگی به مردم بقبولاند که قیام عاشورای 88 یک حرکت خودجوش مردمی نبوده و با دخالت سازمان یافته بیگانگان و یا جریان های سیاسی داخل و خارج کشور صورت پذیرفته است. حاصل این دادگاه های فرمایشی صدور احکام سنگین ، زندان ، تبعید و حتی اعدام برای افرادی بود که بسیاری از آن ها فقط برای تکمیل سناریوی رژیم در اثبات وابستگی قیام عاشورا دستگیر شده و بسیاری از آنها حتی در صحنه نیز حضور نداشتند.
مردم غیور ایران!
همان گونه که ندای زینب و اسیران عاشورا در مجلس بزم یزید، خواب خوش جباران را آشفت و ندای مظلومیت حسین را و راه حق جویانه او را برای همیشه در تاریخ جاویدان ساخت، ما نیز وظیفه ی خود دانستیم تا با نوشتن این نامه گوشه ای از حقایقی را که در سال 88 و به ویژه در روز عاشورا اتفاق افتاد، برای آنها که در صحنه حضور نداشته و حکومت با استفاده از رسانه ی ملی سعی در تحریف واقعیت در نزد آنان را داشته روایت کنیم و رسالت تاریخی خود را به انجام برسانیم. آن چه بیش از هر چیز مهم است این است که حسین (ع) و پیروانش قیام برعلیه ظلم و تزویر را به تمام فرایض دینی مقدم داستند و با نثار خون خویش نقاب از چهره ی ظالمان مردم فریب برداشتند و مردم ایران نیز با الهام از عاشورا صحنه ی عزاداری را به صحنه ی مبارزه با تزویرگران حاکم بدل ساختند، به راستی که تاریخ حقانیت این قیام را به قضاوت خواهد نشست و بر ماست که ادامه دهنده ی راه همه ی شهدای سال 88 و قیام حق طلبانه ی مردم ایران باشیم.
هفتم دی 1390
جمعی از محکومین سیاسی حوادث پس از انتخابات
رجایی شهر- اوین
۱۷۰ فعال ایرانی خواستار مداخلۀ فوری گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل شدند
در پی ادامه بازداشت مهندس محمد توسلی، رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران و فشار مضاعف بر زندانیان سیاسی، بیش از ۱۷۰ کنشگر سیاسی و اجتماعی با ارسال نامه ای به گزارشگر ویژۀ سازمان ملل متحد دربارۀ نقض حقوق بشر در ایران، ضمن یادآوری مجدد وضعیت نابسامان حقوق بشر در ایران، خواهان مداخلۀ "فوری" وی جهت آزادی این فعال ملی – مذهبی و دیگر زندانیان سیاسی شدند.
در این نامه به احمد شهید خاطرنشان شده است که "نقض حقوق بشر توسط حکومت ایران، همانند بسیاری از حکومت های استبدادی در منطقه است و مردم ایران، همچون خواهران و برادران خود در تونس، مصر، بحرین، یمن، لیبی و سوریه دیگر سکوت نخواهند کرد و فعالانه خواهان دسترسی به حقوق خود هستند. "
به گزارش جرس، متن فارسی این نامه به شرح زیر می باشد:
جناب آقای احمد شهید
گزارشگر ویژهء سازمان ملل متحد دربارهء نقض حقوق بشر در ایران
از زمان انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۹ دولت ایران با نادیده گرفتن حداقل حقوقی که توسط قانون اساسی ایران برای مردم به رسمیت شناخته شده، نقض حقوق بشر را افزایش داده است. تعداد زیادی از مردان و زنان منتقد حکومت شامل حقوقدانان، دانشجویان، روزنامه نگاران، رهبران اصناف، روحانیون، اندیشمندان اجتماعی و فعالان سیاسی از گروه های مختلف سنی در چند سال اخیر بطور ناعادلانه زندانی شده اند.
حکومت آنان را به حبس های طولانی مدت محکوم نموده و در موارد زیادی حتی پس از آزادی، آنان را از حقوق اساسی شهروندی محروم نموده است.
تعدادی از این افراد که با قرار وثیقه آزاد شده اند، بدلیل میزان بسیار بالای وثیقه، تحت فشارهای شدید اقتصادی بوده و طبیعی است خانواده های آنان نیز از این جهت تحت ظلم قرار گرفته اند.
بعنوان جدیدترین نمونه می توان از نسرین ستوده، حقوقدانی شجاع که دارای ۲ فرزند خردسال است نام برد که به خاطر تسلیم نشدن در برابر خواسته های حکومت به ۶ سال زندان محکوم گردیده است.
مجید توکلی، مهدیه گلرو، عماد بهاور، لیلا توسلی ، مجید دری، عبدالله مومنی، بهاره هدایت و ... تنها تعدادی اندک از انبوه دانشجویانی هستند که بهای سنگین مخالفت مسالمت جویانه خود با حکومت را با تحمل سالهای طولانی زندان پرداخت می کنند. فعالان سیاسی بسیاری همچون بهزاد نبوی، فرید طاهری، مصطفی تاج زاده، علیرضا رجایی، مسعود پدرام، ابوالفضل قدیانی، کیوان صمیمی، احمد زیدآبادی، عیسی سحرخیز، محسن محققی، امیر خرم، داوود سلیمانی، مسعود باستانی، عبدالله رمضان زاده، محسن میردامادی، مهدی محمودیان بدلیل مخالفت مسالمت آمیزشان با حکومت متحمل زندان های طولانی مدت شده اند.
میرحسین موسوی و مهدی کروبی، دو تن از رهبران مخالف حکومت، بیش از ۳۰۰ روز است که در خانه های امن که توسط وزارت اطلاعات اداره میشود، در بازداشت بسر می برند.
در چنین فضای بسته ای، حکومت ایران چنین وانمود می نماید که انتخابات آتی مجلس در ماه مارس ، آزاد و عادلانه برگزار خواهد شد.
بسیاری از گروه های مخالف با توجه به ادامه حصر خانگی، زندان و سایر محدویت ها برای رهبران مخالف حکومت، بصورت علنی به ناعادلانه بودن انتخابات پیش رو اعتراض نموده اند.
نوامبر سال گذشته، ۱۴۳ نفر از فعالان شناخته شدهء سیاسی و اجتماعی با ارسال نامه ای به محمد خاتمی،رئیس جمهور پیشین، با تایید و تاکید بر خواست ها و شروط وی جهت شرکت در انتخابات پیش رو مبنی بر آزادی تمامی زندانیان سیاسی و ایجاد راهکارهای مناسب جهت تضمین سلامت انتخابات، ضمن یادآوری این نکته که هیچ یک از شروط خاتمی مورد قبول حکومت قرار نگرفته است اعلام کردند که در انتخابات شرکت نخواهند کرد.
۳۹ زندانی سیاسی نیز با ارسال نامه ای از درون زندان، مخالفت خود را با شرکت در یک انتخابات ناعادلانه اعلام نمودند.
در واکنش به این نامه ها، حکومت جمهوری اسلامی ایران، با اقدامی جدید به سرکوب این افراد که بصورت علنی خواهان عدم شرکت در یک انتخابات ناعادلانه شده اند، پرداخته است.
یکی از قربانیان شناخته شدهء این سرکوب جدید حاکمیت، محمد توسلی، ۷۶ ساله، شهردار سابق تهران و رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران میباشد.
آقای توسلی از منتقدان حکومتِ جمهوری اسلامی بوده و مخالفت های وی با حکومت ، همواره مسالمت آمیز و در چارچوب قانون اساسی و آزادی های مصرحه در آن بوده است.
آقای توسلی بدلیل مخالفت های خود در ۳۰ سال گذشته، ۶ بار زندان را تجربه نموده است.
محمد توسلی که یکی از امضا کنندگان نامهء ۱۴۳ نفره میباشد پس از انتشار این نامه مجدداً بازداشت و تاکنون از وضعیت وی خبری در دست نیست.
اخباری که از آقای توسلی در اختیار ما قرار گرفته حاکی از آن است که ایشان در زندان اوین تهران زندانی است.
در ابتدا بازجویانِ آقای توسلی با اعمال فشار خواهان اقرار وی مبنی بر جعل امضا شدند.
با شکست پروژهء اعتراف گیری، وزارت اطلاعات با بازداشت تعدادی از امضا کنندگان نامهء ۱۴۳ نفره، از آنان خواست بصورت علنی امضای خود را تکذیب و مخالفت خود را با محتوای نامه اعلام نمایند.
تاکنون همهء کسانی که در ارتباط با نامهء ۱۴۳ نفره بازداشت شده اند، شجاعانه از امضای خود و محتوای نامه حمایت نموده اند.
حکومت ایران در تلاش است تا چنین وانمود نماید که محمد توسلی بانی اصلی این نامه میباشد.
در همین حال، اخیراً مقامات قوهء قضائیه اعلام نمودند مخالفت و یا تحریم انتخابات مجلس غیر قانونی است.
یکی دیگر از مخالفان شناخته شده حکومت، دکتر ابراهیم یزدی، وزیر اسبق امور خارجه ایران و دبیر کل نهضت آزادی ایران میباشد که در وضعیت خطرناکی بسر میبرد.
پس از امضای چندین نامهء انتقادی، از جمله نامه اخیر در ارتباط با انتخابات مجلس، دکتر یزدی به ۸ سال زندان و ۵ سال محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم شد.
دکتر ابراهیم یزدی که ۸۰ سال دارد، بتازگی و بعد از رو به وخامت نهادن وضع جسمانی و سلامتی وی در طول زندان و حبس خانگی (خانهء امن) با قرار وثیقه از زندان آزاد شده و در انتظار حکم تجدید نظر خود میباشد.
باید گفت نقض حقوق بشر توسط حکومت ایران، همانند بسیاری از حکومت های استبدادی در منطقه است. مردم ایران، همچون خواهران و برادران خود در تونس، مصر، بحرین، یمن، لیبی و سوریه دیگر سکوت نخواهند کرد و فعالانه خواهان دسترسی به حقوق خود هستند.
از آنجایی که تضمینی جهت پایبندی حکومت ایران به اصول اخلاقی وجود ندارد، احتمال افزایش محدودیت ها در ایران بسیار زیاد است.
نمونهء بارز عدم پایبندی حکومت ایران به معیاری های اخلاقی، حمایت فعال رهبران ایران از رژیم دمشق و توجیه سرکوب و کشتار وحشیانهء بیش از ۴۰۰۰ نفر شهروندان بیگناه سوریه است.
روشن است که سازمان ملل وظیفهء اخلاقی دارد تا با مداخلهء خود مانع رفتار سرکوبگرانهء حکومت با ملت شود.
جناب آقای شهید
ما امضا کنندگان این نامه خواهان مداخلهء شما دربارهء وضعیت همهء زندانیان سیاسی و بطور اخص محمد توسلی میباشیم.
محمد توسلی و همهء کسانی که خواهان انتخاباتی عادلانه میباشند، تحت فشارهای شدیدی قرار دارند. بدین جهت مداخلهء شما بسیار ضروری و فوری است.
ما از شما می خواهیم نقض آشکار حقوق بشر توسط حاکمیت ایران را محکوم نمایید.
ما امضا کنندگان این نامه، همراه با مردم ایران و سایر مردم خاورمیانه، خواهان حاکمیت قانون، برخورداری از حق ابراز مخالفت های مسالمت آمیز و امکان انتخاب آزادانه کارگزاران کشور خود از طریق انتخابات عادلانه میباشیم.
ما با قدردانی از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل و گزارشگر ویژهء آن، بر این باوریم که شما میتوانید نقش موثری در جهت جلوگیری از ادامهء نقض حقوق بشر و فرایند خطرناک افزایش خشونت در ایران داشته باشید، همانگونه که پیش از این در سایر کشورهای منطقه شاهد این امر بوده ایم.
پیشاپیش از توجه شما به این موضوع خطیر سپاسگزاریم.
امضا کنندگان :
سیّد محمد ابراهیم زاده
حامد ابراهیمی نژاد
داریوش احمدی
روشنک آسترکی
بابک امیر خسروی
محمد ارسی
صادق اسکندری
سیّد کوهزاد اسماعیلی
حسن یوسفی اشکوری
امیر اعتدالی
امیر حسین اعتمادی
علی افشاری
گودرز اقتداری
محمد اقتداری
محمد جواد اکبرین
نسرین الماسی
نوشابه امیری
فریبا امینی
رضا ای
عبدالعلی بازرگان
رحیم باجغلی
بهار باستانی
احمد باطبی
موریس باقری
نسیبه باقری
پروین بختیار نژاد
فرزانه بذرپور
محمد برقعی
مهرزاد بروجردی
مقداد بریمانی
وحیدالدین بزرگ تبار بایی
حمید بهشتی
منصور بیات زاده
عباس بیدار
مهدی بیدقی
عباس بیگدلی
میثاق پارسا
مهناز پراکند
علی پرسان
عسل پیرزاد
رضا پیرزاد
بیژن پیرزاده
بنفشه پورزند
سعید پیوندی
مجید تولای
محمد باقر تلقری زده
نیره توحیدی
صدیق احمد توحیدی
محمد علی توفیقی
شهرام تهرانی
سیّد رضا جعفریان
آرش جنتی عطایی
رضا حاجی
مانی حامدیان
فاطمه حقیقتجو
محسن حیدریان
مهدی خان بابا تهرانی
عباس خرسندی
مصطفی خسروی
زارس خسروی
واحده خوشسیرت
ابراهیم خوشسیرت
بهروز خلیق
مهرداد درویش پور
شیرین دقیقیان
فریبا داوودی
مصیب دوانی
رضا ذاتی
سهراب رزاقی
شاپور رشنو
آزیتا رضوان
محسن رضوانی
فرهاد رهبر
شیدا روشن
محسن زال
حسن زرهی
محسن زمانی
محسن سازگارا
حمید سالک
حسین سبحان الهی
محمد سجاد نقوی
علی سرداری
محمد سهیمی
ژیلا سیاسی
علی شاکری
رحیم شامبیاتی
حسن شریعتمداری
حسن شمس
حمید شیرازی
اصغر شیرازی
محمد صابر
محمد صادقی
بهنام صارمی
محمود صدری
احمد صدری
بیژن صفسری
جلیل ضرابی
سجاد ضرغام
فرح طاهری
حسن طالبی
اسفندیار طبری
علی طلایی
محمد عابد
شهره عاصمی
غلام عباسی
مزدک عبدی پور
حمید عمرانی
مژگان مدرس علوم
ارشاد علیجانی
رضا علیجانی
شاهین علوی
صنم غیاثی
منوچهر فاضل
مهدی فتاپور
پویان فخرائی
فرهاد فرجاد
میترا فرد
حسن فرشتیان
کیوان فروزانفر
احمد فرهادی
منصور فرهنگ
کامبیز قایم مقام
رضا قریشی
ماهرو قشقایی
مهدی قلیزاده
مرتضی کاظمیان
محسن کدیور
عزیز کرم لو
سیاوش کریمی
فاطمه کشاورز
علی رضا کنعان رو
پروین کهزادی
رضا کیوانی
مسعود لدنی
حمید مافی
مرتضی مرادیان
علی مزروعی
ملیحه محمدی
منصور معدل
یاسر معصومی
عبدالحمید معصومی تهرانی
پیمان ملاز
مهدی معتمدی مهر
فهیمه ملتی
مهدی ممکن
احمد منتظری
سعید منتظری
علی اکبر موسوی خوئینی
ابراهیم مهتری
علی اکبر مهدی
عباس میلانی
حسن نایب هاشم
راضیه نشاط
بورگن نظامی نرج آباد
فریدون نقیبی
فرخ نگهدار
شهری نو اختر
شیوا نوجو
منوچهر نوروزیان
مهدی نوربخش
بهمن نیرومند
محمد رضا نیکفر
داریوش وثوقی
فرزین وحدت
پروانه وحید منش
صدیقه وسمقی
احمد هادوی
نادر هاشمی
بابک همّتی
مراد همّتی
علی هنری
مسعود هوشمند
یوسف یزدی
محسن یلفانی
Friday, 13 January 2012
احمدرضا احمدپور:عدم پاسخ به این همه نامه نگاری جای پرسش است
احمدرضا احمدپور، روحانی زندانی در تبعید، طی نامه ای به رهبر جمهوری اسلامی، ضمن شرح گوشه ای از مظالم موجود، از این مقام خواسته است تا نامه های هشدار دهنده را مورد توجه قرار داده و خطاب به وی نوشته است: "مردم توقع دارند که بی خردان و تبهکاران امت، حکومت را به دست نگیرند، ثروت عمومی و ملی شان به عدالت توزیع شود و بین مختلسین و فربه گان متملق دست به دست نگردد. مردم خود را آزاد و رهبران و حاکمان خود را نیکوکار و به دور از فاسقان می خواهند."
به گزارش کلمه، این وبلاگ نویس منتقد دولت، در این نامه که آنرا لبیکی به نهضت نامه نگاری «محمد نوری زاد» به رهبر جمهوری اسلامی ذکر کرده، خود را مورد ظلم حکومت و "ستمدیده" خوانده و می نویسد: زجرها دیده و خون دلها خورده است و معنی واقعی زور و تزویر و ستم را بدون هیچگونه فرصت قانونی برای دفاع از خود با پوست و گوشت و روح خود درک کرده و مزه تلخ بی عدالتی و قانون شکنی در حق خود و دیگران را چشیده است و هم اکنون که این نامه را می نویسد ، در حال گذران دوره در بندی در زندان سپیدار است که بخاطر نوشتن نامه به سازمان ملل متحد و انتقاد به یکی از دستگاههای تحت امر شما و احتمالاٌ به خاطر اشعاری که در پیش از دستگیری سروده ، متحمل این ستم ناروا شده است.
گفتنی است، این شاگرد مرحوم آیت الله منتظری و رئیس ستاد انتخاباتی کروبی در شهر قم و نویسنده وبلاگ «پژواک خاموش»، ششم دیماه سال گذشته توسط ماموران امنیتی بازداشت و به اتهام نشر اکاذیب، تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت ملی و هتک حیثیت روحانیت محاکمه و به یک سال حبس و خلع لباس روحانیت محکوم شد.
وی پس از آن بدنبال پرونده جدیدی تحت عنوان توطئه علیه نظام، نشر اکاذیب و تبلیغ علیه نظام در شعبه دوم دادگاه ویژه روحانیت ،علاوه بر محکومیت حبس در حوادث بعد از انتخابات، به ۱۰ سال اقامت اجباری پس از سپری شدن ۳ سال حبس (حدود ۹۰۰ کیلو متری دورتر از محل اقامت خود و خانواده) در شهرستان ایذه و خلع لباس مجدد و نیز محرومیت از مناصب طلبگی محکوم شده است.
متن کامل نامه مسئول جبهه مشارکت قم به رهبر جمهوری اسلامی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
مقام محترم رهبری نظام جمهوری اسلامی ایران
با سلام ودعای خیر
این دومین نامه ی یک زندانی ستم دیده است که دل در گرو اجرای عدالت و نفی ستم دارد.سالهاست که در زمان رهبری شما یر ایران ، شخصیت های سیاسی و مذهبی و علمی ، نامه ها به شما نوشته اند که یا انتقاد داشته اند و گاه سرزنش کرده اند ویا بر آنها ستم روا رفته بود و نزد شما گلایه ها داشته و دادخواهی نموده اند و یا از حیث حقوقی به ساختارها و رفتارها انتقاد داشته اند.
اخیراً شخصیت ارجمند و روزنامه نگار ماهر محمد نوری زاد از ستم هایی که بر خویش و بر دیگران رفته ، گلایه و شکواییه داشته و برای شما نامه ها نگاشته اند و درپی در خواست وی ، فرهیختگانی از حوزه اندیشه و قلم نیز به قصد انصاف و احیای فریضه دینی نامه ها نوشته و یادآوری ها کرده اند.
نگارنده این نامه نیز در حالی که خود از ستم دیدگان فضای سرد و مه آلود سالهای اخیر است ، زجرها دیده و خون دلها خورده است و معنی واقعی زور و تزویر و ستم را بدون هیچگونه فرصت قانونی برای دفاع از خود با پوست و گوشت و روح خود درک کرده و مزه تلخ بی عدالتی و قانون شکنی در حق خود و دیگران را چشیده است و هم اکنون که این نامه را می نویسد ، در حال گذران دوره در بندی در زندان سپیدار است که بخاطر نوشتن نامه به سازمان ملل متحد و انتقاد به یکی از دستگاههای تحت امر شما و احتمالاٌ به خاطر اشعاری که در پیش از دستگیری سروده ، متحمل این ستم ناروا شده است.با این حال جسارت کرده و برای عمل به تکلیف شرعی و سیاسی ، اجتماعی که چیزی فراتر از تذکر و توصیه نیست ، با یاد سال امام علی (ع) که شما این نام نیک را بر آن نهادید نکاتی را یادآور می شود.
در جامعه ای که ظلم در آن علم باشد و فرایض امر به معروف و نهی از منکر و بعبارتی نقد و نقادی به خصوص نقد عملکرد حاکمان و حاکمیت در آن سرکوب و خشکیده شده باشد، آن جامعه نه تنها جامعه ای با نشاط و با شور اجتماعی نیست ، بلکه جامعه و مملکتی مرده و آلوده به زشتی ها و کژی هاست. از آشکارترین نشانه ها برای تشخیص اینکه حاکمیتی ستمگر است یا نه ؛ همانا بودن یا نبودن نشانه های برپاداشتن فرایض امر به معروف و نهی از منکر می باشد، یعنی برافراشتن یا به زیر کشاندن پرچم نقد و نقادی است.امروزه با فراموش کردن اصل شرعی و قانونی « برائت » در دستگاه های امنیتی و قضایی، بسیاری از جمله نگارنده ی نامه ، بخاطر در دست گرفتن این پرچم سرنوشت ساز سرکوب ، تحقیر و محبوس شده اند.
اما آن چه جای بسی پرسش بسیار است ، عدم پاسخگویی به این همه نامه نگاری دادخواهانه و تظلم خواهی هاست. و البته باید به انصاف نیز اذعان داشت که در بدنه نهادهای انقلابی و دستگاههای حکومتی چون بدنه سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و نیروهای نظامی و انتظامی و بدنه دستگاه های قضایی و.. بسیارند که بدون انباشتن مال و ثروت نامشروع ، خالصانه و صادقانه به این مملکت خدمت می کنند و تلاش دارند نه تنها بر بالا دستان خویش با نافرمانی ستم نکنند ، که بر زیردستان و منتقدین و مردم ، با فرمانرانی و سوء استفاده از قدرت نیز ستم روا ندارند و ایمان و تقوای خویش را حفظ کرده اند که نادیده گرفتن آنان نیز ستمی دیگر است. اما متاسفانه اندک افرادی هستند که با تعصبات نابخردانه و با نادیده گرفتن قوانین بویژه با عدم توجه به قانون اساسی ایران پا را از محدوده وظایف خویش فراتر گذاشته و بر جامعه و حتی بر حاکمان وهمکاران و هم خدمتی های خود ستم روا می دارند و چهره خوبان و خدمتگزاران واقعی را نزد افکار عمومی و وجدان های بیدار لکه دار کرده اند، که با تاًسف باید پذیرفت ، این عده اندک مورد توجه حاکمیت هستند و بیشترین قدرت حکومتی را در دست دارند!؟
حکایت نافرمانی ، قانون شکنی و روای ستم بر زیردستان و بالا دستان در ارکان و دستگاههای حکومتی و در بین سپاهیان و نظامیان آشکار و پنهان ، امری تازه و مختص نظام جکهوری اسلامی که هنوز در رسیدن به اهداف بزرگ الهی و انسانی راه برای پیمودن بسیار دارد ، نیست ؛ که پیش از این و حتی در حکومت معصومین علیهم السلام و پیامبران (ص) نیز بوقوع پیوسته است ، اما آنچه مورد تمایز واقع می شود آن است که در نظاماتی که صالحان و معصومین چون یوسف پیامبر (ع) ، حضرت داود(ع) ، پیامبر اکرم (ص) و علی (ع) در راس آنها قرار داشت ؛ خود آنان اقدام به خود انتقادی و انتقادپذیری می کردند و مردم را به انتقاد از حاکمان دعوت وتشویق می کردند، پرچم نقد و نقادی در دست گرفته و بر دیگران واجب دانسته تا در برابر ستمگران زیردست وستمگران در جامعه و متجاوزان بیگانه سخت بر آشوبند و با دستان خویش ستم را در جامعه ریشه کن کرده ، ستمگر را به عدالت ، مجازات نمایند ؛ اما حاکمان و حکومت ستمگر نه تنها پرچم امر به معروف و نهی از منکر را با سکوت معنادار و با خشم دیکتاتورمآبانه خود می سوزانند ، که از افراشتن آن توسط دیگران به خشم آمده برافراشتگان پرچم نقد را سرکوب می کنند!
در جامعه ما نیز همواره برای اقامه زنده نگه داشتن فرایض امر به معروف و نهی از منکر و نقد وانتقاد ، از میان بزرگان دینی و ملی کسانی چون افقه و اعلم فقهاء والمجتهدین زنده یاد آیت الله منتظری (ره) بود که هرگز از عمل به وظایف دینی و ملی اش کوتاهی نکرد و در ادامه راه نیز آیات عظام تقلید صانعی ، دستغیب وبیات زنجانی از میان مراجع تقلید را می توان در راس اقامه کنندگان این فریضه مهم دینی نام برد که به صورت آشکار پرچم این فریضه دینی را بردوش کشیده اند. برخی دیگر از بزرگان مرجعیت که برافراشتن پرچم این فرایض مهم دینی را به مصلحت خویش نمی دانستند ، آشکار وپنهان از حاکمان پایین تر از رهبری انتقاد وگاه نسبت به عملکرد آنان مخالفت کرده و تا حدودی هرچند ناکافی به وظیفه دینی و انسانی خود عمل کرده اند. لذا مراجع ، علمای حوزه علمیه ، اساتید ، فرهیختگان دانشگاه ها ، احزاب ، مردم ، روزنامه نگاران و بسیاری از صاحبنظران عمل به این فرایض الهی را از طریق بیان ، قلم و نامه نگاری ها بر دوش کشیده اند ، اما از خشم و ستم حاکمان بی نصیب نبوده اند.
سال امام علی (ع) :
با توجه به نامگذاری یکی از سالهای گذشته به نام سال امام علی (ع) توسط شما ، نویسنده این نامه و دست کم آنها که به انقلاب ، ملت و دین می اندیشند و در ذهن و قلبشان چیزی به نام عدالت جای گرفته است ، آرزومند بودیم که جناب عالی به عنوان رهبر و حاکم نظام اسلامی ، بیشترین الگوپذیری را نسبت به امام علی(ع) داشته و در گفتار و رفتار ، نزدیکترین و شبیه ترین به آن حضرت باشد. از این رو برداشت شد که با این گذاری :
۱-شما قصد داشتید با اتخاذ الگو از آن حضرت منش و روش دوره حکومتداری خویش را به منش و روش حکومتداری امام علی(ع) نزدیک و یا شبیه سازید.
۲-شما تلاش داشتید تا حکومت جمهوری اسلامی را به عنوان ادامه دهنده حکومت امام علی(ع) به مسلمانان جهان معرفی کنید و الگوی آنان باشید.
۳-چون نام شما هم نام مبارک امام علی (ع) است و شما از نسل او هستید ، تلاش داشتید تا رفتار شما هم رفتاری علی وار و علی گونه باشد.
۴-شما قصد داشتید در تداوم حکومت علی (ع) همچون او از آزار رساندن سپاهیان به مردم بیزاری جوئید و سعی بر جلب نظر و رای مردم داشته و به اجرای عدالت و نفی ستم ، آن گونه که علی می گفت و عمل می کرد ، می اندیشید.
۵-شما قصد داشتید در امانت داری و صیانت از بیت المال همچون آن امام بزرگوار رفتار کنید و با خواهش ها و درخواست های خانواده و نزدیکان خود آن گونه عمل کنید که امام علی (ع) با برادر نابینای خود عقیل می کرد.
حال با فرض اینکه چنین باشد و چنان توقعاتی از شما هست ، توجه شما به عنوان رهبر اسلامی را به نامه ۶۰ امام علی(ع) که حضرت به فرمانداران و مردمان شهرهایی که لشکریان او از شهرهای آنان عبور میکرد، می نوشت، جلب می نمایم.
امام علی(ع) در نامه شصت نهج البلاغه (۱) ضمن بیزاری از ستم احتمالی سپاهیان خود به مردم ، دادخواهی و تظلم خواهی را به « ولی امر» گوشزد می کرد و با نوشتن نامه به فرمانداران و مردمان شهرها و آبادی ها « نهضت نامه نگاری » و نهضت « پاسخ گویی» را آغاز کرد.
امام علی (ع) در نامه خود آورده است : « انا ابراٌ علیکم و الی ذمتکم من معزة الجیش . من نزد شما و پیمانی که با شما دارم از آزار رساندن سپاهیان به مردم بیزارم.
ودر ادامه خطاب به مردم بیان داشته :
« پس کسی را که دست به ستمکاری زند کیفر کنید.» آنحضرت چنان دقت رسیدگی به شکایات از سوی مردم دارد و چنان بر مجازات ستمگر همت می کرد که خود پشت سر سپاهیان حرکت می کرد و برای رسیدگی به امور مردم به سوی شهرها می آید ، آنجا که می گوید :« وانا بین اظهر الجیش ، فارنعو الی مظالمکم و و ما عراکم مما یغلبکم من امرهم و ما لاتطیعون دفعه اها بالله ولی ، فانا اغیره معونة الله » « و من پشت سر سپاه در حرکتم ، شکایت های خود را به من رسانید ، و در اموری که لشکریان بر شما به گونه یی چیره شده اند که قدرت دفع آن را جز با کمک خدا و من ندارید ، به من مراجعه کنید، که با کمک خداوند آن را برطرف خواهم کرد.»
رهبر گرامی ، اگر رسماٌ سالی را به نام مبارک علی (ع) مزین کردید و منش او را دنبال می کنید مردم هم زینت های گفتاری و رفتاری آن امام همام را از شما توقع دارند و از شما انتظار دارند به نامه های انتقادی ، دلسوزانه ، دادخواهانه و تظلم خواهانه توجه کنید و اقدام به رسیدگی نمائید. به عنوان شیعه علی (ع) و رهبر نظام حاکم بر ایران ، بیزاری خویش را از ستم های رفته بر جامعه و مردم توسط سپاهیان و دستگاهها و حاکمان اعلام نموده و ستمگران و مجرمان حکومتی را به مجازات برسانید. در حالی که بسترهای لازم در جامعه برای نفی ستم وعدالت خواهی در بین مردم برپاست، ستم را از جامعه بردارید و از مظلوم دلجویی کنید.آن امام و مقتدای ما در سال ۳۴ ه.ق در حالی که مردم در اطراف او جمع شده و از عثمان شکایت می کردند که با عثمان صحبت کندتا از اشتباهات خود دست بر دارد ، خطاب به عثمان خلیفه وقت مسلمین فرمود :
راه ها روشن است و نشانه های دین برپاست. پس بدان که برترین بندگان خدا در پیشگاه او رهبر عادل است که خود هدایت شده و دیگران را هدایت می کند، سنت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بمیراند.(۲)
رهبر گرامی ، مردم توقع دارند که بی خردان و تبهکاران امت ، حکومت را به دست نگیرند ، ثروت عمومی و ملی شان به عدالت توزیع شود و بین مختلسین و فربه گان متملق دست به دست نگردد.مردم خود را آزاد و رهبران و حاکمان خود را نیکوکار و به دور از فاسقان می خواهند.
مولا علی(ع) در نامه ۶۲ اندوهناکی خویش را ازحاکمیت بی خردان این گونه بیان می دارد :
«… ولکن از این اندوهناکم که بی خردان و تبهکاران این امت ، حکومت را به دست آورند ، آنگاه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان را به بردگی کشند ، با نیکوکاران در جنگ ، و با فاسقان همراه باشد.» (۳)
و مردم ایران در سایه رهبری نظام جمهوری اسلامی توقع دارند ، چنانچه امام علی(ع) ترس و واهمه خود را در این نامه از چند چیز مهم بیان داشت ، رهبر نظام حاکم در ایران نیز :
۱- از حیف و میل بیت المال مسلمین و مردم پیشگیری نماید.
۲- از ستم بر بندگان خدا و شهروندان ، توسط بی خردان حکومتی و دستگاههای متخلف پیش گیری کرده و اهتمام جدی به خرج داده ، از در افتادن با نیکوکاران و اهل علم ، منتقدان و حتی مخالفان فکری بر حذر دارد.
۳- همراهی قدرتمندان حکومت با فاسقان جامعه را تقبیح و منع نماید.
۴- اینکه رهبر نظام حاکم به پیروی از آن حضرت (ع) بیزاری خویش را از ستم های رفته بر جامعه و مردم توسط سپاهیان ، ماموران و دستگاهها و حاکمان اعلام نموده و ستمگران و مجرمان حکومتی را به مجازات رساند که علی (ع) اندام مبارکش به خاطر ستمی که یکی از بی خردان سپاهش بر یک زن یهودی روا داشت و خلخالی را از پای او در آورد، لرزید و مامور ستمگر را به مجازات رساند.
۵-اینکه رهبر نظام حاکم بر ایران ، به نهضت نامه نگاری ها دل سوزانه ، دادخواهانه و تظلم خواهانه واکنش مناسب نشان داده و نامه ها را و این نهضت را به فال نیک گرفته و تبدیل به یک فرصت برای آشتی ملی نماید؛ خود رهبری محترم هم « نهضت نامه نگاری » را بر پا دارد و از ستم دیدگان بخواهد ، آنجا که جز خدا و او فریادرسی نیست ، نزد رهبری دادخواهی کنند تا احقاق حق شود.
علی (ع) در نهج البلاغه و در راستای نفی ستم ، ظلم را به سه بخش تقسیم کرده است :
الف) ستمی که نابخشودنی است مثل شرک و دشمنی با خدا که خدا هرگز نمی بخشد.
ب) ظلمی که بخشودنی است مثل ظلمی که انسان با گناهان بر خود روا می دارد.
ج) ستمی که بدون مجازات نمی ماند و حتما مجازات در پی دارد وآن ستمگری برخی بندگان بر بعضی دیگر است.
گفت آن همای زاسرار حق بگیرد پند هر دوستدار حق
به خطبه،به نامه،به حکمت بگفت زآئین دین ذره ای کم نگفت
ستم را به چند کرد تقسیم بدان تو خلق را بدون عدالت ندان
ستم بر سه قسم است به فهم علی (ع) بخشش، مجازات و جبران ولی
ستم بر خدا نابخشودنی است لیک بر خود ستمگر،بخشودنی است
به جنگ با خدا آمده هرکسی ستم می کند ناروا برکسی (۵)
علی(ع) در خطبه ۲۲۴(۶) در برابر ستم به بندگان چنان گریزان و پرهیزگار است که حاضر است هر شکنجه ای را بر تن تحمل کند اما ذره ای حتی در حد پوست گندمی بر کسی ستم روا ندارد یا به آن اندازه حقی را از کسی سلب ننماید. در دیدگاه علی(ع) نفی ستم یک اصل است و به هیچ وجه و بهانه ای پذیرش ستم و لغزشی به ستمکاری را روا نمی داند ، او در اجرای عدالت و نفی ستم برادر و فرزند و خانواده نمی شناسد و در قضاوت و حکمرانی همه افراد را در برابر قانون و حریم عدالت یکسان می داند.
امام پرهیزگاران (ع) در آن خطبه گفته است:
« سوگند به خدا ! اگر تمام شب را بر روی خارهای سعدان (۷) به سر ببرم ، و یا با غل و زنجیر به این سو یا آن سو کشیده شوم ، خوش تر دارم تا خدا و پیامبرش را در روز قیامت ، در حالی ملاقات کنم که به بعضی از بندگان ستم کرده ، و چیزی از اموال عمومی را غصب کرده باشم. چگونه بر کسی ستم کنم برای نفس خویش ، که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش می رود ، و در خاک زمان طولانی اقامت کند ؟… »
در بخش دیگری از همان خطبه بیان داشته است : « … به خدا سوگند ! اگر هفت اقلیم را با آنچه در زیر آسمان هاست به من دهند ، تا خدارا نافرمانی کنم که پوست جویی را از مورچه ای ناروا بگیرم ، چنین نخواهم کرد! و همانا این دنیای آلوده شما نزد من! از برگ جویده شده دهان ملخ پست تر است ! حال جناب عالی تصور کنید که در پی دستگیریهای سالهای اخیرچه تعداد دستگاه کامپیوتر و کتاب و دست نوشته و… از متهمین ضبط و توقیف شد که حتی در مواردی اموال تصرف شده مدرک جرم هم نبوده اند ! و به ناحق ضبط شده اند که از آن جمله اند ضبط کامپیوتر و … نویسنده ی نامه.
مقام محترم رهبری اگر بخواهم به همه آنچه پیرامون نفی ستم و ستم ستیزی است بپردازم باید به قدر متن و روح قرآن و نهج البلاغه و روایات و تفاسیر مربوطه مراجعه کرد که در حوصله این نامه کوتاه نمی گنجد از اینرو به همین مختصر اکتفا شده و اضافه می کند ؛
حضرت (ع) در نامه ۵۳(۸) خود نوشته است :
« و کسی که به بندگان خدا ستم روا دارد ، خدا بجای بندگانش دشمن او خواهد بود و آن را که خدا دشمن شود ، دلیل او را نپذیرد ، که با خدا سر جنگ دارد تا آنگاه که بازگردد، یا توبه کند، و چیزی چون ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نمی کند ، و کیفر او را نزدیک نمی سازد ، که خدا دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.»
والسلام و علی من اتبع الهدی
سید احمدرضا احمدپور
زندان سپیدار اهواز
۲۰/۱۰/۱۳۹۰
اعزام مجدد مجید توکلی از زندان به دادگاه انقلاب
جـــرس: مجید توکلی زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر کرج مجددا به دادگاه انقلاب منتقل شد.
به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال دانشجویی که تا کنون دوبار از سوی دادگاه های انقلاب محاکمه شده است اخیرا علاوه بر محکومیت سنگین هشت ساله به شش ماه حبس تعزیری نیز محکوم شده بود.
دستگاه قضایی در پرونده های مشابه دیگر نیز پس از صدور احکام، زندانیان را درحال تحمل حبس نیز به اتهام های واهی چون تبلیغ علیه نظام و اجتماع و تبانی مورد محاکمه قرار می دهد.
مجید توکلی، دانشجوی دانشگاه صنعتی پلی تکنیک تهران، از روز ۱۶ آذر ۸۸ تا کنون در حبس به سر می برد
فراخوان شکایت از آیت الله خامنه ای
هجدهمین نامه به رهبری(من یهودی تو علی!)
سلام به رهبر گرامی جمهوری اسلامی ایران
من اين نامه را برای جناب شما سه چهار ماه پيش، درست فردای همان روزی نوشته ام که برادرانِ سپاهی به خانه ی روستايی و پدری من هجوم آوردند و بساط فيلمسازی مرا بار کردند و بردند تا به گمان خود اجازه ندهند من ازوحشت سرای اطلاعات وسپاه برای شما فيلم بسازم و شما را ازچند وچون رفتارهيولاگونشان با متهمان آگاه کنم.
اما اکنون، بنا بر انتشار آن دارم. به اين دليل که انتشار اين نامه، آنهم درست بيخ گوش انتخابات مجلس، نه يک حرکت مغرضانه و ناجوانمردانه، که عين درستی و فرصت سنجیِ مشفقانه است. شايد انتشار اين نامه، و سيل نامه هايی که بعد ازاين به سمت خانه ی شما روی خواهد آورد، جناب شما را برآن متمايل کند که زمان انتخابات را به فرصتی ديگرموکول فرماييد. معمولاً برگزاری انتخابات در يک کشور به شرايطی چند محتاج است که نخستينِ آن، وضعيت منطقی و متعادل جامعه است.
متأسفانه اين روزها روند اوضاع درکشورما متعادل نيست. شمّ درست رهبریِ شما اتفاقاً همين روزها بايد بکار افتد. ما صدای غلغل هزار حادثه را از درون اين جامعه می شنويم. ظهور اين همه بحران داخلی و بين المللی، و رواج و گسترش اين همه فضای امنيتی برای محدود کردن معترضان و منتقدان، و حتمی شدن اين همه انشقاق ميان مردم، و پرهيز معترضان ازشرکت در انتخابات، نشان دهنده ی اوضاع نامتعارف در کليتِ کشوراست. اطمينان دارم انتشار سيل آسای نامه هايی که بلافاصله بعد از انتشار اين نامه شما را مخاطب خود قرار خواهند داد، علاوه بر ترغيب جناب شما برای به تعويق انداختنِ زمان انتخابات، ما و شما را به گردونه ای از آزمونهای اعتقادی مان نيز درمی اندازد تا بداينم رفتار ما تا کجا با آنچه که پيوسته شعارش را می دهيم، تناسب دارد.
پيش ازآوردن اصل نامه اجازه بدهيد به يک خطای خودمانی اشاره کنم. اين خطا، هم توسط ما که مخاطبان آرام و شنوای شما بوده ايم، هم توسط شما که مبدعِ تلفيقِ تاريخیِ انديشه های خود بوده ايد، درميان ما رواج يافته است. منتها دربرآمدنِ اين خطا، شايد آن کسی که بيش ازهمه ی مردم ايران سهم و نقش داشته، خودِ شما باشيد.
بدون لکنت بگويم: اين شما بوده وهستيد که دراين سالهای رهبری، مرتب از ” عوام و خواص ” فرموده ايد، وازفتنه ها و توطئه ها و خروج مخالفان از گردونه ی اطاعت ازعلی(ع). اين شما بوده و هستيد که به تناسب روحِ سخن، ازعبرت های عاشورا سند آورده ايد. نيزبه تأسی از جناب شما، اين هواداران و امامان جمعه ی شما بوده و هستند که مرتب به سرنوشت خوارج اشاره می فرمايند، و معترضان را با آنان يکی، و شما را با علی (ع) مترادف می دانند. مگراين خود شما نبوده و نيستيد که مخالفان سياسی خود را به چونیِ سرنوشت طلحه و زبير انذارمی دهيد؟ طوری که شنونده ی سخنان شما بلافاصله می داند: کسی که مخاطبان خود را به گسستِ تاريخیِ طلحه و زبيراشارت می دهد، غيرمستقيم به علی بودن خود بشارت می دهد.
درتازه ترين گويشِ اينچنينی خود، درديدار با حاميانِ قمیِ خود به وضعيت فعلی ايران اشاره فرموديد. که: وضعيت فعلی ايران، همسنگ بدر و خيبراست. اين يعنی: جايگاه شما همان جايگاه پيامبراست و وضع مخالفين شما همان وضع کفارقريش و يهوديان مدينه.
اين ترادفِ بی دليل و بدون پشتوانه، گرچه در بزنگاههای نياز، مردمان عوام را به جانبداری ازما و شما بسيج کرده اما دربسياری از مواقع، به دشواری کارما نيزانجاميده است. رازاين دشواری را درهمين نامه با شما خواهم گفت. اما چرانگويم: ايکاش شما همچنان يک طلبه ی جويای حق باقی می مانديد وبا خطابه های شورانگيز خود به همه ی ما راه می نموديد و هرگز به جايگاهی که سرشاراز رسالت و مسئوليت است دخول نمی کرديد. بنا به تکرار همان علی علی ها، و عوام وخواص ها، و خوارج گويی ها، اکنون شما چه بخواهيد و چه نخواهيد، هرقدم تان با قدم های علی و اولاد علی مقايسه می شود، و دستگاههای اين نظام اسلامی نيز با: آنچه که پيامبرو امامان می گفتند و سفارش می فرمودند.
مردم در مواجهه با هرفلاکتی که مثلاً در دستگاه قضايیِ ما دست به دست می شود، و آسيب های آشکاری که در دولت و مجلس وهرکجا به جان جامعه می نشيند، بلافاصله شما را درجايگاه متولی ومقصر اصلی می نشانند و از شما انتظار پاسخگويی و پوزش خواهی – همانند علی(ع) – دارند. اين که: حالا که شما خودت را علی می دانی و مابقی را کوفی، بفرما، اين شما و اين فاجعه ای به اسم تحقيرو غارت و عقب ماندگی. اين شما و اين رواج بی ادبی، و رواج دزدی درميان حاميان شما. بيا و مثل علی پاسخ بگو باش و همانند او از مردم و از تاريخ عذر بخواه! و اما اصل نامه:
” من يهودی تو علی”
سلام به رهبرگرامی،
درعالم خيال، هم شما برقله ی بلندِ برتری بنشينيد، وهم من بنا به دلايلی که خواهم آورد، خفيف وخوار می شوم. حُسنِ عالم خيال دراين است که هم ما هم شما می توانيم درهرکجا قرار گيريم و به قالب هرکس فرو شويم. اگر موافق باشيد، من و شما با هم به دوردست های ايمانیِ خويش سفر می کنيم. و مردمان امروزِ ايران و جهان را به تماشای اين سفر خيالين فرا می خوانيم.
با پوزش از يهوديان شريف سرزمينمان ايران، بنا را براين بگذاريم که من محمد نوری زاد، يک يهودیِ عنود و بد کردارم. ازاين فرودست ترآيا؟ وباز بنا را براين بگذاريم که: سيدعلی خامنه ای، مالک اشتر نخعی که نه، بل خود اميرمومنان علی(ع) است. از اين فرا دست ترآيا؟ ساحت سوم را به برجِ بلند قاضی القضات کشورمان جناب لاريجانی احاله می دهيم. که توسط خود شما که نه، بل به حکم مستقيم علی مرتضی بر مسند بی بديل قضاوت جلوس فرموده است. نيک تراز اين آيا؟ پس شکوائيه ی بی ريای من بدينصورت به محضرقاضی القضات حضرت خامنه ای تقديم می گردد:
شاکی:
يهودی بد سابقه و بدکرداری به اسم محمد نوری زاد. ايرانی الاصل. کارمند بازنشسته. به نشانیِ ايران.
مشتکی عنه :
اميرمومنان سيد علی خامنه ای. ايرانی الاصل و رهبر مردم ايران از بيست و سه سال پيش تاکنون. به نشانی بيت رهبری.
موضوع شکايت:
يک : شفاف نبودن مواضع پولی اميرالمومنين و نبود نظارت بر چند و چون هزينه های تحت امر وی.
دو: آسيب رسيدن به ذخاير انسانی و اعتباری و معرفتی و ايمانی و پولی مردمان ايران چه درداخل و چه در سطح جهان درزمان رهبری اميرالمومنين سيد علی خامنه ای. و اين که در زمان رهبری وی، اسلام از هرزمان ديگر خوار و خفيف تر شده و ايران درجدول های خفت جهانی، به مراتب بالايی دست يافته است.
سه: رواج فضای امنيتی و رعب و وحشت درکشور توسط دستگاه های تحت امر ايشان.
چهار: سرعت گرفتن فرارمغزها و کسانی که به هردليل درکشورشان احساس امنيت نمی کرده اند.
پنج: به حاشيه رفتنِ قانون در کليت کشور در زمان رهبری وی.
شش: برآمدن دزدان سيری ناپذيری چون سپاه پاسدارانِ تحت امرايشان و ورود بی درو پيکرِ اين جماعت به خط قرمزهای اقتصادی و سياسی و اطلاعاتی.
هفت: فرو شدن کشور به دامان حادثه های آسيب زا و تحميل تحريمهای بين المللی برکشور و حتی بدهکار کردن نسل های آينده به مجامع جهانی.
هشت: دايرشدن مجلس خبرگانِ بی خاصيت، و فيلترمشمئز کننده ای به اسم نظارت استصوابی برای آنکه علمای آزاده اما مخالف نتوانند به اين مجلس ورود کنند. وبه همين دليل، طولانی شدن دوران رهبری ايشان بدون اين که دستگاه ومرجعی شهامت آسيب شناسی اين دوران را داشته باشد.
نه: رواج سانسور شديد و از ريخت انداختن رسانه های ملی و مردمی و قفل بستن بر منبرها و تريبون ها.
ده: حقيرکردن ايرانيان درسطوح مختلف چه درداخل و چه خارج، بويژه حقيرکردن انديشمندان و کارشناسان و روحانيان.
يازده: خوار و خفيف شدن دستگاه قضايی ومجلس شورا، وبرزمين کوفتن شأن قضا و نمايندگی، و روبيدن مفهومی به اسم استقلال دستگاه قضا وروبيدنِ شهامتِ نقد و اعتراض از کليت مجلس.
دوازده: تربيت و گسيل اوباشان مذهبی به درخانه ی شخصيت ها وعلمای معترض و کوی دانشگاه و به هم زدن مجالس و تخريب منازل منتقدان درزمان رهبری وی و موضع گيری نکردن و پوزش نخواستن وی در اين خصوص.
سيزده: خنده دارشدنِ اصل انسانیِ “ممنوعيت ورود به حريم خصوصی مردمان” با ورود هيولاهای اطلاعاتی و سپاهی به داخل منازل مردم و دزديدن اموال شخصی آنان و شنود مکالمات تلفنی و انتشار اسرار خصوصی مردم دررسانه های جمعی درزمان رهبری ايشان.
چهارده: کشته شدن دهها نفراز منتقدان توسط دستگاههای تحت امرايشان و احاله ی اين قتل ها به صهيونيست ها و پرهيزاز پوزش خواهی و روشنگری و معرفی مقصران فاجعه های خاموش. و شکنجه و اعتراف گيری ازعاملين درجه ی چند اين کشتارها با اين رويکرد که آنان به دستگاهها ومحافل استکباری و صهيونيستی و مجامع فساد وابسته اند. شرم آورترين سند اين فاجعه ی فراموش نشدنی، نحوه و محتوای بازجويی از همسر سعيد امامی است.
پانزده: آگاهی اميرالمومنين از مرگ هزاران نفر از شهروندان بخاطر توزيع سوخت های غيراستاندارد و مرگ های ناشی ازانتشار سيگنال های آسيب زا برای ايجاد پارازيت و پرهيزوی از فراخوانی مقصرين اين فاجعه های جاری و ارجاع آنان به دستگاه قضايی.
شانزده: آگاهی ايشان از زندانی کردن و شکنجه ی معترضان سياسی با دادگاهها و رأی های از پيش مشخص و زندانی کردن رهبران جنبش اعتراضی مردم بدون تشکيل دادگاه و آگاهی مولای متقيان از پرونده ها و انواع شکنجه ی مأموران سپاهی و اطلاعاتی با متهمين از قبيل زندان انفرادی، ضرب و شتم، فحش و ناسزا، تهديد، ارعاب، بهم ريختن امنيت روانی و خانوادگی و خصوصی متهمين.
هفده: سلب حق قانونی راهپيمايی معترضانه از مردم معترض، بنحوی که در تمام مدت طولانی رهبری اميرالمومنين خامنه ای حتی يک مورد به مردم اجازه ی راهپيمايی داده نشد.
وهجده: …..
رهبرگرامی،
با عنايت به شکايت آن مردِ يهودیِ کوفی ازعلی(ع) خليفه ی وقت، وکشاندن خليفه به محکمه ای که قاضی اش را خودِ خليفه گمارده بود، ومحق شناخته شدن آن يهودیِ کوفی، و شکستِ خليفه درآن محکمه ی تاريخی، من نيز که يک يهودی بدکردار اين سرزمينم، از خود شما که خليفه ی دوران ما هستيد، به محضر قاضی القضات جناب شما شکايت می برم.
بديهی است اينها که برشمردم، فعلاً اتهام وادعاست ونه جرمی اثبات شده. شما می توانيد در محکمه ی مطلوبی که ما آرزوی برگزاری اش را داريم از خود دفاع بفرماييد. احتمال دارد مقصرباشيد يا ازهمه ی اينها مبرا شويد. مهم: حضور شما در آن محکمه است. و نشان دادن اين که: اگر آمريکايی ها با اعتنا به استقلال دستگاه قضايی شان می توانند رييس جمهورشان را به محکمه ای مستقل فرا بخوانند و جلوی چشم مردم دنيا مفتضحش کنند، نظام جمهوری اسلامی ايران نيز اين ظرفيت را دارد که به تأسی از آموزه های اسلامی خويش، رهبرکشور را بنا به شکايت يک شهروند، يک يهودیِ معترض، به دادگاه بخواند و از رهبر بخواهد به پرسش ها و موارد اتهامی پاسخ بگويد.
اگر با من به محکمه آمديد و شانه به شانه ی من در حضور قاضیِ خود و در جلوی چشمِ مردم ايران و جهان به شکايت منِ يهودی پاسخ گفتيد، ما و شما را معلوم می شود که هرآنچه در اين نظام دست به دست می شود، بويژه رفتار و مواضع و سخنان خود شما، متاثر از خّلق و خوی خوبانِ ايمانی ماست.
دراين صورت، منِ يهودی خواهم دانست، وهمگان خواهند دانست: قانون اساسی جمهوری اسلامی ايران، از حقيقتی آسمانی شيرمی نوشد ومسئولان نظام از رهبری تا رياست دستگاه قضا جز فرابردن اين حقيقت آسمانی، دأب ديگری ندارند.
واگرنه، آمديد و به شکايت من و به شکايت آنانی که حقوق تباه شده ی خود را از شما مطالبه می کنند، بهايی قائل نشديد، ويا حتی بلافاصله بعد از انتشار اين نامه، دستور بازداشت و شکنجه ی اين يهودیِ بدکردار اما شاکی را صادر فرموديد، به من و به همه ی تاريخ تشيع حق خواهيد داد که راه و روش حاکمان و پادشاهان زورگوی تاريخ را پيش پای شما فرش کنيم، و خاکستر تباه شده ی آرزوهای اين انقلاب نگون بخت را درمطلع فهم خويش بر سربيفشانيم، و قاضی شما و دستگاه های امنيتی و نظامی شما و نمايندگان و مأموران شما را دررديف عمله های ظلم جای دهيم.
رهبرگرامی،
من با اجازه ی شما و با اطمينان از سعه ی صدر شما و امنيتی که شخص شما برای ما فراهم خواهيد آورد، و درراستای بازخوانیِ اين حق فراموش شده، واين که شکايت از حاکمان دريک نظام اسلامی، حق حتمی و غيرقابل انکار شهروندان است، ازهمه ی اقشارجامعه، ازنام آشنايان تا گمنامان، از نمايندگان ادوار مختلف مجلس، از قاضيان سابق و اکنون، از دولتمردان و کارشناسان، از دانشگاهيان، از دانشمندان و فرهيختگان و انديشمندان و روحانيان، از مهاجران و درخانه ماندگان، از نويسندگان و هنرمندان، از فرهنگيان و نظاميان، از زندانيان و خانواده های آنان، ازصنوف سياسی وحتی صنوف صنعتی و بازرگانی، از دختران وپسران جوان، بويژه از بانوان، چه درداخل و چه خارج، از آنانی که به هردليل جلای وطن کرده اند و درحسرت بازگشت به ميهن خود می سوزند، وحتی از روستاييان بی نشان، تقاضا می کنم دست به قلم ببرند و نامه هايی شکوه گون به دستگاه قضايی کشورمان بنويسند و شکايت های مصلحانه ی خود را از جناب شما مطرح کنند. البته بی آنکه قلم خود را به الفاظ ناشايست بيالايند.
با نگارش اين نامه ها، مردمان ما دريک حرکت خيرخواهانه وملی، به واشکافی و بازگويیِ خسارت ها و آسيب های سالهای رهبری شما خواهند پرداخت. بويژه آن آسيب هايی که شخص شما در ظهورآنها سهم و نقش مستقيم داشته ايد. قصد ما از طرح اين شکايت ها، هرگز به اين نيست که به قول آقای شريعتمداری کيهان و همفکران ايشان با جاسوسان و دشمنان قسم خورده ودرکمين نشسته ی کشورمان دريک جبهه قرار گيريم. بل می خواهيم اين سنت فراموش شده ی اسلامی را احيا کنيم و غبار از روی آن بزداييم. درست همان کاری که خود شما بايد دراين سالهای طولانی رهبری، از مردم و از دستگاهها و از مجلس خبرگان می خواستيد و نخواسته ايد.
نخستين فايده ی اين حرکت بزرگ اين است که ما به جهانيان اعلام خواهيم کرد: چرا ازما بد می گوييد؟ بياييد و خود به چشم خود ببينيد و خود قضاوت کنيد! اينجا ايران است. جمهوری اسلامی ايران. دراين کشور، همه ی اقشارجامعه، از درس خوانده تا بی سواد، از فقير تا غنی، ازنام آشنا تا بی نشان، همه می توانند ازرهبرشکايت کنند و او را به محاکمه فرا بخوانند و اصلاً نيز به زندان و تنگنا درنيفتند.
پس من با اجازه ی جناب شما، وبا اين تضمين که درجمهوری اسلامی ايران، نقد مسئولان و حتی نقد وشکايت ازشخص رهبری درراستای امربه معروف و نهی از منکر قرار دارد و هيچ عاقبت تلخ و هيج رفتار نانوشته ای برمنتقدين و شاکيان مترتب نيست، از همه ی مردم، بويژه آنانی که از شما بهر دليل شاکی اند و مجالی برای طرح شکايت خود نيافته اند، دعوت می کنم با امنيت کامل و بدون ترس و بدون لکنت از شما به دستگاه قضايی خودمان شکايت برند و طرح دعوا کنند. اين امنيتی که شما برای شاکيان و البته برای خود حقير تدارک می بينيد، نام شما را در امتداد حاکمان خوبی که سخن شاکيان خود را به دامان دشمنی درنمی اندازند و حتی به آن بها می دهند و خود با پای خود به محکمه می روند، ثبت و ضبط خواهد کرد.
بارديگر با صدای بلند تکرار می کنم: به پير به پيغمبراين شکايت کردن از رهبر، مستقيماً به تأسی از شيوه ی مردمداری و مملکت داری علی(ع) است و هيچ ربطی به خط و ربط اجانب و دستگاههای جاسوسی و تحريک منافقان و معامله با دشمنان داخلی و خارجی ندارد. بلکه متأثر از رويه ای است که علی مرتضا به ما و به رهبر ما آموخته و ما را به پرهيزاز لکنت گرايی در برابر حاکمان تشويق و ترغيب فرموده است. خود شما نيک تراز همه می دانيد اگراين پيشنهاد از چشمه ای درست نور نمی نوشيد، تاريخ تشيع، هرگزبا لذت ازشکايت آن يهودیِ کوفی و به محکمه کشاندن اميرمومنان ياد نمی کرد و به آن واقعه غرور نمی ورزيد.
سخن آخراين که: پيش ازفرارسيدن زمان آن محکمه ی خوب و خواستنی، خواهشمندم عجالتاً دستور فرماييد آندسته از برادران سپاه واطلاعات که به برداشتن وسايل زندگی مردم علاقه ی ويژه ای دارند، ابزارو وسايل شخصی من و سايرين را که سالها پيش برداشته اند و برده اند، به ما بازبگردانند. البته ما شکايت ازدزدی های تريلياردی وآسيب های اين دستگاهها را، وخراشی را که اينان به جان جامعه درانداخته اند، نه به برگزاری محکمه ای خيالين، که به برپايی محکمه های حقيقی درهمين نزديکی ها موکول می کنيم. والسلام علی من التبع الهدی.
با احترام و ادب: محمد نوری زاد – بيست و سوم ديماه سال نود
بدرود تا جمعه ای ديگر
Tuesday, 10 January 2012
امید کوکبی: در دادگاه بی صلاحیت و تحقیر آمیز شرکت نخواهم کرد
: امید کوکبی، دانشجوی نخبۀ ایرانی که ماههاست در بازداشت و بلاتکلیفی به برده و همچنان خود و خانواده اش تحت فشار نهادهای امنیتی قرار دارند، طی نامه ای به رئیس قوه قضائیه، ضمن شرح گوشه ای از آنچه در دوران بازجویی ها و روند دادگاهی شدن بر وی گذشته، از عدم حضور مجدد خود در دادگاه مربوطه، به دلیل "عدم صلاحیت" خبر داد.
به گزارش جرس، این دانشجوی ممتاز محبوس در زندان اوین، در نامه خود به صادق لاریجانی، با اعتراض به برخوردهای زشت و تحقیرآمیز صورت گرفته با خود، ضمن بیان اینکه "دادگاه نه تنها بی طرف نبوده و صلاحیت رسیدگی به پرونده اینجانب را ندارد"، خاطرنشان می کند: "اكنون به عنوان عكس العمل طبیعی یك زندانی كه به حرمت و حقوق اولیه انسانی او توهین شده است اعلام می كنم كه بعد از این حاضر نیستم در این دادگاه حضور یافته و از خود دفاعی بكنم و اگر هم اجباراً مرا به دادگاه ببرند قطعاً سكوت كرده و دفاعی نخواهم كرد تا ایشان با فراغ بال به آنچه كه از قبل برای من تجویز كرده اند حكم دهد."
متن نامه امید کوکبی که در اختیار جرس قرار گرفته، به شرح زیر است:
ریاست محترم قوه قضائیه
حضرت آیت اله صادق آملی لاریجانی
سلامٌ علیكم
اینجانب امید كوكبی فرزند نوبت، زندانی بند 350 زندان اوین دومین باری است كه برای شما نامه می نویسم و امروز كه این نامه را تحریر می کنم حدود 10ماه است بدون هر گونه دلیل و مدركی (و شاید در اثر یك سوء تفاهم) در بازداشت به سر می برم . پس از چند بار تفهیم اتهام متفاوت از جمله شركت در تجمعات غیر قانونی و اخلال در نظم و امنیت ، نهایتاً اتهاماتی واهی و بی اساس که روحم را آزرده كرده است با عنوان « ارتباط با دول متخاصم و كسب درآمد نامشروع » را به من تفهیم كردند كه یقیناً این اتهامات با توجه درخواستها و عملكرد مسئولین امر كاملاً منافات دارد و با هیچ منطق و عقل سلیمی همخوانی ندارد . چگونه می شود به كسی كه متهم به جاسوسی یا ارتباط با اجانب است اطمینان كرد و او را به محرمانه ترین و سرّی ترین بخش اسرار نظام دعوت كرده و از او درخواست همكاری نمود؟ دعوت های مكرر مسئولین امنیتی و اطلاعاتی و تحت فشار قرار دادن خانواده ام جهت متقاعد كردن من به همكاری و نشان دادن در باغ سبز و وعده حمایت های مختلف همچون آزادی و ادامه تحصیل در همان دانشگاه قبلی خودم (دانشگاه آستین تگزاس) برای كسی كه تاكنون هیچ فعالیتی خارج از دانشگاه و محافل علمی دنیا نداشته و با عالم سیاست بیگانه است چه معنا و مفهومی را تداعی می كند ؟ و در پشت این اتهام زنی ها و فشارها چه هدفی نهفته است ؟ اگر چه من به عنوان یک ایرانی حاضر به همه گونه خدمت و جانفشانی برای کشورم هستم لیکن بنده همیشه این استدلال وپاسخ را به بازجویان و نمایندگان اعزامی از نهادهای مختلف داشته و دارم كه : امروز كه هیچ خطایی نكرده ام و هیچ اطلاعی از موضوعات و فعالیت های محرمانه نظام ندارم با من اینگونه رفتار می شود و تمام زندگی و خانواده ام را به واقع گروگان گرفته اند . در آینده اگر راضی به همكاری شوم و به سبب آن از این اطلاعات و اسرار مطلع شوم با من چه رفتاری خواهد شد ؟ و چه چیزی را برای حصول اطمینان و اعتمادشان از من به گروگان خواهند گرفت ؟
جناب آقای لاریجانی
تنها گناه من این بوده و هست كه تحصیلاتم منحصر به فرد بوده و درایران كسی در این رشته تخصص و تحصیلات من را ندارد و از بد حادثه ظاهراً این تخصص شدیداً مورد نیاز واقع شده است . اما این مرقومه را جهت دفاع از بی گناهی خودم برای شمانمی نویسم و البته امیدی هم به شنیدن یا اهمیت دادن به آن ندارم ، زیرا نه تنها به نامه اول من « كه با سختی توانستم از زندان برای شما ارسال كنم » كوچكترین توجهی نکردید و از آن نامه هم سوء تعبیر شد و موجب تشدید فشارها بر من گردید ،بلكه دلیل نگارش این نامه، گلایه از مجموعه تحت امر شما و به خصوص دادگاه رسیدگی كننده به پرونده من است ،كه حتی از نمایش و تصویرگری یك دادرسی به ظاهر قانونی و بی طرفانه عاجز مانده و به وضوح و آشكارا به قوانین و مقررات و مصالح نظام و كشور بی اعتنایی کرده و بدتر از آن اینكه در جلسه دادگاه با عصبانیت اقدام به تحقیر و تهدید من كرده و با به كاربردن الفاظی كه اینجانب شرم دارم در این نامه به ذكر آنها بپردازم ، از من به اصرار می خواست كه مطابق خواسته وی اقرار به ارتباط با آمریكا و خیانت به كشورم كنم .
ریاست محترم
این دادگاه نه تنها بی طرف نبوده و صلاحیت رسیدگی به پرونده اینجانب را ندارد بلكه در یک نظام اسلامی و قائل به اخلاق و عدالت و مهرورزی ، این ویژگی های اخلاقی ، قطعاً صلاحیت هر قاضی ای را برای تصدی پست قضایی زایل كرده و شایستگی نشستن بر این مسند را سلب می کند . مگر دعوی و اتهام من شخصی و متوجه اوست كه اینگونه بر من پرخاش و توهین و تهدید می كند؟ قاضی ای که به متهم بدون هیچ دلیل موجهی توهین و تحقیر و پرخاش نماید دیگر بی طرف نیست و طبق قانون هم صلاحیت رسیدگی به پرونده را
ندارد .
لذا اكنون به عنوان عكس العمل طبیعی یك زندانی كه به حرمت و حقوق اولیه انسانی او توهین شده است اعلام می كنم كه بعد از این حاضر نیستم در این دادگاه حضور یافته و از خود دفاعی بكنم واگرهم اجباراً مرا به دادگاه ببرند قطعاً سكوت كرده و دفاعی نخواهم كرد تا ایشان با فراغ بال به آنچه كه از قبل برای من تجویز كرده اند حكم دهد هر چند كه ممكن است این موضوع موجب طولانی تر كردن عمدی زمان رسیدگی به پرونده من شده ( كه خود نوعی مجازات فرد پیش از محاكمه است ) و نیزهمچنان كه در این مدت به بسیاری از مواد قانونی ( از جمله رسیدگی به اعتراض من به قرار بازداشت و یا عدم تمدید قرار بازداشت پس از گذشت یك ماه و یا حق ملاقات با وكیل ) عمل نشده و تا امروز اجازه ملاقات با وكیل را به بنده نداده اند ( و معلوم نیست كه وكلای محترم چگونه می خواهند در دادگاه از من دفاع كنند. ) و یا ممكن است این نامه تظلم خواهی من موجب شود باز هم بر من غضب کرده و بیشتر سخت گیری کنند.
بنابراین از محضر آن مقام محترم تقاضا دارم به این حداقل انتظار من كه جزء حقوق اولیه یك زندانی است توجه كرده و با واگذاری امر رسیدگی به پرونده به شعبه ای دیگرشرایط را برای برگزاری یك دادگاه موجه و بی طرف و با رعایت اصول اخلاقی و حقوق شهروندی فراهم فرمایند.
امید كوكبی 2/9/1390 زندان اوین بند
انتقاد از خود (عبرت و وصیت)
سه شنبه بیستم دی ماه ۱۳۹۰ متن کامل کتاب ۱۹۵ صفحه ای «انتقاد از خود (عبرت و وصیت) گفتگویی بی پرده با پدر، استاد و مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی منتظری» بر روی پایگاه رسمی اطلاع رسانی دفتر آیت الله منتظری قرار گرفت
به گزارش جرس، در این گفتگوی کتبی که در تاریخ اول اسفند ۱۳۸۷به پایان رسیده، سعید منتظری فرزند فقیه عالیقدر چهارده پرسش مطرح در جامعه را صریح و بی پرده با پدر خود در میان گذاشته بود، که مرحوم منتظری با شفافیت و صمیمیت به تفصیل به این پرسشها پاسخ داده است.
این کتاب، در حقیقت جلد دوم کتاب خاطرات مرجع تقلید مردمی است که بسیاری از زوایای تاریک تاریخ نیم قرن اخیر را روشن می کند.
علت تاخیر در انتشار عمومی کتاب برخی مصلحت اندیشی ها بوده که با خواندن کتاب معلوم می شود.
کتابِ «انتقاد از خود»، نقد مشفقانه جمهوری اسلامی است که آیت الله العظمی منتظری، دومین معمار جمهوری اسلامی، در آن صادقانه به اشتباهات خود اعتراف می کند؛ اعترافاتی که بی شک بر جایگاه رفیع این عالم ربانی خواهد افزود.
خواندن دقیق این کتاب برای همه علاقه مندان و منتقدان جمهوری اسلامی بویژه نسل جوان لازم است. نظر به اهمیت فراوان این سند تاریخی، جرس اقدام به معرفی آن با درج مقدمه سعید منتظری، دستخط آیت الله منتظری، مقدمه ایشان و متن کامل ۱۴ پرسش سعید منتظری می کند. متن کامل کتاب نیز در این آدرس در دسترس همگان قرار دارد.
***
مقدمه سعید منتظری
بسم اللّه الرحمن الرحيم
نوشتارى كه پيش روى شماست، مشتمل بر چهارده پرسش و پاسخ در رابطه با مسائل سیاسی و اجتماعی پرابهام تاریخ معاصر است که توسط اينجانب از والد معظّم و گرامی حضرت آیت الله العظمی منتظری (رضوان اللّه تعالى عليه) سؤال گردیده است كه معظم له پاسخ داده ولی انتشارش را در آن زمان به مصلحت ندیدند. اكنون كه آن عزيز از ميان ما پر كشيده و سخنانش چون امانتى نزد من باقى است، بر خود لازم ديدم که اين بار امانت را از دوش برگرفته و آن را به صاحبان اصلىاش يعنى افكار عمومى بسپارم.
محور اصلی این نوشتار و ویژگی ممتاز آن، جنبه محوری انتقاد از خود است که شامل دیدگاههای اصلاحی ایشان نسبت به مسائل کلیدی و اساسی پس از پیروزی انقلاب می باشد. در زمان حیات آن بزرگوار افراد و شخصیت های مختلف، حسب الامر معظم له این جزوه را مطالعه و نظرات خویش را به ایشان اعلام نمودند. به تعویق افتادن انتشار آن و واگذاری اش به زمانی دیگر نیز یکی از موارد پیشنهادی عده ای از همین افراد و شخصیت ها بوده که مورد موافقت معظم له قرار گرفت.
قابل ذکر است که پاورقىهاى موجود از آيت اللّه العظمى منتظرى (طاب ثراه) نبوده و صرفاً مطالبی توضیحی است که به عنوان مستند پاسخهاى ايشان اضافه گردیده و معظم له بارها آنها را مطالعه و ملاحظه نمودند.
از اوائل پیروزی به دلیل وجود ترس و هراس از سوء استفاده مخالفان و دشمنان موهوم و ضربه دیدن انقلاب، نسبت به شفاف سازی و نقد و بررسی افکار و اعمال افراد و شخصیت های موثر در جامعه و نظام کوتاهی و اغماض شده است، و متاسفانه این رویه ناپسند هنوز ادامه دارد که موجب آسیب جدی به انقلاب و مساله دار شدن و ریزش شدید نیروهای مومن از بدنه آن گردیده است. اکنون نیز ممکن است عده ای با سوء نیت و به قصد به انحراف کشاندن و لوث مطالب مطروحه، با عنوان کردن و پر رنگ نمودن برخی نکات انتقادی این نوشتار نسبت به شخصیت های اصلاح طلب روی آورده و بزرگنمایی کنند. بزرگنمایی در رابطه با افرادی که در عین انتقاد از بعضی عملکردهای گذشته آنان، مورد حمایت صریح و مکرر پدرم بوده اند و ایشان در ماههای آخر عمر شریفشان نسبت به آنان عنایتی ویژه داشتند. من به عنوان فرزند آن مرحوم که سالها در کنار ایشان رنج ها و دردها را شاهد بوده ام و سینه ای پر از اندوه دارم، دست یکایک یاوران و حامیان و سران جنبش سبز ملت ایران و مبارزان با بی عدالتی و استبداد را می بوسم، و ارادت خالصانه خود و خانواده و دوستان و علاقه مندان پدر بزرگوارم را خدمت ایشان اعلام می نمایم.
رحمت و غفران الهى و حشر با پيامبراكرم (صلى الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت طاهرين (عليهم السلام) را براى آن عزيز سفر كرده و همچنین براى مادر رنجدیده ام كه او نيز با فاصلهاى كوتاه از رحلت پدر عزيز به ديار حق شتافت، از خداى بزرگ خواستارم.
سعيد منتظرى
--------------------------------------------------------------------
بسم اللّه الرحمن الرحيم
الحمد للّه ربّ العالمين، والصلوة والسلام على خير خلقه محمّد و آله الطاهرين
جزوه حاضر كه حاوى سؤالات چهارده گانه و پاسخهاى اينجانب مىباشد در سال 1385 تنظيم گرديد ولى بر حسب مصالحى منتشر نگرديد. اين جانب ضمن تأييد مجدّد آن اميدوارم در اوّلين فرصت مناسب جهت تنوير افكار عمومى انتشار يابد.
والسلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته.
23 صفر 1430 - 1/12/1387
حسينعلى منتظرى
-------------------------------------------------------------------------------
بسمه تعالى
محضر مبارك پدر بزرگوار و استاد عظيم الشأن حضرت آيتالله العظمى منتظرى دامت بركاته العالية
پس از سلام و آرزوى سلامتى و طول عمر براى شما، و تبريك به مناسبت ميلاد باسعادت پيشوا و آموزگار بزرگ بشريت، حضرت امام حسن عسكرى عليه آلاف التحية والثّناء
صداقت و صراحت لهجه در حقگويى و حق طلبى، دو ويژگى برجستهاى است كه در كنار آزاديخواهى و عدالت طلبى و مقاومت، حضرتعالى را در اين عصر اسوهاى براى حق جويان و ارزشمداران ساخته است. گرچه شرايط ويژه اين دوران و از آن مؤثرتر پرهيز شما از تمجيدتان، قلمها را شكسته و زبانمان را بسته است، اما به يقين آيندگان اين ويژگىها را خواهند ستود و از حضرتعالى به عنوان اصولىترين شخصيت سياسى تاريخ معاصر كه قربانى دفاع از مردم به ويژه دفاع از حقوق مخالفان خود گرديد، نام خواهند برد.
ما از شما آموخته ايم كه بزرگىِ بزرگان و عشق وافرمان به آنان، ما را بر آن ندارد كه اگر انتقادى ازآنان داشته باشيم از آن چشم پوشى كنيم، يا چنانچه شبهه و ايرادى نسبت به آنان در ذهنمان بود ازمطرح كردن آن با ايشان ابا كنيم. تجربه پيشينيان اينگونه بوده است كه خطاى بزرگان يا انتقاد از آنان در زمان حيات ايشان، در شعاع قداستشان مسكوت مانده و نسلهاى جستجوگر آتى در كتابهاى تاريخى به كاوش و تحليل آن مىپرداختهاند؛ اما سيره عملى حضرتعالى به ما اين جسارت را مىبخشد كه سؤالات خود يا شبهات ديگران را مستقيماً با خودتان مطرح كنيم و توضیح آنها را از زبان شما بشنويم. به يقين اين خرق عادت، رسيدن به حقيقت را آسانتر و تحليل آيندگان را پايدارتر مىگرداند و إنشاءاللّه سنّت حسنه اى براى ساير بزرگان خواهد بود.
از اينرو از محضر شريفتان اجازه مىخواهم تا پرسشهايى را كه بعضاً در ذهن خود يا دوستان وجود دارد و شبهاتى را كه احياناً از سوى مخالفان مطرح مىگردد، به محضرتان عرضه دارم؛ به اميد آن كه پاسخِ آنها گامى باشد در دستيابى هرچه بيشتر به حقيقت و زايل شدن سوءتفاهمات و ابهامات و نزديكى دلها به يكديگر.
پيشاپيش از صبر و حوصله و سعه صدر حضرتعالى كمال امتنان را دارم.
ربيع الثانی 1427 – 16/2/1385
فرزندتان: سعيد منتظرى
-----------------------------------------------------------------------------------------
بسم اللّه الرحمن الرحيم
پس از سلام و اعتذار از تأخير در جواب سؤالهاى ارائه شده، به خاطر كثرت مراجعات و كسالتهاى مختلف كه خود بهتر از ديگران مىدانى؛ نخست مطالبى را در رابطه با پرسشهاى ارائه شده يادآور مىشوم:
همه مىدانيم كه انسانها از خطا و اشتباه مصون نيستند و دائماً محتاج به تذكر و نقد رفتار و گفتار خود مىباشند. با همين نقدها و انتقادها است كه انسان متوجه لغزشهاى خود مىشود و اگر به كمال و تعالىِ خود علاقهمند باشد درصدد اصلاح خويش برمىآيد. يكى از علل مهم ترقىِ جوامع پيشرفته نيز همين مفتوحبودن باب انتقاد، بهخصوص نسبت به ارباب قدرت مىباشد.
علاوه بر اين، سيره پيشوايان معصوم (عليهم السلام) نيز همينگونه بوده است. آن بزرگواران با اين كه از مقام عصمت برخوردار بودهاند، از نقد بر خود استقبال مىكردند. حضرت امام صادق (عليه السلام) فرمودند: «أَحَبُّ إخْواني إلَيَّ مَنْ أهدى إلَيَّ عُيُوبي» (اختصاص شيخ مفيد، ص 240)؛ «بهترين برادران من كسانى هستند كه عيوب مرا به من هديه دهند.» و تعبير به «هديه» نشانگر نگاه امام (عليه السلام) به انتقاد و تذكر است.
از اين رو همه ما بايد خود را در معرض نقد ديگران قرار دهيم و در گفتار و عمل از آن استقبال كنيم؛ و به جاى آن كه از منتقدان خود آزرده خاطر شويم و خداى ناكرده كينه آنان را به دل گرفته و به فكر انتقام باشيم، بايد از آنان تشكر كرده و جامعه را نيز به اين امر تشويق كنيم.
اينجانب نيز به پيروى از اين سنّت حسنه، آمادگى خود را براى پذيرش نقد عملكرد گذشته و حال خود - از سوى موافقان و مخالفان - اعلام داشته و با رويى گشاده از آن استقبال مىكنم؛ و از همگان، بهويژه دوستان خود مىخواهم به جاى تمجيد و تعريفهاى معمول - كه متأسفانه گريبانگير جامعه و بزرگان آن شده است - خطاها و اشتباهات مرا گوشزد كنند و در ابراز آنها به من ترديدى به خود راه ندهند. من هم هر اندازه كه قابل توجيه و دفاع باشد توضيح مىدهم، وگرنه مىپذيرم و در جهت اصلاح آن حركت خواهم كرد. با اين مقدمه، به پاسخ سؤالات مربوطه مىپردازم
---------------------------------------------------------------------------------
متن چهارده پرسش صریح سعید منتظری
پرسش اوّل - اجازه بفرماييد پرسش نخست خود را پيرامون مسائل اعتقادى و مبحث امامت و ولايت مطرح كنم.همانگونه كه مى دانيد قشرى از روحانيون حوزه قبل از انقلاب انتقادات تندى را عليه شما در رابطه با برخى اصولاعتقادى بيان مىكردند كه فراز و نشيبهايى را به همراه داشته است و ظاهراً اين حساسيتها از سال 1349 همزمان باتقريظ شما بر »كتاب شهيد جاويد « آغاز شده و بعدها با دو موضوع ديگر، يعنى »مسأله فدك و مالكيت حضرت فاطمه عليها السلام نسبت به آن« و نيز مبحث »منشأ مشروعيت حاكميّت پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم و امامان معصوم عليهم السلام« ادامه يافت. آنان در موضوع تقريظ بر كتاب شهيد جاويد مدّعى انكار علم غيب امام عليه السلام از سوى نويسنده كتاب، و در مسأله فدك مدّعىان كار مالكيت حضرت زهراعليها السلام بر آن و تعلّق آن به حاكميّت وقت از ناحيه شما هستند، و در مبحث سوّم نيز ادعا مىكنند كه حضرتعالى منشأ مشروعيت حاكميّت اسلامى را -كه شامل حاكميّت پيامبراكرم صلى الله عليه وآله وسلم و امامان معصوم عليهم السلام نيز مى گردد-رأى و بيعت مردم مى دانيد و نه نصب الهى؛ و البته متقابلاً عده اى هم مىگ ويند شما منشأ مشروعيت حكومت را نصب الهى مىدانيد و نه رأى مردم. هرچند پاسخهاى حضرتعالى به شبهات فوق براى شاگردان و آشنايان به مبانى حضرتعالى تا حدودى روشن است، اما در صورت صلاحديد مستدعى است براى كسانى كه در چهار دهه اخير تبليغات شديد عليه شما را شنيده ولى پاسخهاى شما به آنان نرسيده است، توضيحات لازم را ارائه فرماييد.
پرسش دوّم - يكى از شبهاتى كه از سوى عده اى عنوان مى شود اين است كه حضرتعالى در زمانى كه در مسند قدرت قرار داشتيد، همواره از تئورى ولايت فقيه از نوع مطلقه آن دفاع مى كرديد و محدودساختن اختيارات رهبر و يا حتى شورايى شدن رهبرى را رد مىك رديد و حتى مى گفتيد قواى سه گانه بازوى اجرايى ولىّ فقيه هستند؛ آنان مى گويند اكنون كه شما از قدرت كنار رفته ايد نظريات جديدتان را مطرح مى فرماييد.
پرسش سوّم - يكى از نظرياتى كه اكنون شما بر آن تأكيد مى ورزيد اين است كه برقرارى رابطه با آمريكا يا مذاكره با آن كشور، چنانچه از نگاه كارشناسان به سود منافع ملى كشور و مطابق با اصول دينى و انسانى باشد ايرادى ندارد، بلكه ضرورى است. سؤالى كه مطرح مى شود اين است كه در جريان سفر مك فارلين به ايران كه حضرتعالى از مخالفانآن بوديد و ظاهراً برخى از دوستان آن را افشا كردند، آيا منافع ملى ايران مذاكره با آمريكا را ايجاب نمى كرد؟
قابل ذكر است در همين زمينه آقاى هاشمى رفسنجانى در مصاحبه با روزنامه كيهان گفتهاند: »بعد از اين كه مك فارلين آمد و رفت و نقصى در كار افتاد و معلوم شد كه گران حساب كردند، شش ميليون دلار را به آنها ندادند كه تفاوت قيمت واقعى و ادعايى آنها بود؛ آقاى قربانى فر به آيت الله منتظرى شكايت كرد و گويا پس از دريافت نامه شكايت، به ايشان برخورد كه چرا تا به حال به ايشان گفته نشد. وقتى بهمن گفت، گفتم: از كجا فهميديد؟ گفت: چرا به من نگفتيد؟ گفتم: مگر قرار است همه چيز را به شما بگوييم؟ چه احتياجى بود كه شما بدانيد؟...وقتى پس از انتشار خبر، من ماجرا را به دستور امام اعلام كردم، آيتالله منتظرى به من گفتند: چرا فاش كرديد؟ مىبايست ادامه مى داديد؛ يعنى جزو موافقين ادامه كار بود. من گفتم: شما اين كار را كرديد و امام گفتند برويد همه چيز را به مردم بگوييد و نمىتوانستم دستور امام رااجرا نكنم.« )بى پرده با هاشمى رفسنجانى، چاپ اوّل، ص 125)
همچنين ايشان در اين مصاحبه تصريح كرده اند كه اصل جريان سفر هيأت آمريكايى را علاوه بر حضرت امام، پنج نفرمطلع بودها ند كه نام چهار نفر -يعنى خودشان و آقايان هادى، روحانى و وردىنژاد- را ذكر و از بيان نام فرد پنجم خوددارى مى كنند.
آيا حضرتعالى اظهارات آقاى هاشمى را تأييد مى كنيد؟ و آيا شما در آن زمان عامل برهم زدن روابط ايران و آمريكاكه مى خواست سربگيرد بوديد، و آيا مرحوم امام از ابتدا در جريان اين سفر قرار داشته اند؟
پرسش چهارم - در جريان برخورد با علمايى همچون آيتالله شريعتمدارى، آيتالله قمى و آيتالله سيدصادق روحانى كه منجر به محصور شدن آنان گرديد، گرچه حضرتعالى با اين گونه برخوردها مخالف بوده ايد، اما آيا فكرنمى كنيد از ناحيه شما كوتاهى صورت پذيرفته باشد؟ آيا مخالفت جدّى ترى از ناحيه شما انتظار نمى رفت؟
پرسش پنجم - در جريانات مربوط به مرحوم سيدمهدى هاشمى -كه مخالفتِ مخالفان شما بيش از همه در اين محورخلاصه مىشود- تاكنون تحليل ها و اظهارنظرهاى مختلفى شده است؛ اما نكته اى كه هنوز براى بسيارى از افراد بدون پاسخ مانده اين است كه به هرحال آيا شما با عملكرد ايشان موافق بوده ايد يا خير؟ آيا اتهامات منسوب به وى را قبول مى فرماييد؟ و به طور كلى چرا نسبت به برخورد با وى حساسيت نشان داديد؟ آيا بهتر نبود پرونده وى روال طبيعى خودرا طى می كرد؟
پرسش ششم - حضرتعالى در دهه شصت نسبت به عملكرد برخى از مسؤولان قضايى همچون مرحوم آقاى لاجوردى بهشدت اعتراض داشته ايد. مخالفان شما اظهار مى دارند كه اكنون برخى از همان مسؤولان قضايى -همچون آيتاللّه موسوى اردبيلى، آيتالله صانعى، آيتالله خلخالى، حجةالاسلام موسوى تبريزى و حجةالاسلام موسوى خوئينى ها- كه بسا برخى از آنان مافوق آقاى لاجوردى بوده اند و همگى از رهبران اصلاحات در اين دهه به شمار مى آيند، از دوستان وحاميان شما هستند. آنان )مخالفان( مى گويند اگر عملكرد آقاى لاجوردى اشكال داشته، طبعاً اين اشكال متوجه مقامات مافوق وى نيز مى شده، و در هرحال مسؤوليت اعمال قضايى -چه در زمان آقاى لاجوردى يا قبل و يا بعد از آن- دردرجه نخست با مسؤولان عالىرتبه اين دستگاه است. بنابراين، اين سؤال مطرح است كه چرا اعتراضات شما به عملكرددستگاه قضايى بيش از همه متوجه آقاى لاجوردى بوده است؟
همچنين سؤال ديگر -در همين رابطه- اين است كه در ابتداى انقلاب، مرحوم امام قدس سره براى دقت در انتخاب قضات دادگاههاى انقلاب، با توجه به عدم شناخت يا عدم فرصتى كه داشتند، اين اختيار را به حضرتعالى و آيتالله مشكينى تفويض فرمودند؛ به اين اميد كه شما با صرف وقت و دقت بيشتر نسبت به انتخاب آنان نظارت فرماييد؛ ولى شما نيز اين مسؤوليت را برعهده آيتالله مؤمن و حجةالاسلام شرعى گذاشتيد و آنچه امام درنظر داشتند به خوبى حاصل نشد. آيابهتر نبود خود نظارت بيشترى در اين زمينه اعمال مى فرموديد؟
پرسش هفتم - آيا حضرتعالى در عملكرد خود يا نزديكان و مسؤولان دفتر خود در زمان قائم مقامى رهبرى، هيچگونه نقص و ايرادى را مشاهده نمى فرماييد؟ آيا همه اشكالات متوجه دفتر حضرت امام يا مرحوم حاج سيداحمد خمينى بوده ودفتر حضرتعالى يا منسوبان به شما قصور يا تقصيرى نداشته اند؟ اگر به ياد داشته باشيد قبلاً هم در اين مورد با شما مكاتباتى داشته ام؟
پرسش هشتم - در زمينه خاتمه جنگ پس از فتح خرمشهر كه حضرتعالى نسبت به آن اصرار داشته ايد و حتى دركتاب خاطرات احتمال داده ايد كه امام نيز در ابتدا با ادامه جنگ مخالف بوده اند، اين شبهه مطرح مىشود كه چرا شما-عليرغم اين مخالفت- در سالهاى پس از آن كه جنگ ادامه يافت، به كرّات به جبهه ها كمك مى كرديد و نزديكان شما،حتى مرحوم حاج على منتظرى، عليرغم كهولت سن در جبهه ها يا عمليات مختلف حضور داشتند؛ و چنانكه در نامه مورخه1365/10/19 خود به حضرت امام آورده ايد دو تن از نواده گانتان بارها در جبهه ها با خطر مرگ روبرو شدند و چندين روز را در كردستان عراق با علف بيابان گذراندند؛ و همچنين مانع حضور فرزندان و نواده گانتان در جبهه نشديد و درنهايت نوه عزيزتان در جبهه به شهادت رسيد؟ آيا اين كمكهاى مادى و حمايتهاى عملى نشانه موافقت حضرتعالى باادامه جنگ نبوده است؟
گفتنى است در همين زمينه حجةالاسلام والمسلمين هاشمى رفسنجانى در مصاحبه با روزنامه كيهان مىگويند: »بعد ازفتح خرمشهر اين مسأله مطرح شده بود كه مىخواهند پنجاه ميليارد دلار بدهند؛ آقاى هادى )دكتر هادى نجفآبادى نماينده سابق مجلس(گفت كه آيتاللّه منتظرى خيلى عصبانى است و مىگويد بوى دلار به دماغشان خورده و مىخواهند خون بچه هاى ما را هدر دهند و خون بهاى شهدا را بگيرند.« ايشان در عين حال تصريح مىكنند كه بحث غرامت از سوى كشورهاى عربى مستند نبود و كسى براى ماپيغام رسمى نفرستاد. آقاى هاشمى در همين زمينه ادامه مىدهند: »بعد از عمليات فتح المبين، آيتاللّه منتظرى نيمه شب به من تلفن كرد كه وارد خاك عراق شويد،(31) ما را سرزنش مى كرد. اعتراض ايشان آن موقع اين بود كه چرا عمليات مى كنيد و متوقف مى شويد.فكر مى كردند نيرو، اسلحه، امكانات و مهمات داريم و جنگ را ادامه نمىدهيم. بعد از عمليات مدت مأموريت نيروهاى ما تمام مى شد،مهمات ما كم مىشد، دوباره بايد كمى فرصت پيدا مىكرديم تا آماده شويم.« )بى پرده با هاشمى رفسنجانى، چاپ اوّل، صفحات 73 و 74)
ايشان همچنين در رابطه با نظر مرحوم امام پيرامون خاتمه جنگ پس از فتح خرمشهر، تصريح مىكنند كه در جلسه شوراى عالى دفاع با امام، ايشان )امام( مى گفتند بايد جنگ را ادامه دهيم اما وارد خاك عراق نشويم. در مصاحبه آقاى هاشمى با كيهان، دلايل امام براى واردنشدن به خاك عراق، چهار چيز عنوان مىشود:
1- مردم عراق وقتى ببينند نيروهاى خارجى وارد خاكشان شده با تعصب دفاع مىكنند؛
2- شيوخ منطقه احساس خطر مىكنند و اگر تا الآن كمى رودربايستى داشتند، از اين پس علناً از عراق حمايتبيشترى خواهند كرد؛
3- دنيا هم بهانهاى پيدا مىكند و ما را بهخاطر ورود به خاك عراق خيلى رسمىتر تحت فشار قرار مىدهد؛
4- مردم عراق آسيب مىبينند و ما نمىخواهيم آنان آسيب ببينند.
آقاى هاشمى مى گويند: »نظامى ها مىگفتند در شرايط موجود نمىارزد كه نيروهاى خود را براى بيرون كردن دشمن از آن مناطق)درداخل خاك ايران( متمركز كنيم... وقتى نظامىها با منطق، حرف خودشان را زدند، امام گفتند: حرف شما درست است. البته حرفهاىامام هم مهم بود و نمىتوانستيم صرفنظر كنيم. خود امام راه حل پيدا كردند و گفتند: در نقاطى وارد شويد كه مردم آسيب نبينند.« هرچند كهايشان تصريح مىكنند كه صورتجلسه اين نشست شوراى عالى دفاع با امام در دسترس نيست و ايشان از آقاى نظرانهم خواستهاند ولى او نتوانسته است پيدا كند. )همان، ص 74 و 75) اگر آنچه آقاى هاشمى مىگويد صحّت داشته باشد ميانادعاى شما مبنى بر مخالفت با ادامه جنگ و ادعاى آقاى هاشمى كه گفته شما گفتهايد چرا وارد عراق نمىشويد تناقضوجود دارد؟
مستدعى است نظر خود را پيرامون مطالب آقاى هاشمى رفسنجانى و نسبتهايى كه به حضرت امامقدس سره و حضرتعالىدادهاند، بيان فرماييد. ديدگاه شما درباره ادامه جنگ واقعاً چه بوده است؟
پرسش نهم - سؤال خود را در دو قسمت بيان مىكنم:
الف - نسل انقلاب از رابطه صميمى و طولانى حضرتعالى با حضرت امام خمينىرحمه الله و فداكارىهاى شما در راه وهدف ايشان و نيز اختلافات و مسائلى كه در اواخر عمر ايشان پديد آمد آگاهى دارند؛ همچنين از فشارهايى كه در ساليانمتمادى پس از رحلت امام و به نام ايشان بر شما وارد آمده مطلعاند و تحليلها و سخنان زيادى در اين باب بيان شدهاست. براى بسيارى از كسانى كه تاريخ انقلاب را دنبال مىكنند و نيز نسلهاى آتى بسيار جالب خواهد بود كه اكنون پساز همه اين حوادث و فراز و نشيبها و پس از گذشت نزديك به دو دهه از درگذشت امام خمينى؛ نظر شما را دربارهشخصيت ايشان بدانند.
ب - مقام رهبرى كنونى جمهورى اسلامى نزديك به دو دهه است كه بر اين مسند تكيه زدهاند، و اين در حالى استكه يكى از مسائل تنشزاى داخلى در اين مدت، روابط ايشان با حضرتعالى بوده است. عدم حمايت وى از سوىجنابعالى و انتقادات مكرّرتان به ايشان از سويى، و حملات متعدد زبانى و فيزيكى به بيت و دفتر شما و حصر شصت وسه ماهه و بازداشت نزديكان و شاگردان و تبليغات وسيع عليه شما از سوى ديگر، نمونههايى از اين تنشها بوده است.درصورت صلاحديد بفرماييد دلايل اصلى مخالفت حضرتعالى چيست و چرا انتقادات خود را به صورت علنى مطرحفرموديد كه حساسيت ايشان و ساير مقامات را موجب گرديد؟ علاوه بر اين ورود آيتاللّه خامنهاى به مركز تصميمگيرىكشور در ابتدا به پيشنهاد حضرتعالى صورت پذيرفت و مقدمهاى شد كه بعدها زمينه طرح ايشان براى رياست جمهورىو در نهايت رهبرى پديد آمد. پيشنهاد عضويت ايشان در شوراى انقلاب به امام توسط شما بوده است، چنانكه پيشنهادنصب ايشان به امامت جمعه تهران نيز از سوى جنابعالى به امام داده شده است. سؤالى كه مطرح است اين كه اولاً باوجود شخصيتهاى بزرگوارى نظير آيتاللّه ربانى شيرازى، آيتاللّه دكتر محمد مفتح، آيتاللّه طاهرى اصفهانى،حجةالاسلام والمسلمين محمد منتظرى و... چرا حضرتعالى فقط ايشان را براى عضويت در شوراى انقلاب به امامپيشنهاد كرديد و آن هم با توجه به اين مطلب كه در برخى محافل شنيده شده است كه مرحوم آيتاللّه مطهرى از اينپيشنهاد شما اظهار ناراحتى كردهاند؛ و يا با وجود افراد و شخصيتهاى ديگر و شخصيت ممتازى همچون آيتاللّه دكتربهشتى و يا آيتاللّه دكتر مفتح، شما ايشان را گزينه مناسبتر براى امامت جمعه دانستيد؟ و ثانياً: اگر ايشان صلاحيتهاىلازم را دارا هستند چرا با مخالفتهاى شما در دو دهه اخير مواجه شدهاند، و اگر فاقد اين صلاحيتها بودهاند چرا ازسوى شما براى اين مسئوليتهاى مهم پيشنهاد شدند؟
پرسش دهم - يكى از انتقاداتى كه گاهى مطرح مىشود اين است كه حضرتعالى در جريان حركت هشت سالهاصلاحات، مواضعى پرشتابتر و تندتر اتخاذ مىكرديد و همين امر بهانه به دست مخالفان مىداد و موجب مىگشت آنانبا انسجام بخشيدن به خود با حركت اصلاحات به طور جدّىتر مقابله كنند. جريان سخنرانى سيزده رجب حضرتعالى نمونهبارز اين انتقاد است.
پرسش يازدهم - حضرتعالى همواره نسبت به حفظ شأن و منزلت مرجعيت شيعه و جلوگيرى از تنزّل آن تأكيدداشتهايد؛ و در همين ارتباط در موارد متعددى از جمله در سخنرانى سيزده رجب نسبت به طرح مرجعيت مقام رهبرىِكنونى، به اين دليل كه ايشان در اين منزلت علمى قرار ندارند، اعتراض كرديد. انتقادى كه مطرح مىشود اين است كه-همانگونه كه استحضار داريد- بهجز مقام رهبرى، افراد ديگرى نيز كه ظاهراً در مرتبه مرجعيت نبودهاند رساله نوشتند ودر اين زمينه فعاليت كردند؛ چرا اعتراض شما متوجه آنان نگرديد؟
همچنين عده اى اينگونه اعتقاد دارند كه شما خود نيز در عمل، شرط اعلميت را در مرجعيت درنظر نگرفتيد وملاحظات سياسى را در آن لحاظ كرديد؛ آن زمان كه با وجود مراجعى همچون آيتاللّه خويى -كه به نظر اين منتقداناعلم بودهاند- امام خمينى را به عنوان مرجع به مردم معرفى فرموديد.
پرسش دوازدهم - در مورد كتاب خاطرات حضرتعالى، عدهاى اين اشكال را مطرح مىكنند كه چرا از خود و اطرافيانخود كمتر انتقاد كرده ايد و در اين زمينه بهاصطلاح بيشتر به نيمه پر ليوان نظاره فرمودهايد؟ همچنين اشكال مىشود بهاينكه حضرتعالى در برخى موارد به شنيدهها اكتفا كرده ايد، در حالى كه شنيده ها از استحكام كمترى برخوردار بوده ومى تواند برآمده از شايعات بى اساس باشند.
پرسش سيزدهم - يكى از مواردى كه حضرتعالى همواره نسبت به آن تأكيد مىفرماييد، مشاوره در امور و استفاده از آراء و نظريات ديگران است؛ اما برخى از دوستان شما اعتقاد دارند كه اين شيوه در سيره عملى حضرتعالى كمتر به چشم مى خورد، به گونه اى كه موضع گيرى هاى شما را -حتى براى نزديكانتان- غير قابل پيشبينى كرده است. تا چه ميزان اين قضاوت را صحيح مىدانيد؟
پرسش چهاردهم - ممكن است انتقادات ديگرى هم قابل ذكر باشد، ولى فعلاً به فراخور اين مجال برخى از آنهامطرح شد. به عنوان آخرين نقد و پرسش در اين مرحله از بحث:
الف - چنانچه اكنون مبارزات و فعاليتهاى سياسى خود را در قريب به نيم قرن گذشته ارزيابى كنيد، چه مواردى رابه عنوان اشتباهات اساسى خود بيان مى فرماييد؟
ب - در صورتى كه شرايط به گونهاى مىبود كه بعد از رحلت امام خمينى حضرتعالى در مسند رهبرى قرارمىگرفتيد، چه موضع اساسىِ متفاوتى اتخاذ مىكرديد كه وضعيت بهگونهاى جز آنچه اكنون در آن واقع هستيم و درصدداصلاح آن هستيد، قرار گيرد؟
Subscribe to:
Posts (Atom)