شاملو:
"من نمی گویم توده ملت ما قاصر یا مقصرند... جامعه، حافظه ی تاریخی ندارد،حافطه ی دسته جمعی ندارد. هیچگاه از تجربه ی عینی و اجتماعی اش چیزی نیاموخته و هیچگاه از آن بهره نگرفته و در نتیجه هر گاه کارد به استخوانش رسیده روی پهلویش غلطیده، از یک ابتذالی به یک ابتذالی دیگر و این حرکت را پیشرفت دانسته،سر خودش را کلاه گذاشته، من متخصص انقلاب نیستم اما هیچوقت چشمم از انقلاب خودانگیخته آب نخورده، انقلاب خودانگیخته یعنی اینکه تو گاودونی تیر خالی کنید. انقلاب خودانگیخته مثل ارتش بی فرمانده است که بیشتر بدرد شکست خوردن و سرزمین به دشمن دادن می خورد تا شکست دادن و دمار از روزگار دشمن درآوردن. ملتی که حافظه تاریخی ندارد انقلابش هر اندازه هم از لحاظ مقطعی شکوهمند و از این قبیل توصیف بشود در نهایت امر چیزی ارتجاعی از آب درمی آید. یعنی عملی خلاق صورت نخواهد گرفت. در برابر بیداد مغ ها و روحانیون زرتشتی،فریب عربها را می خورد و دروازه ها را بررویشان وا می کند، دویست سال بعد که از عربها به ستوه آمده و نهضت تصوف را براه انداخته، فیلش یاد هندوستان می کند، عناصر زرتشتی بکار می گیرد که با آن همه خشونت ریخته دور باز می کشد جلو،از شباهت جغه انار به تاج کیانی برای سوزاندن دماغ عربها. هنرش پیش میرود اما جامعه در عمل واپسگرایی می کند...
شاه اسماعیل به دلایل سیاسی می افتد وسط که مملکت را شیعه کند فرض کنیم از لحاظ سیاسی بسیار خوب است، چون کشور را از اضمحلال نجات می دهد ولی اینکار به چه بهایی انجام میشود، به قیمت از دست رفتن فرهنگ، هنر و دانش در ایران و از جمله به بهاء جان نیم میلون نفر آدمیزاد ... اما همین که روزی از ترس شمشیر شیعه شده و یا تظاهر به شیعه گری کرده، درست چند سال بعد به کلی موضوع را از یاد می برد و چنان تعصبی جانشین حافظه ی تاریخی اش می شود که بیا و تماشا کن، حتی قبول می کند اگر پنج تا سنی بکشد یک راست می رود بهشت.
"من نمی گویم توده ملت ما قاصر یا مقصرند... جامعه، حافظه ی تاریخی ندارد،حافطه ی دسته جمعی ندارد. هیچگاه از تجربه ی عینی و اجتماعی اش چیزی نیاموخته و هیچگاه از آن بهره نگرفته و در نتیجه هر گاه کارد به استخوانش رسیده روی پهلویش غلطیده، از یک ابتذالی به یک ابتذالی دیگر و این حرکت را پیشرفت دانسته،سر خودش را کلاه گذاشته، من متخصص انقلاب نیستم اما هیچوقت چشمم از انقلاب خودانگیخته آب نخورده، انقلاب خودانگیخته یعنی اینکه تو گاودونی تیر خالی کنید. انقلاب خودانگیخته مثل ارتش بی فرمانده است که بیشتر بدرد شکست خوردن و سرزمین به دشمن دادن می خورد تا شکست دادن و دمار از روزگار دشمن درآوردن. ملتی که حافظه تاریخی ندارد انقلابش هر اندازه هم از لحاظ مقطعی شکوهمند و از این قبیل توصیف بشود در نهایت امر چیزی ارتجاعی از آب درمی آید. یعنی عملی خلاق صورت نخواهد گرفت. در برابر بیداد مغ ها و روحانیون زرتشتی،فریب عربها را می خورد و دروازه ها را بررویشان وا می کند، دویست سال بعد که از عربها به ستوه آمده و نهضت تصوف را براه انداخته، فیلش یاد هندوستان می کند، عناصر زرتشتی بکار می گیرد که با آن همه خشونت ریخته دور باز می کشد جلو،از شباهت جغه انار به تاج کیانی برای سوزاندن دماغ عربها. هنرش پیش میرود اما جامعه در عمل واپسگرایی می کند...
شاه اسماعیل به دلایل سیاسی می افتد وسط که مملکت را شیعه کند فرض کنیم از لحاظ سیاسی بسیار خوب است، چون کشور را از اضمحلال نجات می دهد ولی اینکار به چه بهایی انجام میشود، به قیمت از دست رفتن فرهنگ، هنر و دانش در ایران و از جمله به بهاء جان نیم میلون نفر آدمیزاد ... اما همین که روزی از ترس شمشیر شیعه شده و یا تظاهر به شیعه گری کرده، درست چند سال بعد به کلی موضوع را از یاد می برد و چنان تعصبی جانشین حافظه ی تاریخی اش می شود که بیا و تماشا کن، حتی قبول می کند اگر پنج تا سنی بکشد یک راست می رود بهشت.
من ایده آلیست نیستم ولی به حرمت انسان اعتقاد دارم و عمیقاً اعتقاد دارم انسان حرمت خودش را باید بشناسد. انسانی که می رود رأی خودش را می فروشد و یک یاردان قلی که استثمارکننده اش است با دو تومان یا یک چلوکباب به اسمش رأی میدهد، هر رأیی که می اندازد توی صندوق به ضرر من است. به ضرر انسانیت است به ضرر کل جامعه است و اول از همه من هم ناچار جوشش را می خورم. من معتقد به یک مبارزه فرهنگی ام، جامعه واقعاً باید بیدار بشود ...
No comments:
Post a Comment