Wednesday, 28 December 2011
نامه سرگشاده محمود مرادخانی، خواهرزاده علی خامنهای
صبح امروز، گروه سیاست: به دنبال شکل گیری کمپین نامه نگاری به رهبر جمهوری اسلامی، دکتر محمود مرادخانی، خواهرزاده سید علی خامنهای که در فرانسه به سر می برد، نامه ای سرگشاده «خطاب به ایران» نوشته و برای وبسایت «صبح امروز» ارسال داشته است. وی درباره اینکه چرا طبق روال این کمپین خطاب به رهبر جمهوری اسلامی این نامه را ننوشته است به خبرنگار «صبح امروز» گفت که «در شأن من به عنوان یکی از اعضاء خانواده سیدعلی خامنهای نیست که خطاب به او نامه بنویسم.»
به گزارش صبح امروز، متن این نامه بدین شرح است:
نامه سـرگشـاده به ایـران
ایرانی که به وجودش ایمان و به سربلندیش امید دارم
ایـران من
به تـو هنـگامی نامه مینویسـم که بسـیار دیـگرانی ایـرانیّـتِ خـود را تـنها در اجـرای آداب و رسـوم میبـینند. به گذشـته تو میبالنـد امــا امروزت را رهـا کرده انـد و برای فردایـت، تلاشی مفید انجــام نمـی دهنـد!
نـامهام را بخوان و بِدان که همچون برخی، من هرگز امیـدی به دشـمنان اشغالگرت نداشـته و ندارم. برایشان نامه ننوشتـه و نـخواهم نوشــت. دشمنانت آگاهانه و به عمد، مردمانت را به خواری، آواره گی و فساد کشـیدهاند. طبیعـت زیبـایت را نابـود و ویـران کردهاند و… این همه را تو خود بهتر میدانی!
بـرای تـوای زادگـاهم نـالههای مـادران و پـدران فرزند از دسـت داده و آنانی که هنوز عزیزی را در زندان دارند را نـیز همراه این نامه میفرسـتم. بـشنــو، گریههای شـبانه آنانی که به نـاحق، عزیزی و یـا فرزندی را از دسـت دادهاند. بـشنو، شـکواییه اسیران سـیاهچالهای دیروز و امـروز جلادان خود و مـردمانت را!
ایران من
سـی و سه سال اسـت که جمعی متوهـم و باورمـند به اعتقاداتی بدوی و جاهلی، در پهنه زیبای تـو استـبـدادی را به نام نـاموزون «جمهوری اسـلامی» بنا نموده انـد. ما در ابتدا به این جماعت اعتماد نمودیم و یارشـان بودیـم. بسـیاری از ما آنها را خواسته و یا ناخواسته به کرسی قدرت نشـاندیم. اما پس از وقوف به اشـتباه، از دشـمنانت دوری نمودیم و در برابرشـان جبهه مقاومت و مبارزه برافراشـتیم. مقاومت و مبارزه ما به معنای پوزش از تو و از مردمـانت بود و هست. بزرگواریت را قـسم که هرگز قـدمی به عقب نخواهیم گذاشـت و آزمـوده را نـخواهیم آزمـود!
سـردمداران متوهم جمهوری اسـلامی، از خمینی تا خامنـهای، فـرهنگ و مـذهبی را باور دارند که در آن نه آبادانی و سربلندی توسـت و نه رفاه و آسـایش مـردمانت. خودخواهانه و لذت پرستانه به انتظار بهشتی موهوم هستند، امـا جهنمی واقعی را بر مردمانـت تحمیل نموده و جان و مال آنها را به یـغما میبرند. باشد همانگونه که با وعدههای پوچ و واهی، نه ازکربلایی گذرکرده و نه بیت المقدسی فتح نمودند، در پشت درهای بهشـت خیالیشان نیز بـمانـند!
در برابر این جماعت،ای ایـران من، میدانم که در انتظاری که نیروهایمان را چه در زبان، چه در قلم و چه در بازو منسـجم کنیم و هر چه زودتر وقبل از آنکه دامنت را دوباره آتش جنگی بگیرد و یا قطعه قطعهات کنند، تو را از چنگال این غارتگران برهانیــم.
در این مـاه و در این زمستان سرد، بـیاییم و کنشـگرایانه و در عمل به یاد آنهایی باشـیم که در زیـر شکنجه و تا پای چوبههای دار در برابر دشـمنان ایران و ایرانی ایسـتادند. به یاد آنهایی باشـیم که هنـوز هم در زنـدانهای قرون وسـطایی این رژیم بیگناه و یا به خاطر ابراز عقیدهای و یا داشـتن مذهبی دگر گرفتـارند. زندانیان سـیاسی و عقیدتی و دیـگر زندانیانی که به ناحق و در دادگاههای ظالمانه جمهوری اسـلامی محکوم شـدهاند. بـسیاری از جرمهای عمـومی و جنـایی در رژیم جمـهوری اسـلامی قابل پیشـگیری بـوده و دلیـل آنها را در شرایط نامـساعد اجتماعی باید جسـت. برخلاف نظر آخوندهای حـاکم بر ایران، تنها راه به حداقل رسـاندن جرمـهای اجتماعی، پاییـن آوردن نیاز و انـگیزه آنهاسـت و نه اعـدام و نه زنـدان!
ایـران من، قلبهای یکایک ما ایرانی تباران، هر کجای عالم که باشیــم برای تو میتپد، امید که زبان و بازوانمان نیز در خدمت تــو باشـند!
هفتم دیماه ۱۳۹۰
محمود مرادخانی
بازداشت علی اکبر سروش استاد دانشگاه برای اجرای حکم زندان
دکتر علی اکبر سروش استاد دانشگاه و ار فعالان سیاسی استان مازندران پس از ابلاغ محکومیت ، صبح دیروز بازداشت و به زندان متی کلای بابل منتقل شده است.
به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» تا کنون هیچ اطلاعی از وضعیت ایشان بعد از بازداشت بدست نیامده است.
بر اساس رای شعبه سوم دادگاه تجدید نظراستان مازندران سروش به چهار ماه زندان محکوم شده است
علی اکبر سروش در تاریخ ۲۲ اسفند ۱۳۸۸ در پی ارسال احضاریه از طرف دادسرای انقلاب بابل بازداشت و مدت ۴۷ روز را در سلولهای انفرادی به سر برده و سپس با قید وثیقه از زندان آزاد شده بود.
دکتر علی اکبر سروش عضو ستاد میر حسین موسوی در شهرستان بابل و رئیس ستاد دکتر معین- کاندیدای اصلاح طلب- در مازندران در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۴ و رئیس اداره آموزش و پرورش شهرستان بابل در دوران اصلاحات و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم و فنون بابل بود.
سه سال حبس دیگر برای ابوالفضل قدیانی به اتهام توهین به رهبری
ابوالفضل قدیانی بنا بر حکم جدید و به اتهام “توهین به رهبری” باید سه سال دیگر در زندان بماند.
منابع خبری جنبش گزارش داده اند که حکم سه سال حبس دیگر برای ابوالفضل قدیانی در حالی صادر شد که این مسن ترین زندانی جنبش سبز در بند ۳۵۰ اوین باید چهارم آذر ماه امسال و پس از تحمل یک سال حبس آزاد می شد.
به گزارش کلمه، این در حالی است که وی، که چندی پیش در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان ساسان بستری بود، پس از عمل جراحی قلب بدون طی کردن دوران نقاهت از همان بیمارستان به زندان منتقل شده بود.
بر اساس این گزارش، قدیانی با مشکلات حاد جسمی رو به روست؛ همسر این زندانی سیاسی در همان زمان گفته بود که مستأصل شده و نگران است که دستگاه امنیتی بخواهد ماجرای هدی صابر را برای ابوالفضل قدیانی تکرار کند.
ابوالفضل قدیانی اولین بار در دی ماه ۸۸ بازداشت و به اتهام توهین به رییس دولت به یک سال حبس محکوم شده بود.
بر اساس این گزارش در حالی که مسئولان بارها از آزادی بیان و رافت اسلامی سخن گفته اند بار دیگر در مثالی نقض میبینیم که منتقد ۶۶ ساله ی جریان حاکم یک بار به اتهام توهین به رییس جمهوری و بار دیگر به اتهام توهین به رهبری جمعا به ۴ سال حبس محکوم می شود.
این مبارز دوران قبل از انقلاب، که ۴ سال در زندان های ساواک شکنجه شده و مقاومت کرده بود، دو ماه پیش در دادگاهی که در شعبهی ۱۵ دادگاه انقلاب برایش تشکیل شده بود، شرکت نکرده و آن را غیر قانونی خوانده بود.
عضو ارشد و دربند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با ارئه لایحه ای گفته بود دادگاه سیاسی، عقیدتی باید علنی و با هیئت منصفه باشد، بنابراین دادگاه غیرقانونی و مجری آن مجرم است.
بر اساس این گزارش پس از صدور حکم قاضی در جوای اعتراض وکیل که “چرا وثیقه را قبول نمی کنید” گفته است: باید مشورت کنم.
ابوالفضل قدیانی سال گذشته قبل از بازگشت به زندان گفته بود: احمدی نژاد دروغگو، ریاکار، مستبد، قانون گریز و قانون ستیز است و اینها صفات حقیقی اوست. اینها را در دفاعیه ام و در دادگاه گفتم. من به احمدی نژاد فحش ندادم فقط صفات های او را برشمردم و مواردی که من گفتم توهین نبوده انتقاد بوده است.
Tuesday, 27 December 2011
وکیلِ مدافع دبیر کل نهضت آزادی: دکتر ابراهیم یزدی به هشت سال زندان محکوم شد
محمد داداخواه وکیل دکتر ابراهیم یزدی در گفتگویی با جرس اعلام کرد که دادگاه بدوی دبیرکل نهضت آزادی ایران را به هشت سال زندان محکوم کرده است.
این وکیل دادگستری با بیان اینکه حکم هنوز به دستش نرسیده، می گوید: اقای دکتر یزدی به 8 سال زندان محکوم شدند، اما طبق اصلِ 168 قانون اساسی به صلاحیت دادگاه اعتراض کردند، چون باید یک دادگاه عمومی و باحضورهیات منصفه و علنی دادگاه برگزار می شد و چون این موارد رعایت نشده، هیچ دفاعیه ای ارائه نکردیم و قاعده این بود که دادگاه به عدم صلاحیت خودش رای دهد.
دادخواه با بیان اینکه مستند دادگاه برای این محکومیت غیر قانونی است ، ادامه داد: دادگاه، مستندی که ارائه داده قانون احزاب است در حالی که نهضت آزادی ایران سال 1340 تاسیس شده است و ماده4 قانون مدنی صراحت دارد که اثر قانون نسبت به آتیه است و عطف به ماسبق نمی شود و از این حیث انطباق با قانون احزاب محل تردید است.ضمن اینکه در این قانون مورد استناد هیچ بندی، مبنی بر اخذ مجوز وجود ندارد. ما امیدواریم که دادگاه تجدیدنظر موارد را مدنظر قرار دهد و طی یک رسیدگی منصفانه به عدم صلاحیت دادگاه رای دهد تا در دادگاهی با حضور هیات منصفه و به طور علنی برگزار می شود، این موارد مورد بررسی قرار گیرد.
محمد دادخواه با بیان اینکه دادگاه غیابی نبوده اما دکتر یزدی به صلاحیت دادگاه معترض بوده می گوید: ما بنا به موارد ماهوی و شکلی ایرادات را ارائه کردیم و اینکه با توجه به صراحت قانون اساسی باید در محاکم عمومی و با حضور هیات منصفه اتهامات رسیدگی شود. قاضی به صرف قاضی بودن نمی تواند اظهارنظر کند بلکه باید در آن مورد خاص دادگاه به او صلاحیت داده باشد.
این حقوقدان با بیان اینکه دادگاه انقلاب دادگاهی خلافِ قانون اساسی و ازاساس غیر قانونی است،می گوید: چند سال پیش در پرونده آقای مانا نیستانی، کاریکاتوریست که در شعبه 15 دادگاه انقلاب برگزار شد ما اعتراض کردیم و دادگاه تجدیدنظر و قاضی پذیرفت که دادگاه انقلاب با توجه به صراحت اصل 168 قانون اساسی صلاحیت ندارد و حکم مزبور قطع شد و مرجع تجدید نظر پرونده را به دادگاه مطبوعات ارجاع داد.
داد خواه همچنین حکم موکلش را غیر منصفانه توصیف کرده و می گوید: آقای دکتر یزدی وزیر خارجه سابق ایران و از چهره های شاخص در پیروزی انقلاب اسلامی هستند،عطوفت اسلامی ایجاب می کند که موقعیت سنی، جسمی و اجتماعی و سیاسی فرد را لحاظ کنیم، چون این یک پرونده کیفری است و باید شخصیت فرد مورد توجه قرار گیرد و اما با همه این موارد آقای دکتر یزدی به زندان فراخوانده شده که این دور از انصاف به نظر میرسد.
این وکیل دادگستری درباره دیگر موکلش مهندس محمد توسلی نیز می گوید: از چند روز قبل به دادسرای شهید مقدسی اوین مراجعه کردم و از صبح تا ظهر منتظر شدم. اما شعبه ای که معرفی کرده بودند، گفت که پرونده را ندارند و برای گرفتن وکالتنامه موفق نشدم . البته من حدود ده سال پیش یک وکالتنامه از ایشان داشتم اما دادگاه نپذیرفت. منتظرم ملاقاتی با مهندس توسلی داشته باشم تا در خصوص این مرد محترم و شهردار سابق تهران، وکالت رابر عهده بگیرم. دخترمهندس، لیلا توسلی هم مرخصی اش تمدید نشد،مرخصی را دادستان و زندان هماهنگ می کنند اما حبس ایشان در حال اتمام است و انشالله تا عید نوروز دو سال حبس شان به اتمام می رسد و از زندان آزاد می شوند.
گفتنی است، در پی انتشار نامه ای به "الغنوشی" رهبر نهضت تونس و امضای نامه 134 امضایی فعالان سیاسی خطاب به محمد خاتمی، دکتر ابراهیم یزدی 11 آبان ماه به شعبه 15 دادگاه انقلاب احضار شد. پیش از این نیز بازجویان وزارت اطلاعات ساعتها از دبیر کل نهضت آزادی بازجویی کرده بودند. دکتر یزدی با رد صلاحیت دادگاه از دفاع در برابر دادگاه غیرقانونی خودداری کرد .
دکتر ابراهیم یزدی، صبح ۱۱ آبان ماه در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به سه اتهام محاکمه شد، اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور، فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران و تاسیس و هدایت نهضت آزادی ایران
پرده برداری از فساد، دلالی، دخالت سیاسیون و زدو بند در فوتبال ایران در برنامه «۹۰» رخ داد
در جریان یک برنامه تلویزیونی ورزشی پرطرفدار در ایران که طرفین به افشاگری علیه یکدیگر دست زده بودند، از دخالت آشکار سیاسیون در عزل و نصب ها و همچنین دستور آنان به حذف و سقوط باشگاهها پرده برداری شد و همزمان سود هشت میلیارد تومانیِ دلال ها در فوتبال کشور مورد اشاره قرار گرفت.
برنامه ورزشی - جنجالی «نود» که شامگاه هر دوشنبه به بررسی زوایای مختلف فوتبال ایران می پردازد، شامگاه پنجم دی ماه، به بررسی فعالیت دلالان و واسطهها در فوتبال ایران بعنوان موضوع اصلی برنامه پرداخت، که زوایای تازهای از فساد در فوتبال ایران را به تصویر کشید اما به دلیل کمبود وقت و گستردگی فساد، عملاً این زمینه فراهم نشد که صحبتهای همه مالباختگان در این ماجرا پخش شود.
ماجرای کسر ۱۲ امتیاز از باشگاه استیل آذین و عواملی که در این ماجرا نقش داشتند نخستین بخش این برنامه بود که سامانه خبری آفتاب با اشاره به این بخش از برنامه نود آورده است:حسین هدایتی به عنوان مالک باشگاه استیل آذین در صحبتهای خود خشایار محسنی را به عنوان یکی از عواملی که به این باشگاه لطمه زده است معرفی کرد و در ماجرای لغو قرارداد تئودوریونگ با باشگاه استیلآذین و پرداخت مبلغ قرارداد وی، محسنی را مقصر اصلی عنوان و تاکید نمود که محسنی با جعل سند به این باشگاه لطمه زده است.
مالک باشگاه استیل آذین که از مسئولان فدراسیون فوتبال نیز دل خوشی نداشت و آنها را در سقوط تیمش به رقابتهای دسته اول مقصر میدانست بدون اینکه نامی از فرد خاصی ببرد مسائل تازهای را افشا کرد. هدایتی در بخشی از صحبتهایش گفت: زمانی که دنبال جذب سرمربی برای استیل آذین بودیم و میخواستیم یک مربی ایرانی را به خدمت بگیریم یکی از مسئولان فدراسیون فوتبال گفت که این مربی مورد نظر شما منشوری است و اگر مربی میخواهید بیاید فلانی را بگیرید.
مصاحبه ضبط شده حسین هدایتی در حالی بدون نام بردن از فرد خاصی پخش شد که پاسدار عزیزمحمدی رئیس سازمان لیگ برتر به عنوان مهمان ویژه در استودیو برنامه نود حضور داشت و خیلی زود به اظهارات مالک باشگاه استیل آذین واکنش نشان داد. با مشخص شدن نام فردی که مورد نظر هدایتی بود و واکنشی که عزیزمحمدی نشان داد، هدایتی روی خط تلفنی برنامه آمد و با عزیزمحمدی به مجادله پرداخت.
در حالی که عزیزمحمدی سعی داشت حرفهای هدایتی را تکذیب کند، مالک باشگاه استیل آذین زاویه جدیدی از دخالتهای عوامل غیرفوتبالی در فوتبال را افشا کرد. او خطاب به عزیزمحمدی گفت: شما یادتان رفته که به من گفتید یکی از آقایان گفته است استیل آذین باید این فصل به دسته اول سقوط کند! این اظهار نظر هدایتی با واکنش عزیزمحمدی مواجه شد. البته او هم این موضوع را تایید کرد که یک مقام عالیرتبه خواستار سقوط استیل آذین به دسته اول شده است.
ماجرای دلخوری حسین هدایتی از مسئولان فدراسیون فوتبال به همین جا ختم نشد و او علیپور دبیر ستاد منشور اخلاقی را به دروغگویی متهم کرد که با وجود دریافت مدارک تیم فوتبال استیل آذین در مورد پرونده یونگ که روز پنجشنبه اتفاقات افتاده است، در برنامه روز جمعه ورزش و مردم تاکید کرده که مدارکی از استیل آذین دریافت نکرده است.
البته پس از این اظهار نظر مصاحبهای از علیرضا علیپور پخش شد که او به نکات تازهای از فساد در فوتبال ایران اشاره کرد. علیپور از درآمد ۸ میلیارد تومانی دلالها در فوتبال ایران خبر داد و گفت: در بررسیهایی که ما داشتهایم در این مدت دلالها و واسطهها مبلغ ۸ میلیارد تومان از راههای مختلف درآمد داشتهاند.
هدایتی که محور برنامه نود بود و دقایق زیادی از وقت این برنامه را به خود اختصاص داده بود البته پای داماد پروین را هم به ماجرا باز کرد و آرش فرزین هم روی خط آمد و تاکید کرد که نامهای که به اسم او برای رضایت یونگ نوشته شده خط او نبوده و جعل شده است. این در حالی بود که خشاریار محسنی به عنوان متهم اصلی روی خط آمد و به شدت از حسین هدایتی انتقاد کرد.
خشایار محسنی که از او به عنوان مدیرعامل باشگاه دی استرادا اسلواکی نام برده میشود البته از عادل فردوسیپور نیز به شدت انتقاد کرد که چرا به حسین هدایتی اجازه داده است در برنامه پرمخاطبش هر چه میخواهد علیه او بگوید. محسنی که از صحبتها و اتهامات هدایتی عصبانی شده بود گفت: همین آقای هدایتی زمانی که در پرسپولیس بود پیشنهاد داد که دویست میلیون تومان به مصطفوی بدهیم تا از مدیرعاملی پرسپولیس کنار برود.
در طول این برنامه مصاحبههایی از برخی بازیکنان که توسط دلالها مورد تعرض مالی قرار گرفته بودند نیز پخش شد. در یکی از این موارد بازیکنی که آروز داشت روزی در تیمهای لیگ برتری بازی کند از سوی یکی از بازیکنان سابق پرسپولیس فریب خورده بود و مبلغی را به این پیشکسوت داده بود اما به جایی نرسیده بود.
بهشا یاورزاده و امید رحیمی دیگر بازیکنانی بودند که با انجام مصاحبههایی علیه خشایار محسنی از او به عنوان یک مافیا در شهر محل تیمداری او نام بردند. این دو بازیکن که به تیم دی استراداد اسلواکی منتقل شده بودند معتقد بودند که محسنی برای عقد قرارداد و تعهدات نسبت به آنها بیاخلاقی کرده و سرشان کلاه گذاشته است!
در بخش دیگری از این برنامه میثم منیعی بازیکن تیم فوتبال شاهین بوشهر که عنوان شده تیم شاهین را او بسته است روی خط آمد و پس از آنکه حجت زاد محمود بدون اسم بردن از او اتهاماتی را زده بود به دفاع از خود پرداخت. منیعی در این گفتوگوی کوتاه تاکید کرد که به عنوان مشاور تجربه ۱۱ سالهاش در لیگ برتر را در اختیار مدیران شاهین قرارداده و تیم را او نبسته است. اما طالبلو و هادی شکوری را روی رفاقت به شاهین برده است!
همچنین رحمان احمدی سرمربی چند فصل پیش تیم فوتبال نیروی زمینی در بخشی از برنامه که در مورد تیم استیل آذین بود از پرداخت رشوه ۲۵۰ میلیون تومانی نزدیکان استیل آذین به برخی بازیکنان این تیم و تیم گلگهر سیرجان خبر داد که منجر به صعود استیل آذین به لیگ برتر شد.
در پایان برنامه نود این هفته، عادل فردوسیپور، مجری جنجالی این برنامه وعده داد در هفته آینده بازهم به بحث دلالی در فوتبال خواهد پرداخت.
فردوسی پور بارها از سوی محافل و نهادهای امنتی مورد فشار قرار گرفته و مسئولین شبکه سوم نیز، جهت حذف وی از برنامه نود، تحت فشار همان محافل قرار داشته اند. اما حمایت های میلیونی از این مجری و نگرانی از تبعاتِ عزل وی، تا کنون وی را در این برنامه ورزشی نگاه داشته است.
Monday, 26 December 2011
احتمال اعدام 'سکینه آشتیانی' با چوبه دار
خبر گذاری هرانا - سنگسار سکینه محمدی آشتیانی، حدود یک سال پیش تعلیق شد. اما اکنون رییس کل دادگستری استان آذربایجان شرقی خبر از احتمال اعدام او میدهد.
بنا به گزارش آفتاب حجتالاسلام شریفی در پاسخ به سوالی در مورد آخرین وضعیت پرونده «سکینه آشتیانی» و علت عدم اجرای حکم وی تصریح کرد: این خانم دو اتهام داشت؛ یکی عمل نامشروع در حال احصان که حکمش رجم است و دیگری معاونت در قتل شوهر که بابت آن به ده سال زندان محکوم شده است.
او گفت: این متهم اکنون در حال تحمل مجازات معاونت در قتل است اما چون ما امکانات رجم را نداشتیم، موضوع را به آیتالله هاشمی شاهرودی ـ رییس وقت قوه قضاییه ـ ارسال کردم که با توجه به مقارن شدن آن با جابهجایی رییس قوه قضاییه و مشغلههای آیتالله شاهرودی، ایشان فرصت پیدا نکردند پاسخ مساله را برای ما ارسال کنند، به همین خاطر مسئله ماند برای دوران اخیر. در دوران اخیر هم آیتالله آملی لاریجانی بر این نظرند که چون هدف اصلی اعدام است، پس اگر امکان رجم نیست به لحاظ فقهی میشود اعدام را با چوبه دار انجام داد، منتها دستور دادهاند قدری صبر کنیم تا با فقهای دیگر بحث شود و نتیجه دقیق و روشنی اتخاذ شود.
رییس کل دادگستری استان آذربایجان شرقی گفت: ما هم به این خاطر که متهم در حال سپری کردن دوران مجازات معاونت در قتل است، گفتیم مشکلی وجود ندارد و عجلهای در کار نیست. به همین خاطر منتظریم ببینیم نتایج بررسیها در مورد نحوه اعدام ایشان چیست. آن چیزی که الان من می توانم بگویم آن است که منتظریم ببینیم کسی که محکوم به اعدام با رجم شده است آیا میشود با چوبه دار نیز حکم اعدامش را اجرا کرد یا خیر و بلافاصله پس از دریافت نتیجه، حکم را اجرا می کنیم.
از زمان صدور حکم سنگسار برای سکنیه محمدی آشتیانی، هجمه رسانه ای گسترده ای علیه این حکم از سوی نهادهای بین المللی علیه ایران به راه افتاد. تا حدی که شایع شد او را اعدام کرده اند. اما این اتفاق نیفتاد و حتی سکینه محمدی در خانه اش در یک برنامه تلویزیونی ماجرای قتل را تشریح کرد. با این حال از همان زمان تاکنون، موضوع سنگسار سکینه محمدی مسکوت مانده است.
البته پیش از این دادستان گل کشور گفته بود: "این پرونده دو اتهام و دو مجازات مستقل دارد یک پرونده در رابطه با قصاص مجازات و دیگر اقدام خلاف عفت عمومی است. در مورد قصاص بستگی به اولیای دم دارد که درخواست دادهاند. اما بحث تخفیف نیست، بحث این است که آیا این حکم بر اساس موازین شرعی داده شده است یا نه؟ و آیا قابل اعاده دادرسی هست یا نه
هرانا؛ محکومیت ۲۵ شهروند تبریزی به بیش از ۱۲ سال حبس و شلاق
خبرگزاری هرانا – دستگاه قضایی در استان آذربایجان شرقی برای ۲۵ تن از شهروندان معترض آذربایجانی که در اعتراضات سالجاری آذربایجان شرکت داشته اند احکام حبس و شلاق صادر کرد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از تبریز، شعبه ۱۰۴ دادگاه عمومی تبریز ۲۵ تن از بازداشت شدگان وقایع ۱۲ شهریور ماه را به تحمل بیش از ۱۲ سال حبس محکوم کرد.
آقایان مسعود جلیل زاده، محسن گلستانی، سعید ابراهیم زاده، محمد احمدی، پرویز سعیدیان با حکم فرمایشی قاضی شعبه ۱۰۴ دادگاه عمومی تبریز به ریاست شکوه تازه هر کدام به یک سال حبس تعزیری و تحمل ۷۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
هم چنین آقایان کیومرث قربانی نیک نام، شهریار کبیری اسکندری، بهنام فتحی، اورمان زاهیده تبریزی، علی شاهد، حامد انداز، نجف خندانی، سیامک کندرودی، کاوه رستم پور و مهدی محمد پور نیز هر کدام به شش ماه حبس تعزیری و تحمل ۴۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
همین طور بهرام خدایاری، تقی مولایی، حامد شهبازی، وحید غلامپور گلزاری، علی محمدی آقبولاق، عادل دانا پور، امیر بوزری، بهرام فراوانی، علیرضا نقشی، آلله وردی قربانی نیز هرکدام به ۹۱روز حبس تعزیری و تحمل ۳۰ ضربه شلاق محکوم شدند.
پیشتر خبرگزاری هرانا از برگزاری دادگاه ۱۲۸ شهروند بازداشتی مرتبط با وقایع اخیر آذربایجان خبر داده و اسامی ۸۵ تن از ایشان را منتشر کرده بود
خطای بزرگ رهبری
رهبری جمهوری اسلامی ایران، آقای سید علی خامنهای
گرچه نه این قلم جزو دعوت شدگان آقای محمد نوری زاد برای نامه نگاری به شماست و نه «خدا را شکر» شرایطی که ایشان برای شروع نهضت نامه نگاری به شما در نظر گرفتهاند، یعنی رخ داد اتفاقی برای ایشان، محقق شده است، با این حال تصمیم به نگارش این نامه خطاب به شما گرفتم.
به جهت احترام به قواعدی که آقای نوری زاد برای این نامه نگاریها قرار دادهاند، که میتوان آنها را در رعایت احترام و ادب خلاصه کرد، من نیز بر روی برخی از احساسات درونی لبریز شده نسبت به شما سدی زدهام، تا امکان بروز نیابند، اما این نمیتواند منجر به پا گذاشتن بر خصلت راستگویی شود. صادقانه نیست که نام شما را با برخی القاب یاد کنم، از این روست که به جای محضر محترم رهبری جمهوری اسلامی، حضرت آیت الله خامنهای، به آنچه در صدر این نوشته آمد بسنده کردهام.
رهبر پیشین انقلاب عالم را محضر خدا میدانست. حضور، مختص خداست. محضر فضایی است که در آن حضور خداوند درک میشود. خداوندی که بزرگان، او را زنده و حاضر میدانند. حضوری زنده و خلاق که سرشار از رشد و تعالی است. برای ما که درکمان قاصر از عوالم آن بزرگان است، جلوههایی از حضور زنده و خلاق را میتوان در جلوههای طبیعت، به خصوص در بهار تجربه کرد. اگر آن طراوت و شادابی که در طبیعت در بهار موج میزند در روح و جان ما به تجربه درآید، آنجا «محضر» است. برای من بسیار غریب است اگر کسی چنین ادعایی را در برخورد با شما بکند. نهایت قدرت شما در فضا سازیهایی است که پیرامون شما به وجود آوردهاند، کرامات و برکاتی که هیچ گاه عیان نمیشوند، لابد به این بهانه که برای اغیار عیان شدنی نیست، منقلب کنندهترین خطابههای شما برای طرفدارانتان آنها هستند که به کهولت سن و ضعف قوای جسمانی خود اشاره دارید که ناله دوستدارانتان را بلند میکند. در صحنه عیان چیزی فراتر این موارد دیده نمیشود اما همزمان صدا و سیمای شما، کیهان شما، نمایندگان منتخب و منصوب شما در مجالس خبرگان، ائمه جمعه شما و دیگران و دیگران که همگی درنهایت وصل به خود شمایند، مکرراً از وجود کرامات و برکاتی سخن میگویند، حال چه از طریق رخدادهای خارقالعادهای چون «یا علی گفتن در زمان تولد» و چه از طریق رویدادهایی مثل «مدیریت خردمندانه در دوره فتنه» یا مثلاً «پیشگوییهای شما در خصوص بیداری اسلامی» و ... که هرکدام مثالهای نقض فراوانی را در حوزه مورد اشاره خود به خاطر میآورند. به نظر میرسد که اینها، بیش از آن که بیان واقعیات باشند، خود راهی تضمینی برای کسب قدرت در بین متملقان و چاپلوسان هستند.
بهترین محک برای ارزیابی میزان عمق آن احساسات پرشور و دستبوسیها و تعریف و تمجیدها، درآمدن از آن فضایی است که پیرامون شما درست شده است. آیا اگر شما در رأس هرم قدرت ایران نبودید، آیا اگر بمباران برچسبزنیهای آنچنانی درباره شما در صدا و سیما و رسانهها قطع شود، حتی آیا اگر ظاهر شما و لباس شما عوض شود، آنگاه قدرتی در تسخیر قلوب مردم داشتید؟ اگر جایی بروید که کسی شما را نشناسد، آیا قادرید به گونهای عمل کنید و سخن بگویید که مردم همان احساساتی که در بیت ابراز میکنند نسبت به شما داشته باشند؟ من گمان نکنم که چنین باشد.
محضر، آن فضایی است که انسان را خود به خود و از روی حقیقت مجذوب میکند و نه از روی توهم. لابد صحنههای ضجه زدنها و مویههای هواداران رهبر تازه درگذشته کره شمالی را دیدهاید. آیا این حالات، حالات کسی است که از فراغ حضور به گریه افتاده است؟ و یا در خوشبینانهترین حالت، حالات انسانهای شستشوی مغزی شدهای است که در غم نابود شدن توهمات ساختگیشان میگریند؟ آیا میتوان از "محضر رهبر کره شمالی" سخن گفت؟
کسی که حضورش محضر است، با هیچ میتواند همه چیز بسازد، مردم مجذوب اویند، و نه مجذوب برچسبهای او. جذبه خود او آنچنان شدید است که حتی بر برچسبهای منفی بر ضد او نیز غلبه میکند. مثالهای متعالی از این دست فراوانند. پیامبران و اولیا، اقلاً آنها که ما تاریخشان را میدانیم از این دستند. برخی حتی خود بر علیه خود دافعه هم ایجاد میکنند. حسین (ع) از آنهاست، زمانی که عاقبت عاشورا را برای یارانش میگوید و اجازه رفتن میدهد. این آن محضر است و البته محضرهای تقلبی یا توهمی هم فراوانند.
از این روست که کلمه «محضر» را نمیتوانم برای خطاب کردن شما به کار گیرم. در خوشبینانهترین وضعیت، برای من شما رهبری قدرتمند (متکی به قدرتهای زمینی چون سیستمهای امنیتی و رسانهها و ...) هستید که متأسفانه قدرتش را به مسیرهای ناصحیح انداخته است. محضر شما، اگر بتوان آن را محضر نامید، برای من فضای ناخوشایندی از انواع و اقسام تجربههای تاریک است. چه در مقیاسهای شخصی و چه در اندازههای کلان. ادعاهای فراوان در حوزههای اعتقادی، چه دینی و چه عرفانی، که نمیتوان رد آنها را در راهبردهای کلان مملکتی به شکل عملی دید. برای من محک اعتقادات شما در اعمال شماست و نه کلام، که سخن گویان شیرین سخن فراوانند. زیباترین خطابههای اخلاقی توسط شما و سخنگویان و سخنرانان نزدیک به شما را یک صفحه اول پر از بی اخلاقی روزنامه کیهان، که با کمال تعجب آن هم زیر نظر شماست، بر باد فنا میدهد. محکمترین دستورات شما در خصوص علنی نکردن نام مجرمان قبل از اثبات اتهام و صدور حکم، با سی ثانیه آبروبری «بیست و سی» که آن هم در نهایت تحت نظر شماست، به عباراتی بی محتوا تبدیل میشوند. اتفاقات موردی از این گونه رفتارها قابل اغماض و قابل تعبیر شدن به اشتباه اشخاص است، اما بار تجربههای اینچنینی آنچنان بر پشت نهادهای نزدیک به شما سنگینی میکند که عاقلانه نیست اگر آنها را سیستماتیک، برنامه ریزی شده و تحت کنترل خود شما ندانیم، و لابد با انبوهی از توجیهات شرعی، مثلاً حفظ نظام و ... . اگر برای شما محضری هم قایل شوم، محضری از اینگونه بارهای منفی است.
محترم، به معنای مورد احترام است. به طور کلی احترام به همه قوانین نوشته و نانوشتهای که روابط ما مردم و شما را با هم تنظیم میکند. صادقانه نیست اگر شما را محترم بدانم، نه به این معنا که روی به بیادبی بیاورم، بل به این معنای کلی که شما بسیار از این قوانین عدول کردهاید، محترمشان ندانستهاید و از این رو شرایط بقای «احترام» خود به خود ساقط است. شما در موضع یک رهبر دینی و در موضع یک رهبر سیاسی، «محترمانه» عمل نکردهاید. پس حداقل صداقت ان است که شما را رهبری محترم خطاب نکنم.
این همه، توضیحی طولانی بود برای نحوهای که در خطاب کردن شما برگزیدهام. چقدر تلاش لازم است تا القاب عاریتی از کنار اسم شما برداشته شود بدون آن که شائبه بی احترامی به وجود بیاید.
گرچه درلفافه و گاه به صراحت، شما را معصوم معرفی میکنند، اما روی صحبت من دقیقاً در نقطه مقابل این ادعاهاست. میخواهم از کلیدیترین اشتباه شما سخن بگویم. رنجیده خاطر نشوید. البته بسیار در باب انتقاد شنوی خودتان و علاقه مندیتان به این موضوع گفتهاید. این هم از همان دست سخنهایی است که در عمل نقض میشود. کیست که نداند انتقاد از شما چه عواقبی دارد. یکی از بیشمار شاهد زنده، محمد نوریزاد است، مگر میتوان پذیرفت که همه این برخوردها با منتقدان، خارج از نظر شما صورت میگیرد؟ رنجیده خاطر نشوید، چرا که رنجش خاطر شما معمولاً به اتفاقات عینی میانجامد و مثلا اگر این نوشته در تارنمای آقای نوریزاد منتشر شود، آزار و اذیت ایشان را به دنبال خواهد داشت. از شمرده شدن اشتباهات شما توسط دیگران چه باک، اگر معصومیت درست شده برای شما واقعی است؟ آیا از معصومیت علی (ع) با آن چه دربارهاش به بدی میگفتند چیزی کاسته شد؟ آیا قدرت نوح (ع) با استهزای برخی افراد مضمحل شد؟ آیا از اتهاماتی که به مریم (س) زده شد، چیزی بر دامان پاک آن حضرت باقی ماند؟ بزرگان، باکی از مسخره شدن و متهم شدن ندارند، پس اگر آن بزرگواری هستید که از شما به تصویر کشیده شده رنجیده خاطر نشوید.
کلیدیترین اشتباه شما، نشستن بر دروازه وصول به خداوند است. این بحثی سیاسی نیست. ابعاد سیاسی موضوع و محصول این رویکرد شما به دفعات و به طور مفصل و مجمل توسط کارشناسان موضوع تحلیل و ارزیابی شده است. این حتی بحثی دینی-مذهبی هم نیست که آن هم موافقان و مخالفان خود را دارد و البته به لطف حمایتهای مختلف شخص شما، موافقان بیشتر و بیشتر صدایشان به گوش میرسد، آن هم در صدا و سیمای زیر نظر شما و رسانههای مشابه دیگر.
نگاه من از زاویه مسئولیت است. هیچ توجه کردهاید چه مسئولیت بزرگی برای خود خریده اید؟ برایتان میگویم. با تبدیل شدن به ولی مطلق فقیه، تبدیل شدنی که اگر نگویم با نظر خود شما، حداقل با رضایت شما و با ساکت ماندن در برابر روند شکل گیری آن صورت گرفته است، حکم دربان دروازه وصول به خداوند را یافتهاید. لایه ظاهری آن چه بسا جذاب باشد، انسان تصور میکند در جایگاه بزرگانی چون علی (ع) قرار گرفته است و امید دارد که با تقلید از او مانند او نیز بشود. اما درست یک لایه، و فقط یک لایه زیر این پوسته، دامی مهیب پنهان شده است.
شما با پذیرفتن عنوان ولایت مطلقه فقیه و عمل کردن در آن راستا در اصل، مسئول رساندن مردم به خدا شدهاید. عجیب آن که سایر راهها را نیز بستهاید، گویی راه رسیدن به خداوند، فقط و فقط از آن مسیری است که شما مد نظر دارید. صرفنظر از صحت یا سقم سایر راهها، شما راه را بر همه باورها و اعتقادات بستهاید، آن هم نه از سر آگاهی بخشی که از سر ترس و عقوبتهای سهمگین آن. شما راه را بر ادیان غیر ابراهیمی بستهاید، راه را بر انواع و اقسام مکاتب اعتقادی شرق و غرب جهان بستهاید. شما حتی راه را بر ادیان ابراهیمی نیز بستهاید. همین الان در زندانهای شما کسانی به جرم گرایش به مسیحیت در انتظار اعدام هستند. اگر محذوریتها نبود، راه را بر اهل تسنن هم به طور کامل میبستید. شیعیان دگر اندیش نیز از این شیوه شما بی بهره نیستند. روز به روز هم دایره اندیشههای صواب از نظر شما، شمایی که بر دروازه وصول به خداوند نشستهاید، بستهتر و بستهتر میشود. هر کسی که تلاشی برای معنویت در مسیری غیر از مسیر مورد عنایت شما کند، محکوم به گرفتار شدن در سطوح مختلف است، از محرومیتهای اجتماعی گرفته تا زندان و سلول انفرادی و اعدام.
همان زمان که آزادی انتخاب سایر راهها را از مردم میگیرید، زیر بار مسئولیتی عظیم رفتهاید. اگر کسی در انتخاب راه خود مختار باشد، مسئولیتی متوجه شما نیست. شبیه به گروهی که به مسافرتی میروند، رهبر گروه مسئولیتی در قبال آنان که با او نمیآیند ندارد. حتی مسئولیت این رهبر در قبال آنان که خود انتخاب میکنند با او باشند نیز گرچه بالاست اما به هولناک بودن آن چه شما کردهاید نیست. شما افراد را به زور با خود در این مسافرت همراه کردهاید. وعدهها دادهاید و میدهید، از زیبایی مقصد، از خوشیها در مقصد تا هزاران وعده عجیب و بزرگ دیگر، در دل یک جمله شماست، وقتی حکومت را اسلامی متکی بر قرآن معرفی میکنید. هیچ تصور کردهاید که اگر مسیر را به اشتباه رفته باشید (که به گمان من چنین است) کدام آیه قرآن گریبانگیر شما خواهد بود؟
مسیر مورد عنایت شما «در عمل» به کجا میانجامد؟ صحبتهای زیبا و وعده های نادیدنی در مقابل اتفاقات عملی و تجربیات روزمره به سرعت رنگ میبازند. آن آرمانشهری که قرار است در اثر اتصال حکومت شما با حکومت منجی به وجود بیاید در عمل مختصات آن حکومت را ندارد، و برعکس در حال دور شدن از آن مختصات تعریفی است. فقط به عنوان یک مثال، منصفانه نیست اگر جامعه ایران را گرفتار دروغ گویی ندانیم. تغییر چنان شدید بوده است که بسیاری از جوانترها هم دورانی از زیبایی صداقت را تجربه کرده و به یاد میآورند. امروزه به شکل مکرر و تقریباً روزمره در سخنان مسئولین بسیار رده بالای مملکت آنچنان تناقضاتی وجود دارد که بدون شک بایستی لااقل یک طرف ماجرا را دروغگو، آن هم دروغگویی با آگاهی کامل دانست. و متاسفانه همین حالت چون ویروسی مرگبار به زندگی روزمره مردم نیز سرایت کرده است. جامعهای که دروغ در آن به این شکل نظام یافته رواج یابد، مستعد هزار پلیدی دیگر نیز هست، و میبینیم که جامعه ایرانی چنین شده است. این آن سفری است که مردم را به حکم ولایت با خود همراه کردهاید.
عجیب است که گاه توجیهاتی اینچنینی از زبان نزدیکان شما به گوش میرسد که به توصیههای حکیمانه شما عمل نمیشود و الا جامعه این چنین نمیشد. این خود اعترافی به واقعیت وضعیت موجود است، این چگونه رهبری است که حرفش توسط مسئولین و مردم خوانده نمیشود؟ این ادعاها در همه حوزهها دیده میشود. در حوزه مفاسد اقتصادی و حکایت دردناک اختلاس بزرگ، میگویند اگر به فرمان هشت مادهای حضرتعالی عمل میشد چنین اتفاقی نمیافتاد. در موضوع تحریمهای انگلستان و وقایع بعد از آن، گشتهاند و حرفهای ده سال قبل شما را استخراج کردهاند که از خباثتهای انگلستان گفتهاید و باز میگویند که به حرف شما اگر عمل شده بود چنین نمیشد. در حوزه مفاسد عمومی و بیدینی، باز مقصر مردمند که به نصایح شما گوش نمیکنند. سوال اما این است که اگر واقعا چنین است، شما چه اصراری دارید که رهبریت مطلق کسانی را داشته باشید که گوش به فرمان شما نیستند؟
از مسئولیت شما و از بزرگترین اشتباهتان میگفتم. شما بر سر راه خداوند نشستهاید و مردم را به این سمتی که تصویرش را همه میبینیم «رهبری» کردهاید. عجیب آن که خودتان هم راه را بر خودتان بستهاید، با پسوند مطلقهای که به عنوان ولایت فقیه افزودهاید، گویا با افتخار هم مسئولیت این اتفاق نامبارک را پذیرفتهاید. به قول آقای کدیور، ولایت مطلقه، مسئولیت مطلقه را هم به دنبال دارد. نمیتوانید اعمال نفوذ مطلق بکنید، اما خود را بری از مسئولیتها و عواقب بدانید.
ذهن انسان توجیهگر است. اگر خواننده این نوشته باشید، شک ندارم که انواع و اقسام توجیهات ذهنتان را احاطه خواهند کرد، که ذهن میخواهد به نوعی خود را از زیر فشار خلاص کند. چه بسا تصوری زیبا از نتایج حکومت شما برایتان ساخته باشند و یا خود برای خود ساخته باشید. چه بسا آن چه در کلیت حکومت شما در حال اتفاق افتادن است را با استثنائات حکومت علی (ع) منطبق میسازید. هزار هزار توجیه مثلاً از این دست که شما سعی خود را کردید و نشد، امکانات در اختیار شما نبود، دشمنان نگذاشتند و ... اما اینها هیچ چیزی را عوض نمیکنند، چرا که خود را ولی مطلق فقیه نامیدهاید. شما ولی مطلق شدهاید با قبول همه این شرایط و از همین روست که مسئول همه چیز هستید، همه چیز.
بر خلاف آقای نوریزاد، من راه خلاص چندانی برای شما قائل نیستم. به اعتقاد من و برخلاف نظر برخی، اختیار شما دیگر در دست خودتان نیز نیست، دست شخص خاصی نیز نیست. این، از نمودهای عینی که در فضاهای عمدتاً سیاسی پیرامون شما رخ میدهد به وضوح قابل ردیابی است. گمان من این است که فقط یک معجزه، یک اتفاق خارق العاده، یا به زبان مذهبی-دینی یک توجه بسیار ویژه و فیض میتواند شما را از آن چه خود برای خود درست کردهاید تا حدودی رها کند، که برخی اعمال شما به نظر نمیایند که جبران پذیر باشند، که معتقدم این امکان نیز از کف شما رفته است.
روایت دیکتاتورهایی که مثل هم فکر و مانند یکدیگر رفتار می کنند
زندگی دیکتاتورها تا حد زیادی شبیه به هم است. رفتار ، گفتار و منش اخلاقی آنها بعضا اشتراکات زیادی با یکدیگر دارد. قذافی و کیم جونگ ایل دو دیکتاتوری هستند که یکی با حمله مخالفین حکومت و دیگری به مرگ طبیعی از دنیا رفتند . در این میان رهبرانی هستند که کماکان مقاومت می کنند و با روشهای خاص خود که اشتراکات زیادی هم با هم دارند برای حفظ نظام سیاسی خود با هر روشی تلاش می کنند.
قذافی و کیم جونگ ایل
لیبی و کره شمالی تحت حکومت قذافی و کیم جونگ ایل مصداق بارز حکومت های استبداد فردی بودند. در این حکومتها توتالیتاریسم مرام نظام سیاسی بود. این امر در سایر حکومتهای دیکتاتوری نیز وجود دارد.
کره شمالی به معنای واقعی کلمه حکومت یک نفر بر تمام ارکان جامعه بود . یک توتالیتاریسم به معنای واقعی کلمه که در آن فقر بیداد می کرد اما رژیم مفتخر بود که روی پای خود ایستاده و با هیچیک از اجانب یا دشمنان رابطه ای ندارد.
این روند در لیبی تحت حاکمیت قذافی نیز وجود داشت. او حاکم عنان المطلق بود که همه چیز با دستور وی پیش می رفت و هرگونه سرپیچی از فرامین مجازات مرگ را در پی داشت.
کره شمالی سیاست های بلندپروازانه نظامی و هسته ای خاصی را دنبال می کرد . سلاح اتمی در سیستم کیم جونگ ایل شرف و اعتبار به شمار می رفت.این در حالی بود که فقر در خیابانها بیداد می کرد و سوء تغذیه موجبات بیماری صدها هزار نفر از مردم را موجب شده بود.
رهبر لیبی نیز به انبار سلاحهایش افتخار می کرد . این کشور تا قبل از وقوع نا آرامی ها بشکه باروت بود و قذافی با خرید انواع سلاحهای مدرن و پیشرفته که نمونه آن فقط در کلت های کمری محافظانش دیده می شد ، در صدد محافظت از خود بود. رهبر لیبی حتی موقع دستگیری یک فقره کلت طلایی در دست داشت و گمان می کرد سلاح تنها چیزی است که او را در آخرین لحظه از مرگ نجات می بخشد.
قتل هزاران انسان بیگناه از دیگر خصوصیات بارز دیکتاتورهای کره شمالی و لیبی بود. برخی رسانه های غربی در گزارشهایی از قتل میلیونها تن از مردم کره در اردوگاههای کار اجباری خبر می دهند. همچنین مخالفان نظام کمونیستی کره در صورت هر گونه ابراز وجود تیرباران می شدند . دستگاه تبلیغاتی کره همواره در حال وانمود کردن به خوشبختی مردم بود . آنها می گفتند فروشگاهها برخلاف تبلیغات دشمنان مملو از خوراکی و مواد غذایی است.
در لیبی نیز هزاران انسان بی گناه به صرف ابراز مخالفت با قذافی ناپدید و معدوم شدند. هر کس که ندای آزادیخواهی سر می داد بلافاصله بازداشت می شد.
قذافی نیز همچون کیم جونگ ایل و دیگر دیکتاتورهای معاصر امروز مردم را منشا ثروت کشور می دانست اما مخالفان را به طرز بیرحمانه ای قربانی می کرد. زندانهای مخوفی در لیبی کشف شده که بی شباهت با اردوگاههای کار اجباری در کره شمالی نیست. در این زندانها هزاران انسان به جرم آزادیخواهی و مخالفت با نظام حاکم محاکمه و محکوم شدند.
در لیبی نیز سیستم توتالیتاریسم مدام در حال تبلیغ خوشبخت بودن مردم بود. دانشگاههای شکوفا ، بیمارستانهای مجهز و سیستم حیاتی مجهز از جمله مسائلی بود که تلویزیون دولتی لیبی به صورت مداوم بر آنها تاکید می کرد تا مردم مطمئن باشند کشور رو به پیشرفت است و جای نگرانی وجود ندارد.
در کره شمالی رادیو و تلویزیون دولتی تنها منبع و مرجع اعلام اخبار رسمی است. اینترنت و شبکه های ماهواره ای مطلقا موضوعیتی ندارند و اخبار تنها از مرجع تلویزیون دولتی دارای اعتبار است.
این رویه اکنون در چند سیستم سرکوبگر دیگر نیز وجود دارد. سیستمهایی اینچنینی بیم دارند که در صورت دسترسی مردم به اخبار دیگر منابع آنها گمراه شده و نسبت به حکومت بد بین شوند.
هاله قدسی بخشیدن به شخصیت زمامدار از دیگر ویژگی های مشترک در همه دیکتاتورهاست که در رهبران کره شمالی و لیبی نیز وجود داشت. این قدسیت بخشی گاه تا آنجا پیش می رود که به مرحله پرستش هم می رسد.
در کره شمالی مردم موظف به پرستش رهبر کشورشان بودند. گریه زاری ها تا الان نیز ادامه دارد و هر کس بیشتر گریه کند ارادت بیشتری به سیستم خواهد داشت.
این خصیصه در رهبر لیبی نیز وجود داشت و وی غیر از فدائیان خاص خود که دیوانه وار او را می پرستیدند در بخشهایی از جامعه نیز افرادی بودند که به پرستش وی تا سر حد مرگ معتقد بودند.
پرستش رهبران که روان شناسان سیاسی آن را ناشی از تجاوز روانی به افراد می دانند در اثر بمباران فکری عوام و القاء برخی نقطه نظرات در خصوص رهبر یک کشور بوجود می آید. چنین مواردی در کشورهای مستبد دیگر نیز مشاهده شده بود.
تمرکز ثروت اقتصادی در دستان معدودی از نزدیکان رهبر کشور از دیگر مشخصات بارز نظام های توتالیتری است. در کشورهای نفت خیز درآمد نفت به جای آنکه صرف عمران و آبادانی کشور شود در حسابهای بانکی مقامات عالی رتبه و فرزندان آنها تلمبار می ود. رهبر لیبی از جمله افرادی بود که میلیاردها دلار پول را صرف امور خصوصی خود و فرزندانش کرده بود.
رهبر کره نیز در حالیکه از مرام کمونیسم دم می زد سالانه مبالغ هنگفتی را خرج حیوانات خانگی خود می کرد این در حالی بود که مردم کره از گرسنگی رو به موت بودند.
ایران و سوریه
رهبران ایران و سوریه نیز اشتراکات فکری و رفتاری زیادی با هم دارند. با وجودی که آنها اکنون در قید حیات و در حال حکومت بر اکثریتی معترض و ناراضی هستند، با این حال تحلیلگران اکنون معتقدند که رهبر ایران الگوی خوبی برای بشار اسد در کنترل نا آرامی ها و اعتراضات بوده است.
به لحاظ چگونگی روی کار آمدن ، هر دو بر اثر اتفاقی برنامه ریزی شده یا خوش شانسی بر سر کار آمدند. بشار پس از آنکه برادرش باصل در یک سانحه رانندگی کشته شد به حکومت رسید. بشار در لندن در حال تحصیل بود که برای بدست گرفتن قدرت فراخوانده شد.
آقای خامنه ای نیز در حالی از سوی مجلس خبرگان به رهبری برگزیده شد که اصلا انتظار آن را نداشت. کیهان در مطلب پر حاشیه ای که واکنش های زیادی را برانگیخت خاطره ای را از آقای خامنه ای نقل کرد که وی اصلا آمادگی پذیرش چنین سمتی را نداشته است. شریعتمداری از یکی از بزرگان نظام نقل می کرد که از خود خامنه ای شنیده که وی به محض مطرح شدن نامش برای تصدی رهبری به شدت سرخ و سفید شده و شدیدا به خاطر آماده نبودن برای پذیرش چنین سمتی عرق کرده است.
به لحاظ رفتار های سیاسی در مواجهه با مخالفان نیز بشار اسد و سید علی خامنه ای هر دو به یک شکل رفتار می کنند و بررسی تحلیلی فکت های رفتاری آنها در هنگام مواجهه با معترضان گویای شباهت خاصی است.
با این حال شواهد گویای آن است که بشار به شدت نا پخته تر از رهبر ایران است و به این منظور نظام سوریه بعد از روبرو شدن با اعتراضات با مشورت های سپاه پاسداران سیستم سرکوب و الگوی فرونشاندن جمهوری اسلامی را در پیش گرفته است. از جمله فکت های مشترک در این باره می توان به این نکات اشاره کرد:
کاربرد عبارت فتنه : بشار اسد پس از روبرو شدن با موج اعتراضات مدعی شد که فتنه گران کشور را به فتنه دچار کردند.
این عبارت را آقای خامنه ای نیز در باره مخالفان خود بکار برده بود. وی همچنین مثل رهبر ایران در باره امتحانی حرف زد که افرادی باید از آن سربلند بیرون بیایند. بشار گفت: تحولات و حوادث كنوني به منزله يك امتحان درباره ميزان وحدت و غيرت ماست.
وی همچنین به سبک آقای خامنه ای دشمن را متهم کرد و گفت: دشمن به صورت منظم برای هدف قرار دادن ثبات و امنیت کشور برنامه ریزی می کند.
قرار گرفتن در معرض توطئه از دیگر اشتراکات موجود در سخنرانی رهبر سوریه و ایران است. بشار می گوید : باید با سختکوشی خود را در برابر توطئه های دشمنان محافظت کنیم چرا که در معرض توطئه قرار داریم.
واکنش مردم به فتنه از دیگر مقولات مشترک مورد اشاره دو رهبر است. آنگونه که رهبر ایران سرکوب معترضان پس از انتخابات را عکس العمل مردم انقلابی نامید، بشار اسد نیز گفت: واکنش مردم به فتنه به جا و خوب بوده است. رهبر سوریه همچنین گفته بود پاسخ به فتنه گران را به مردم می سپارم.
مهندسی تظاهرات های دولتی به نفع نظام از دیگر رفتارهای مشترک دو رهبر است. تا کنون چند تظاهرات کاملا مهندسی شده به سبک 9 دی ایران در سوریه و خارج از آن در راستای حفظ نظام اسد صورت گرفته است. اقدامی که پس از حادثه کوی دانشگاه در سال 78 با عنوان 3 تیر و همچنین در 9 دی 88 برای مطمئن کردن خاطر رهبر ایران سازماندهی شد.
رسانه ستیزی از دیگر روحیات مشترک دو رهبر است. اسد پس از شروع اعتراضات گفته بود برخي از رسانهها يك ساعت قبل از تخريب برخي از اماكن عمومي ، خبر تخريب آنها را مي دادند و اين مسئله بيش از يك بار اتفاق افتاد . رهبر ایران نیز معتقد است برخی رسانه ها پایگاه دشمن هستند و از بیگانه خط می گیرند.
مقابله با وسائل ارتباط جمعی و اینترنت و ماهواره از دیگر رویه های مشترکی است که دو رهبر برای کنترل مخالفان به کار می برند. بشار می گوید : تحریک مردم به آشوب از طریق اینترنت و ماهواره و جعل فیلم و تصویر آغاز شد. در همین راستا در هر دو کشور ایران و سوریه برای کنترل اعتراضات فیلترینگ شدید سایت ها اعمال می شود..
حمله به معترضان و تظاهرکنندگان از پشت بام یکی دیگر از مشترکات رفتاری جمهوری اسلامی و نظام سوریه است. طبق این تاکتیک تا کنون دهها نفر از طریق استقرار ماموران مخفی در پشت بام های مشرف به خیابانهای محل تجمع هدف قرار گرفته اند. این سبک دقیقا یاد آور سبک شناخته شده ماموران امنیتی جمهوری اسلامی است که از بلندی ها معترضان را هدف قرار داده و به قتل رساندند.
نکته جالب آنکه نظام سوریه پس از این اقدام دقیقا همچون جمهوری اسلامی به تکذیب دولتی بودن این کشتارها و اظهار بی اطلاعی از ضاربان مبادرت کرده است.
ممنوعیت فعالیت خبرنگاران خارجی در دمشق نیز از جمله سیاست های مشترک دو نظام محسوب می شود. این امر ابتدا با شروع مخالفت ها در ایران آغاز شد و سپس با اوج گیری درگیری ها در سوریه به این کشور منتقل شد
تاج زاده: حکومت حاضر است امنیت و منافع ملی آسیب ببیند اما انتخابات آزاد برگزار نشود
مصطفی تاج زاده چندی پیش در پاسخ به برخی سوالات حامیان جنبش سبز گفته بود: اقتدارگراها حاضرند حیثیت و منافع ملی و حتی امنیت ملی آسیب ببیند اما انتخابات آزاد برگزار نشود تا بطلان ادعاهایشان معلوم نشود و ذره ای از کنترلشان بر امور کاستی نگیرد. به گزارش منابع خبری جنبش سبز، مصطفی تاج زاده، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، چندی پیش در ادامه پرسش و پاسخ با رسانه های سبز به برخی از سوالات مطرح شده در خصوص مسایل روز پاسخ گفت.
به گزارش تحول سبز، وی در بخشی از این مصاحبه گفته بود: “در جمهوری اسلامی قرار بود حتی حزب کمونیست آزاد باشد نه این که احزاب مسلمان قانون گرا ولی منتقد نیز تحمل نشوند و منحل گردند. اصل بر استقلال قوا بود نه این که سه قوه، سه شعبه از دفتر رهبری شوند. ولایت فقیه از جنس ولایت بر صغیر محسوب نمی شد.”
تاج زاده همچنین در خصوص وقایع رخ داده در کشورهای اسلامی گفته است: “اسلام طالبانی دیگر هیچ گونه شانسی برای بروز و ظهورو حاکم شدن در جهان اسلام ندارد و در کشور ما نیز که نه به لحاظ فرهنگ کهن ایرانی و نه تمدن بزرگ اسلامی هیچ نسبتی با خشونت و جبر و دیگر آثار طالبانیسم ندارد، اقتدارگراها علیرغم تمایل قلبی و تلاش های همه جانبه خود برای استقرار نظام طالبانی، طرفی نخواهند بست.”
متن کامل پاسخهای سید مصطفی تاج زاده به سوالات مطرح شده در پی می آید:
تاج زاده پیرامون دلایل مخالفتش با شعار «اجرای شریعت» گفت: شما را به همان دلایلی ارجاع می دهم که براساس آن ها در صدر مشروطه مراجع ثلاث در نجف اشرف یعنی حضرات آیات خراسانی، مازندارانی و تهرانی و نیز آقایان طباطبایی و بهبهانی با شعار و مشی شیخ فضل الله نوری مخالفت کردند. در حقیقت عالمان و روحانیون مشروطه خواه طرح چنین شعاری و تأسیس حکومت مشروعه را به ضرر اسلام، تشیع، ایران و نیز مسلمانان، شیعیان و ایرانیان ارزیابی می کردند. آن چنان که پیش از این در مقاله روحانیت و نهضت مشروطه شرح داده ام.
روشن است که شعار «اجرای شریعت» جذاب است، هم چنان که شعار خوارج در صدر اسلام یعنی «لاحکم الا لله» فریبنده بود. شعار خوارج، ظاهری انقلابی و مترقی داشت و به همین دلیل علی (ع) آن را کلمه حقی خواند که از آن اراده باطلی شده است و به مقابله با آن برخاست. تحقق چنین اندیشه ای به معنای نفی حکومت و بروز هرج و مرج و فتنه، ناامنی کامل و جنگ همه علیه همه بود و پیام رهایی بخش اسلام را با بن بست و شکست مواجه می کرد.
تاج زاده افزود: امروز نیز شعار «اجرای شریعت» همان نتیجه را دارد حتی اگر با انگیزه پاک و اسلام خواهانه مطرح شود. زیرا ما چه بخواهیم چه نخواهیم این شعار به معنای حکومت روحانیون، اجباری شدن حجاب اسلامی، زنده شدن مجازات هایی مانند سنگسار و اعدام مرتد و بریدن دست دزد از یک سو و سرکوب هر منتقد و هر صدایی با توجیه جلوگیری از وحدت مسلمانان و تضعیف حکومت اسلامی و مقابله عملی با آزادی اندیشه، بیان، مطبوعات، احزاب، تجمعات و انتخابات به علت غربی و ضد اسلامی بودن از سوی دیگر تفسیر خواهد شد. به این ترتیب چهره ای خشن، تکفیری، تحمیلی و سرکوب گر از اسلام ارائه خواهد شد و به اسلام هراسی دامن خواهد زد. هم چنان که حکومت طالبان چنین نقشی را ایفا کرد.
عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت همچنین گفت: تمام تلاش بدخواهان و به ویژه رسانه های صهیونیستی ترسیم سیمایی قرون وسطایی و عقب مانده و استالینیستی از اسلام است تا فرصت طلایی کنونی را برای شنیده شدن پیام عدالت و آزادی و انسانیت پیامبر رحمت، از همگان بگیرند، بلکه این فرصت را به تهدیدی علیه بشریت تبدیل کنند. او در ادامه توجه اندیشمندان حوزوی و دانشگاهی را به این واقعیت جلب کرد که در جهان اسلام اگر نگوییم انحصاراً باید گفت عمدتاً سلفی های متصلب از این شعار استقبال می کنند و در پی تحقق آن هستند. یعنی کسانی که به احیای جنگ های صلیبی با غرب مسیحی از یک طرف و سرکوب شیعیان به عنوان خنجری از پشت به مسلمانان از طرف دیگر می اندیشند. هم چنان که این شعار بیشترین پژواک را در بین خشن ترین و متعصب ترین افراد با مذهب شیعه دارد. یعنی کسانی که از ابتدای ورود به عرصه سیاست در پی «انتقام» بوده و هستند نه رشد و سعادت بشریت!
به باور من، این انحراف از جمهوری اسلامی و آرمان های رهبری فقید انقلاب است که اعراب و مسلمانان را به جای تشکیل جمهوری اسلامی، به تأسیس حکومت اسلامی آن هم با شعار «اجرای شریعت» بخوانیم. تلاش برای تحقق چنین راهبردی اختلافات دینی، مذهبی، ملی و قومی را در منطقه و در صورت توسعه یافتن در سطح جهان دامن می زند و آن ها را بعضاً به تضادهای سازش ناپذیر تبدیل می کند و به تقویت اندیشه ها و جریان های ضددینی منجر می شود. هم چنان که حکومت روحانیون مسیحی در قرون وسطی زادگاه ماتریالیسم در جهان معاصر شد.
این فعال اصلاح طلب درباره دیدگاه و سخنان رهبر فقید انقلاب در زمینه لزوم اسلامی بودن حکومت و ضرورت اجرای احکام شرعی گفت: پس از تظاهرات تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ که سرنگونی رژیم ستم شاهی قطعی به نظر رسید، ایشان هوشمندانه شعار مردمی «استقلال، آزادی، حکومت اسلامی» را به «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» تغییر داد و پس از پیروزی انقلاب اعلام کرد رأی من به جمهوری اسلامی است نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد. به باور من ایشان می دانست که شعار حکومت اسلامی ظرفیت زیادی برای تبدیل شدن به نظام خلافت دارد که به هیچ وجه متناسب با عصر جدید و مصالح مسلمانان نیست. به گفته تاج زاده به نظر می رسد حزب عدالت و توسعه ترکیه نیز با وجود اطلاع از اقبال قابل توجه بسیاری از مخالفان سیاسی مسلمان و عرب از شعار اجرای شریعت و تشکیل حکومت اسلامی، از طرح و تأیید آن خودداری می کند. زیرا به تجربه دریافته است که می توان و باید از اندیشه، ارزش ها و هنجارهای اسلامی، در قرن ۲۱ میلادی دفاع کرد و به گسترش پیام آخرین پیامبر ابراهیمی امید بست اما نه با کاربرد زور و سرکوب و تحمیل بلکه با فعالیت در جامعه از طریق نهادهای مدنی.
تاج زاده در پاسخ به سوالی پیرامون اینکه "مگر در جمهوری اسلامی روحانیت حاکم نیست؟" گفت: در ابتدای پیروزی انقلاب، مرحوم دکتر مصطفی رحیمی مطلبی در نقد و نفی جمهوری اسلامی نوشت. من به نقل از مرحوم حاج احمد خمینی شنیدم که می گفت: رهبر فقید انقلاب پس از مطالعه آن جزوه گفته بود که نویسنده بین جمهوری اسلامی و حکومت روحانیون خلط کرده است. اگر منظور ما از تأسیس نظام جدید، حکومت آخوندی بود، حق با وی بود اما هدف ما تشکیل جمهوری اسلامی است نه حکومت روحانیت. تاج زاده در ادامه گفت: در سال های اولیه پیروزی انقلاب، حکومت روحانیون یا حکومت آخوندی نوعی تهمت محسوب می شد که خط امامی ها می کوشیدند آن را نقد و نفی کنند و محور استدلال های ایشان آزادی های مدنی و سیاسی (از قبیل آزادی اندیشه و قلم و بیان و احزاب و انتخابات و …) بود. ضمن آن که می گفتند تأکید ما بر فقاهت است نه روحانی بودن. بنابراین غیرروحانیون فقیه هم می توانند به این منصب دست یابند و در تمام اصول قانون اساسی، اجتهاد و فقاهت اصل بود نه روحانی بودن. به علاوه اختیارات رهبری محدود بود و اداره کشور در اختیار قوای سه گانه بود. متأسفانه امروز کسانی که مدعی اند از مشروطه درس گرفته اند و به همین دلیل می گویند روحانیت حاضر نیست پل پیروزی دیگران، به ویژه روشنفکران وسیاسیون شود و پس از پیروزی کنار رود، با تحلیلی غلط از دو انقلاب مشروطه و بهمن ۵۷، به جای حکومت مردم علناً از حکومت روحانیون سخن می گویند و حتی امام جمعه موقت تهران با افتخار اعلام می کند که بر جمهوری اسلامی، فکر آخوندی حاکم است. آنان با خام اندیشی در این توهم به سر می برند که می توانند منتقدان خود و در نهایت مردم را پل پیروزی حاکمیت خویش کنند و مواعید رهبر فقید انقلاب، به ویژه در نوفل لوشاتو به همراه حقوق و آزادی های مدنی و سیاسی شهروندان ایران زمین را به فراموشی بسپارند.
تاج زاده هم چنین گفت: فرق جمهوری اسلامی با حکومت یک قشر اجتماعی، (در این جا روحانیت) در باز یا بسته بودن نظام سیاسی و انسانی یا فرقه ای بودن حکومت و رعایت یا عدم رعایت حقوق بشر است. تفاوت جمهوری اسلامی وعده داده شده به مردم با حکومت آخوندی مانند تفاوت شعار «ایران برای همه ایرانیان» با «ایران برای طرفداران روحانیت حاکم» است. اختلاف درمبنا بودن و تفوق مصلحت عامه است چه براحکام شرعی چه بر روحانیون حاکم. وی افزود: در جمهوری اسلامی حقوق اساسی مردم، هم چنان که در دو فصل سوم و پنجم قانون اساسی آمده، کاملاً پذیرفته شده است. رهبر معادل نظام نیست و سخن او الزاماً سخن خدا و پیامبر نیست، اگرچه در چارچوب اختیاراتش لازم الاجراست و در عین حال نقد آن نه تنها حق شهروندان که وظیفه ملی و دینی آنان محسوب می شود. خبرگان چنین نظامی در انحصار روحانیون نیست و غیرروحانیون و زنان از آن بیرون نمی مانند. نظارت بروظایف رهبری نیز صرفاً توسط مجتهدان صورت نمی گیرد. هم چنان که در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی که مهم تر از مجلس خبرگان ناظر بر شخص رهبر است، اعضایی از قشرهای دیگر(مهندسان، زنان و حتی کارگران) حضور داشتند.
وی در ادامه افزود: در جمهوری اسلامی قرار بود حتی حزب کمونیست آزاد باشد نه این که احزاب مسلمان قانون گرا ولی منتقد نیز تحمل نشوند و منحل گردند. اصل بر استقلال قوا بود نه این که سه قوه، سه شعبه از دفتر رهبری شوند. ولایت فقیه از جنس ولایت بر صغیر محسوب نمی شد. به عکس ولایت بر مردمی آزاد و صاحب حق به شمار می رفت که به علت بلوغ وی را به رهبری برگزیده اند. رهبری که شعارش این بود: «هر نسل، خود تعیین کننده مقدرات خویش است» در جمهوری اسلامی بنا بود انتخابات آزاد باشد و اصل حقوقی و عقلی اختیارات مساوی با جوابگویی و مساوی با امکان نقد آزاد بر همه ارکان حکومت از جمله رهبری نظام صدق کند. نقدی که در کمال امنیت انجام شود و نتیجه اش داغ و درفش و زندان و شلاق نباشد. البته این که چرا ما از آن جایگاه به وضعیت کنونی رسیدیم، یعنی فقاهت تبدیل به روحانیت شد، اختیارات رهبری مطلقه خوانده شد و حقوق اساسی مردم نفی گردید و آزادگان انقلابی هم چون بردگان بی حقوق شدند، داستان دیگری است که امیدوارم بتوانم روزی علل آن را از دید خویش شرح دهم.
عضو شورای مرکزی مجاهدین انقلاب درباره اتهام اقتدارگراها که اصلاح طلبان وقتی در انتخابات شکست خوردند، به رأی مردم تمکین نمی کنند، چنین گفت: تصور نمی کنم کسانی که انتخابات را پدیده ای غربی می دانند و رأی مردم را در بهترین حالت «تزیین» حکومت می خوانند نه تعیین کننده سرنوشت کشور و چگونگی اداره امور، هرگز بتوانند انسان های منصف را قانع کنند که اصلاح طلبان که مهم ترین وجه ممیزه شان از اقتدارگراها دفاع از موازین دموکراتیک و حقوق بشر و آزادی های مدنی و سیاسی است، پای بند رأی مردم نیستند. ظاهراً حضرات فراموش کرده اند که چه کسانی از سال ۷۶ تا ۸۴ با انتخاب و رأی مردم جنگیدند و در برابر منتخب آنان به کارشکنی پرداختند.
نظر معاون سیاسی وزرات کشور دولت اصلاحات، درباره تشابه ادعایی حوادث سال های ۷۸ و ۸۸ از جانب اقتدارگرایان خواسته شد که وی در پاسخ چنین گفت: اقتدارگراها از تشابه فتنه ۷۸ و ۸۸ سخن می گویند و به حضور مردم در ۲۳ تیرماه ۷۸ و ۹ دی ماه ۸۸ استناد و تکیه می کنند و ماهیت هردو را یک سان می خوانند. به این ترتیب اولاً اعتراف می کنند که انتخابات ۸۸ بهانه است زیرا که در دو مورد متفاوت، تظاهرات آرام و مدنی و مسالمت آمیز منتقدان خود را با شدیدترین وجه سرکوب کردند. در سال ۱۳۷۸ به بهانه متفرق کردن ۱۵۰ دانشجوی معترض به توقیف روزنامه سلام، کوی دانشگاه را به خاک و خون کشیدند، آن هم در شرایطی که اصلاح طلبان متهم نبودند که با رأی مردم به مقابله برخاسته اند. به عکس این اقتدارگراها بودند که هر نه روز یک بار علیه منتخب مردم بحران ایجاد می کردند. در سال ۸۸ نیز ضمن سرکوب تظاهرات آرام مردم و بدون بهانه مجدداً به کوی دانشگاه حمله کردند شاید بتوانند مدتی دیگر دانشگاه را به انفعال بکشانند و دانشجویان را مرعوب کنند. نکته دوم این که هشت ماه بعد از ۲۳ تیرماه یعنی در بهمن ۱۳۷۸، انتخابات مجلس ششم برگزار شد و نامزدهای اصلاح طلب با کسب اکثریت قاطع آراء به پیروزی رسیدند و معلوم شد که گرایش اکثریت مردم چیست. و هم امسال هم اگر انتخابات «آزاد» برگزار شود، جهانیان خواهند دید که حمایت مردم از اصلاح طلبان بیشتر از سال ۷۸ خواهد بود. به نظر من اساساً به همین دلیل است که اقتدارگراها حاضرند حیثیت و منافع ملی و حتی امنیت ملی آسیب ببیند اما انتخابات آزاد برگزار نشود تا بطلان ادعاهایشان معلوم نشود و ذره ای از کنترلشان بر امور کاستی نگیرد و نکته سوم این که اگر تشابهی وجود داشته باشد باید آن را در بی اعتنایی ذوب شدگان در ولایت به عمل قبیح مهاجمان به مردم و دانشجویان در هردو دوره و عدم محاکمه آنان، جستجو کرد. جالب آن که در مجلس هشتم حتی حاضر نیستند گزارشی را که درباره حمله به کوی دانشگاه تهران تهیه شده است، قرائت کنند. رسیدگی به اتهام مهاجمان پیش کش!
تاجزاده در پایان این مصاحبه گفت: در سال های گذشته جای آزادی مطبوعات و آزادی در دانشگاه ها را کرسی های آزاداندیشی گرفته است. بعید نمی دانم در آینده نیز کرسی انتخابات آزاد جایگزین آزادی انتخابات شود. اگرچه این روش دیگر نخ نما شده و پاسخگوی ایران امروز نیست.
در پایان این عضو شورای مرکزی احزاب مشارکت و مجاهدین انقلاب، ضمن تبریک به مردم مصر و به ویژه جوانان این کشور که به شکل کاملا مدنی خواست و اراده خود را مبنی بر بازگشت نظامیان به پادگان ها با جدیت پی گیری می کنند، حاکمیت اسلام دموکراتیک در کشورهای عربی و اسلامی را اجتناب ناپذیر دانست و تأکید کرد که اسلام طالبانی دیگر هیچ گونه شانسی برای بروز و ظهورو حاکم شدن در جهان اسلام ندارد و در کشور ما نیز که نه به لحاظ فرهنگ کهن ایرانی و نه تمدن بزرگ اسلامی هیچ نسبتی با خشونت و جبر و دیگر آثار طالبانیسم ندارد، اقتدارگراها علیرغم تمایل قلبی و تلاش های همه جانبه خود برای استقرار نظام طالبانی، طرفی نخواهند بست. وی هم چنین نسبت معکوس ایران و کشورهای اسلامی متأثر از بهار عربی را که در دومی تلاش برای مشارکت عمومی مبنی بر رأی همه برای یکی است و در ایران با نابود کردن همه زمینه های مشارکت عموم، تحقق رأی یکی به جای همه و برای همه تبلیغ و دنبال می شود در حالی که ما اولین کشور منطقه و اسلامی بوده ایم که انتخابات آزاد را بعد از پیروزی بزرگ انقلاب مردم تجربه کرده ایم، موجب تأسف و تأثر دانست.
چه ستم ها که در دوران تصدی شما بر شهروند ایرانی نرفت
چه ستم ها که در دوران تصدی شما بر شهروند ایرانی نرفت
جـــرس: خانواده سید مصطفی تاجزاده در دومین نامه خود به رئیس قوه قضاییه به ادامه روند نگهداری غیرقانونی وی و شرایط غیرعادی ایجاد شده برای این زندانی سیاسی اعتراض کرده و ضمن هشدار نسبت به مشکلات جسمی این فعال زندانی، مسئولیت هرگونه مخاطره ای برای سلامت وی را که بر اثر شرایط نامناسب زندان فراهم می آید، متوجه شخص رئیس قوه قضائیه اعلام کردند.
به گزارش تحول سبز، در بخشی از این نامه آمده است: “بار دیگر بر مطالبات به حق خویش مبنی بر احقاق حقوق تمام و کمال عزیز دربندمان، بر پایان دادن شرایط انفرادی و قرنطینه و اعمال فشار مضاعف بر وی اصرار می ورزیم و همین جا اعلام می کنیم قرار دادن گاه و بیگاه افراد «خاص»، «نامتجانس» و «غیرهمگن» در کنار ایشان از نظر ما خروج از شرایط انفرادی نیست و چه بسا اعمال فشاری افزون بر تضییقات قبلی به حساب آید.”
گفتنی است خانواده مصطغی تاجزاده پیش از این نیز با ارسال نامه های جداگانه ای به ریاست قوه قضاییه و نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواهان رسیدگی به وضعیت این زندانی سیاسی که به صورت غیرقانونی در قرنطینه نگهداری میشود، شده بودند.
متن کامل دومین نامه خانواده تاجزاده به شرح زیر می باشد:
بسم الله الرحمن الرحیم
لایحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم
رئیس محترم قوه قضائیه
سلام علیکم
دومین نامه خود را خطاب به حضرت عالی در حالی می نویسیم که از ارسال خصوصی آن به شرط رسیدن به دست شما و رویت آن و پاسخ گویی ناامید هستیم چرا که در نوبت قبلی دبیرخانه حاضر به دریافت نامه ما نشد و خواست که نامه ای را که مخاطبش شخص شما هستید، برای رئیس دادگستری استان ارسال داریم. لذا نامه دوم را به فاصله بیش از چهار ماه پس از نامه اول که تاکنون بی پاسخ مانده است، با قید سرگشاده بودن منتشر می کنیم باشد که واسطه خیری پیدا شود و آن را به نظر و سمع تان برساند.
جناب آقای لاریجانی
مستحضرید که فرزند انقلاب و خدمتگزار واقعی و همیشگی مردم « سید مصطفی تاجزاده » بدون ارتکاب هیچ جرمی، بیش از شانزده ماه است که به اسارتی با شرایط قرنطینه دچار گشته است. این در حالی است که طبق قانون گذراندن دوران حکم باید در بند عمومی و با رعایت حقوق زندانی (مصرح در قوانین مصوب) باشد. سید مصطفی تاجزاده که صرفا به دلیل داشتن نظرات و دیدگاه های انتقادی به شکل کینه توزانه ای مورد مجازات قرار گرفته هم چنان سوالات سه گانه اش را از دستگاه قضایی که اخیراً نیز حضرت عالی بر مستقل بودنش تأکید و مباهات فرموده اید، مطرح می کند. وی می پرسد: من به کدامین جرم بازداشت و بازجویی شدم و چرا تحت فشار و ضرب و شتم قرار گرفتم و در دادگاه ناصالح و عمومی و باکیفرخواست جمعی محاکمه شدم و شرایط صعبی افزون بر سایر زندانیان سیاسی بعد از انتخابات برایم ایجاد شد؟ چرا به شکایاتم از آقای جنتی و کودتاگران انتخاباتی رسیدگی نمی شود و بالاخره چرا از حقوق خود به عنوان یک زندانی سیاسی محروم هستم؟
هنگامی که همسر تاجزاده در روزهای اولیه پذیرش مسئولیت ریاست قوه قضائیه توسط شما به همراه دیگر اعضای خانواده زندانیان سیاسی، از شرایط غیرقانونی همسرش شکوه کرد شما فرمودید که من علیرغم مخالفت با نگرش سیاسی این آقایان معتقدم که قانون باید در مورد همه بالسویه اجرا شود. آن زمان ما با اذعان به استقلال قوه قضائیه شکایت نزد شما آوردیم اما متأسفانه علیرغم قولی که داده بودید نتوانستید عدالت در امر قضا را پیاده کنید و چه ستم ها که در دوران تصدی شما بر این قوه از قوای سه گانه بر شهروند ایرانی نرفت. در این جا بنا نداریم از شرح همه این ستم ها بگوییم و قصه را دراز کنیم بلکه برحسب وظیفه شرعی، انسانی و خانوادگی خود بار دیگر وضعیت ناگوار عزیزدربندمان را که با اعمال شرایط قرنطینه و ایزوله و انفرادی گویی زندان در زندان است، به چشم شما می آوریم تا صادقانه بر ستمی که در زمان ریاست شما بر قوه مستقل قضائیه، بر عزیز دل ما می رود، شهادت دهید و اعتراف کنید که جز کینه شخصی هیچ چیز نمی تواند این قسم رفتار ناجوانمردانه و غیرانسانی با خدمتگزاری صادق و ناصحی مشفق را توجیه کند.
ما اعضای خانواده انسان وارسته، سید مصطفی تاجزاده می خواهیم بدانیم چه کسی یا کسانی از تحلیل رفتن نیروی جسمانی او در حالت بیش از سیزده ماه روزه داری اعتراضی مداوم شادمان هستند و چه کسی یا کسانی محرومیت خانواده او (پدر و مادر و فرزندان) از دیدارش را نیکو می دانند و هر آه مادر و پدر در حسرت دیدار فرزند و هر بی قراری و قطره اشک فرزند در بی تابی از هجران پدر را حسنه می پندارند؟ آیا شخص شما مسئولیت اقدامات خلاف قانون در مورد زندانی سیاسی مکرم و محترم ما را به عهده می گیرید و اگر چنین است چرا؟ اگر هم چنین نیست چرا شما بار مسئولیت منویات خلاف شرع و قانون و انسانیت دیگران را بر گرده خویش حمل می کنید؟! مگر عقاب الهی برای ذره ذره شرّی که انسان مرتکب می شود، حق الناس و تعدّی و تجاوز به حقوق بندگان خداوند را شامل نمی شود؟
جناب آقای لاریجانی!
فرمایش اخیر شما و تأکید مجدد بر وجود مستقل ترین دستگاه قضا در نظام جمهوری اسلامی، ما را برآن داشت تا یک بار دیگر و نه برای آخرین بار، وضعیت مظلومی را به دید شما آوریم که در همین نظام قضای مستقل، به شکل غیرفانونی و با حکمی به تاریخ سه روز پیش از انتخابات، بازداشت در شرایطی سفاکانه بازجویی، و در شرایط غیرحقوقی محاکمه و در شرایط ناعادلانه و ناجوانمردانه حکمش در حال اجراست. و به دلیل همه این بی قانونی ها و بی عدالتی ها، روزه اعتراضی اش به سیزده ماه و سیزده روز رسیده است. و این بار افزون بر وضعیت عزیز دربندمان از وضعیت خودمان نیز با شما سخن می گوییم که در نماز شب وقتی دست استغفار به آسمان بلند کردید و الهی العفو گفتید یادتان بیاید که استقلال قوه قضائیه یعنی حمل مسئولیت ذره ذره ستمی که در حاکمیت شما بر این دستگاه پرطمطراق، بر مظلومان می رود و ما در روز جزا بر این ستم ها شهادت خواهیم داد.
نمازهای این ایام و لیالی ما بیش از آن که با دعای بر مؤمنان به پایان برسد بر اثر شرایط روزگار، با دعای برای اصلاح کافران بر نعمت های خداوند، همراه شده است. چه نعمتی بالاتر از صدق و صفای مردان و زنانی که برای اعتلای این مرزوبوم کوشیده و می کوشند و چه کفرانی بدتر از این که با بی مروتی تمام عقاب دیده و می بینند. نه تنها خودشان بلکه پدر و مادر و زن و فرزندشان نیز در روند پر شتاب کینه ورزی های خشونت طلبانه، آسیب دیدند. محرومیت از دیدار عزیزان و حتی محرومیت از شنیدن صدایشان و آزارهای روحی آن به آن و رفتار توهین آمیز که روز به روز رواج بیشتر می یابد از جمله مهر کوبیدن بر دست ملاقات کننده، لطماتی ژرف را بر روح و روان آدمی باقی می گذارد که هنوز اطبای نفس راه مقابله با آن را نیافته اند.
در پایان بار دیگر بر مطالبات به حق خویش مبنی بر احقاق حقوق تمام و کمال عزیز دربندمان، بر پایان دادن شرایط انفرادی و قرنطینه و اعمال فشار مضاعف بر وی اصرار می ورزیم و همین جا اعلام می کنیم قرار دادن گاه و بیگاه افراد «خاص»، «نامتجانس» و «غیرهمگن» در کنار ایشان از نظر ما خروج از شرایط انفرادی نیست و چه بسا اعمال فشاری افزون بر تضییقات قبلی به حساب آید! هم چنان که اختصاص یک بند برای نگهداری شخص ایشان با توجه به شرایط محدودیت فیزیکی و امکانات برای نگهداری زندانیان امری سؤال برانگیز است! ما همچنین بار دیگر نسبت به مشکلات جسمی عزیز مان هشدار می دهیم و مسئولیت هرگونه مخاطره ای برای سلامت ایشان را که بر اثر شرایط نامناسب زندان فراهم آید، طبق فرمایش خودتان، متوجه شخص رئیس قوه می دانیم که این مسئله البته موجب خشنودی نیروهای امنیتی قرارگاه ثارالله که به واقع مسئولیت جان او را بر عهده دارند اما علاقمندند مسئولیت اعمال خلاف قانون خود را متوجه قوه قضائیه کنند، خواهد شد! بی توجهی کامل و تظاهر به بی اهمیت بودن روزه داری اعتراضی بیش از یک سال یک زندانی سیاسی که در تاریخ اعتراضات سیاسی و مدنی در کشورمان بی سابقه است، نیز در نوع خود شبهه انگیز است و پاسخی درخور می طلبد.
خانواده زندانی سیاسی «خاص» جمهوری اسلامی، طبق گفته مسئولین زندان، از رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی درخواست دارند که در اسرع وقت نسبت به پاسخ گویی به سوالات سه گانه ایشان و نیز مطالبات حقوقی خانواده شان، اقدام ورزند تا مراجعه به مقامات و ارکان بالاتر لازم نیاید.
والسلام علی من اتبع الهدی
خانواده آزاده دربند سید مصطفی تاجزاده
۴/۱۰/۱۳۹۰
رونوشت:
- رئیس محترم مجلس شورای اسلامی
- رئیس محترم تشخیص مصلحت نظام
- مراجع عالیقدر تشیع
- کمیسیون حقوق بشر اسلامی
Friday, 23 December 2011
هرانا؛ بازداشت گروهی از مسیحیان اهواز در آستانه کریسمس
خبرگزاری هرانا - نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی صبح روز جمعه دوم دی ماه (۲۳ دسامبر) با یورش به کلیسای جماعت ربانی اهواز کشیش کلیسا «فرهاد سبکروح» و خانم «شهناز» همسر این کشیش و تمام اعضای کلیسا را ضمن بازداشت بوسیله دو دستگاه اتوبوس به مکان نامعلومی انتقال دادند و تا ساعاتی هیچگونه خبری از وضعیت آنان در دست نبود.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا از اهواز، نیروهای امنیتی که به هنگام یورش به داخل کلیسا صورت های خود را پوشانده بودند حتی بچههای کوچک کانون شادی که به شدت ترسیده بودند را نیز با خود بردند.
این ماموران بلافاصله تلفن های همراه حاضرین در کلیسا را ضبط کرده و تمام اتاقها را مورد بازرسی قرار دادند و چند دستگاه کامپیوتر و تجهیزات متعلق به کلیسا را نیز به همراه خود بردند.
کلیه بازداشت شدگان به غیر از فرهاد سبک روح و همسرش شهناز و دو تن از اعضای کلیسا کماکان در بازداشت بسر می برند و از وضعیت آنان هیچ اطلاعی در دست نیست.
دسنگاه امنیتی همواره در آستانه کریسمس با یورش به کلیساهای خانگی و رسمی اقدام به بازداشت نوکیشان از انجام مراسم و جشن در این ایام جلوگیری میکند.
سال گذشته نزدیک به شصت تن از اعضای کلیساهای خانگی در شهرهای مختلف کشور بازداشت شدند و یک تن از این شهروندان مسیحی همچنان در بازداشت وزارت اطلاعات بسر می برد.
این اقدام اخیر در حالی گزارش می شود که بنا بر گزارش منابع مسیحی یک دانشجوی مسیحی در مشهد نیز از ماه پیش در این شهرستان مفقود شده است و دوستان وی از احتمال بازداشت وی خبر داده اند
مادر علی پورسلیمان: پسرم را کتک زده، به توالت انداخته اند
علی پور سلیمان، عضو شورای مرکزی سازمان معلمان ایران اعلام کرده است که به زودی از مسئولان قرارگاه ثار الله سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دلیل ضرب و شتمی که در هنگام بازداشت توسط ماموران این قرارگاه بر روی او صورت گرفته، شکایت خواهد کرد.
این فعال صنفی یازدهم خرداد ماه سال جاری توسط عده ای بازداشت و به شدت مورد ضرب و شتم قرار می گیرد بطوریکه از پیشانی او خون جاری شده و به بیمارستان منتقل شده است. او بعد از درمان به بند دو الف سپاه و سپس به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد. وی پس از مدتی توسط شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب، به ریاست قاضی مقیسه به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس محکوم شد.
مادر این معلم در بند می گوید: " وقتی رفتم لباسهایش را تحویل بگیرم دیدم لباسهایش خونی است، خودش بعد برایم تعریف کرد که او را کتک زده اند و در توالت انداخته اند... دیگر حال یک مادر را که لباس خونی بچه اش را می بیند خودتان تصور کنید ( بغض این مادر دردمند در اینجا شکست)... به ما گفتند اعتراض نکنید تا عفو بخورد، ما اعتراض نکردیم اما تاثیری نداشت."
گفتنی است، مادر علی پور سلیمان چندی پیش در رنج نامه ای نوشته بود: " کجای این کار عدالت است؟ روزی که وسایلت را از دادسرا تحویل گرفتند و لباس خونی ات را دیدم آن روز دیگر حال خود را نفهمیدم. آیا به راستی با یک آموزگار این کشور چنین کرده اند؟ شنیدم که تو را با چوبدستی کتک زده اند تا جایی که تو نیمه جان بر زمین افتاده ای هنوز هم نمی توانم باور کنم با یک معلم با یک انسان چنین رفتار کرده اند."
متن گفتگوی "جرس" با خانم پورسلیمان مادر علی پورسلیمان را با هم می خوانیم:
خانم پور سلیمان الان چه مدت است که فرزندتان در زندان است؟
او به یکسال زندان محکوم شده والان نزدیک به هفت ماه است که در زندان است.
علی آقا معلم هستند. به چه اتهامی او را بازداشت کردند؟
من اصلا نمی دانم! بچه ای که نمازش ترک نمی شود و تمام زندگیش را وقف خدمت به مردم و کشورش کرده حالا باید در زندان باشد. خودش هم اتهاماتش را رد کرده ، اتهامش فقط این است که دوستش آقای داوری که زندان است حرفهای مادرش را که به او گفته بود در سایتش نوشته بود، آنوقت به این اتهام یکسال حبس برایش بریده اند؟! مطلبی که همه جا منتشر شده است. منزلش را هم که بازرسی کردند ، هیچ چیزی پیدا نکردند و فقط ماهواره اش را با خودشان برده اند.
از نحوه دستگیری فرزندتان بگویید؟
هفت و نیم صبح بود که علی آقا به منزل ما آمد و مثل همیشه رفت بیرون کمی ورزش کند. ساعت چهار بعدازظهر خانمش به من زنگ زد سراغ علی آقا را گرفت که خیلی نگران شدیم و ساعت نه شب به پارکی که همیشه ورزش می کرد رفتیم ببینیم کجاست که پسر دیگرم به من زنگ زد که دارند خانه علی آقا را می گردند. رفتیم خانه او که دیدیم چهار نفر از اطلاعات آمده اند و دارند خانه علی آقا را بازرسی می کنند. از آنها پرسیدم پسرم کجاست و چرا این جا را بازرسی می کنید که فقط جواب دادند هیچی نشده حاج خانم و ما او را بازداشت کردیم و جایش امن است. نگو او را اینقدر زده بودند که غش کرده بود و پیشانی اش هفت تا بخیه خورده بود.
خود آقای پور سلیمان به دلیل این ضرب و شتم می خواهند شکایت کنند. آیا تاکنون موفق شده اند که شکایت نامه رسمی به مسئولین بدهند؟
آخر شکایت که فایده ای ندارد و کسی پیگیری نمی کند، فقط یک بهانه به دست اینها می دهد تا یک حکم دیگر داده و بیشتر در زندان نگهش دارند. من مریض حالم، پدرش مریض است ، ما می خواهیم فقط او از زندان آزاد شود.
شما در رنج نامه ای نوشته اید که زمانیکه رفته اید وسایل فرزندتان را بگیرید لباس هایش خونی بوده است از آن روز برای ما بگویید؟
وقتی رفتم لباسهایش را تحویل بگیرم دیدم لباسهایش خونی است، خودش بعد برایم تعریف کرد که او را کتک زده اند و در توالت انداخته اند... دیگر حال یک مادر را که لباس خونی بچه اش را می بیند خودتان تصور کنید.( بغض این مادر دردمند در اینجا شکست)... به ما گفتند اعتراض نکنید تا عفو بخورد ، ما اعتراض هم نکردیم اما تاثیری نداشت.
بعد از چه مدت بازداشت توانستید او را ملاقات کنید؟
بعد از یک ماه که علی آقا را گرفته بودند توانستیم او را ملاقات کنیم. در این مدت چند بار نامه نوشتم و دادم اما نامه را برمی گرداندند و می گفتند پرونده ندارد.
اگر پرونده ای نداشته چطور او را در بازداشت نگه داشته اند؟
اتفاقا همین سوال را پرسیدم که فردای آن روز به عروسم زنگ زدند و شماره ی پرونده را به او دادند و ما رفتیم پیگیری کردیم و توانستیم او را ملاقات کنیم. بار اول که او را بعد از یک ماه دیدیم ، حال و روزش را که دیدم اصلا نمی توانستم صحبت کنم و فقط گریه می کردم تا کم کم خدا صبر داد و توانستم این مشکلات را تحمل کنم خودتان می دانید که اینها اصلا حقشان نیست در زندان باشند و بی گناه هستند.
وضعیت استخدامی ایشان در آموزش و پرورش به مشکلی بر نخورده است و حقوق ایشان واریز می شود؟
یک نامه مرخصی یکساله از آموزش و پرورش گرفتیم، اما دیروز با ما تماس گرفتند که آن نامه ی مرخصی را بیاورید و نمی دانم می خواهند با آن نامه چه کار کنند؟ حتما می خواهند مدرک مرخصی را از دست ما بگیرند تا اخراجش کنند. الان از اول مهر ماه حقوقش را هم قطع کرده اند.
شرایط ملاقاتهایتان چطور است؟
هر هفته علی آقا را کابینی ملاقات می کنیم. الان هم که مدت دو ماه است ملاقات حضوری نداریم و علت را هم نمی گویند. چه کار کنیم ، دستمان به جایی بند نیست.
خوب کسی هم که در "قفس" باشد حال و روزی ندارد اما خدا را شکر با این حال روحیه اش را حفظ کرده و به ما دلداری می دهد. من خودم که حال روحی خوبی نداشتم و از زمان دستگیری علی آقا چند بار بیمارستان رفتم و زیر سرم بودم و او به من دلداری می داد. اما با این حال مگر یک مادر می تواند فرزندش را در قفس ببینند و تحمل کند؟
از دلتنگی هایتان بگویید؟
شب یلدا همیشه علی آقا شوخی می کرد و همه را می خنداند، اما الان جایش خالیست و همه اعضای خانواده ناراحتند. من فقط تنها مادر نیستم در سالن ملاقات پراست از مادرانی مثل من ، اما چه کنیم دستمان به جایی بند نیست ، فقط دعا می کنیم خدا صبرمان دهد و فرزندانمان از این قفس آزاد شوند.
هفته گذشته جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی رفتند و دادستان را ملاقات کردند و ایشان هم گفته اند که از شرایط سخت خانواده ها خبر ندارند شما خودتان دادستان را دیده اید و حرفهایتان را به او زده اید؟
دادستان ما را نمی پذیرد و ما فقط با دفتردار و منشی ایشان حرف می زنیم و نامه می دهیم ، در این مدت یک بار هم دادستان را ندیده ایم. الان هم مصاحبه کردم که فقط دادستان صدای مرا بشنود و یک ملاقات به من بدهد تا ایشان را ببینم و حرفهایم را بزنم، واقعا نمی دانم که آیا آقای دادستان خبر دارند که سربازها نمی گذارند ما بالا برویم و ایشان را ببینیم؟ آنها یا می گویند نیست یا می گویند دادستان کسی را نمی پذیرد.
به مسئول قضایی دیگری هم مشکلاتتان را مطرح کردید؟
بله،فقط دو و سه بار رفتم پیش قاضی مقیسه ای و گفتم که پدر علی آقا مریض است و خانمش تنهاست و تمام مشکلاتمان را برایش گفتم و گفتم که پسرم گناهی نکرده و اتهاماتی که به او زده اند واهی است که او هم جواب داد "بفرمایید بیرون". جوابی دیگر به ما نمی دهند و محل مان نمی گذارند و حرفهایمان را گوش نمی کنند. حتی در سالن ملاقات وقتی به دستمان مهر می زدند اعتراض کردم که این چه هست، جواب دادند ناراحت هستید نیایید. با اینها که نمی شود زیاد صحبت کرد، جوابشان همینجوری است و اوضاع ما هم دست آنها ...
در پایان صحبتی ندارید؟
من فقط یک ملاقات از دادستان می خواهم تا حرفهایم را بزنم و مشکلاتم را بگویم و پرونده علی آقا را یک بار دیگر بررسی کنند و تا ببینند پسرم بی گناه است و آزادش کند. اگر خواستند پرونده پزشکی من و پدرش را هم نشانشان می دهم.
آقای دادستان! فکر کنید که علی آقا بچه خودتان است، بچه تحصیل کرده این جامعه است، این همه آدم خلافکار در کوچه و خیابان آزاد آزاد راه می روند اما پسر من که بیست و شش سال درس خوانده و یک لقمه حرام نخورده و فقط به فکر خدمت بوده بی گناه در گوشه زندان است...
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید
موسسه مبارزه با تهدیدات سایبری در قرارگاه خاتمالانبیا تاسیس شد
فرمانده قرارگاه خاتم الانبیاء، وابسته به سپاه پاسداران، با بیان اینکه برای مبارزه با تهدیدات سایبری موسسه خاصی را زیر نظر قرارگاه تاسیس کردهایم، از احداث ۸۵۰۰ کیلومتر کابل فیبر نوری در کشور توسط این قرارگاه تحت امرسپاه خبر داد.
به گزارش مهر، پاسدار ابوالقاسم مظفری شمس درخصوص اقدامات قرارگاه مذکور در مقابله با آنچه "تهدیدات سایبری" خواند، گفت: با توجه به اینکه تهدیدات سایبری تهدیدات جدی است، ما اقدامات گسترده ای را در قرارگاه انجام داده ایم که می توان در این زمینه به تاسیس موسسه خاصی برای مبارزه با تهدیدات سایبری که هم اکنون مشغول فعالیت است، اشاره کرد.
وی همچنین در خصوص اقدامات قرارگاه خاتم الانبیاء در حوزه اینترنت اظهار داشت: اولین قرارداد قرارگاه را در زمینه احداث کابل فیبر نوری با شرکت ارتباطات زیرساخت منعقد کردهایم که طی آن، ۸۵۰۰ کیلومتر کابل فیبر نوری احداث خواهد شد و هم اکنون انجام این پروژه بین شهرهای مختلف با شهر تهران درحال انجام است.
این مقام سپاه ابراز امیدواری کرد که با ورود قرارگاه خاتم به عرصه «آی. تی»، " بتوان شاهد پیشرفت چشمگیری در این زمینه بود."
قرارگاه پرمنفعت نظامیان
گفتنی است، بسیاری از پروژه های اقتصادی و امتیازات سودآور، طی سالهای اخیر از طریق دولت به قرارگاه موسوم به خاتم الانبیاء وابسته به سپاه پاسداران واگذار شده است، که در این زمینه چندی پیش نماینده ولی فقیه در سپاه گفته بود: قرارگاه خاتمالانبیاء نقش زیادی در تحكیم پایههای انقلاب داشته و ایجاد قرارگاه در راستای مأموریتهای ذاتی سپاه است.
پاسدار رستم قاسمی، مسئول سابق قرارگاه فوق و وزیر نفت فعلی نیز، چندی پیش پیرامون تحریمهای غرب علیه سپاه پاسداران گفته بود "اینكه دشمن ما را تحریم كرده است نشانگر این است كه قرارگاه خاتمالانبیاء نقش خوب و مؤثری در سازندگی كشور ایفا میكند."
این مقام ارشد سپاه در حالیکه بزرگترین و پولسازترین پروژه های کشور طی چند سال اخیر در جریان واگذاری های خارج از ضابطه به سپاه واگذار شده و این نهاد به هیچ یک از بخشهای نظارتی کشور پاسخگو نمی باشد، مدعی شده بود "این قرارگاه وابسته به نهاد مقدس سپاه است و نگاه ما سودمحور نیست، بلکه با نگاه پاسداری از انقلاب و پاسداری از مردم فعالیت میكند."
Thursday, 22 December 2011
هرانا؛ ممانعت از حضور محبوبه کرمی در مراسم خاکسپاری و یادبود پدرش
خبرگزاری هرانا - مسئولان امنیتی از حضور محبوبه کرمی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در مراسم خاکسپاری و یادبود پدرش ممانعت به عمل آوردهاند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، تلاشهای برادر محبوبه کرمی که از مدتها پیش تاکنون در صدد گرفتن مرخصی برای وی بوده، علیرغم گذشت چندین روز از فوت پدرشان، تاکنون بینتیجه مانده است.
غلامحسن کرمی، پدر محبوبه کرمی، که بعد از ظهر روز جمعه ۲۵ آذرماه در بیمارستان چمران تهران درگذشت، روز یکشنبه ۲۷ آذرماه به خاک سپرده شد. محبوبه کرمی علاوه بر مراسم تدفین و خاکسپاری، در مراسم یادبودی که برای پدرش در مسجدی با نام "امام زمان" در تهران برگزار شد هم اجازهی حضور نیافته است.
وی که از ۲۵ اردیبهشت ماه سال جاری تاکنون در زندان اوین به سر میبرد و مادرش را نیز در شرایط مشابهی از دست داده، به علت شرایط نامساعد روحی و جسمی قادر به تحمل ادامهی حبس نیست.
محبوبه کرمی، مسئول اسبق کمیتهی زنان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران بنا بر رای دادگاه انقلاب تهران به اتهام "تبلیغ علیه نظام"، "اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور" و "نشر اکاذیب" از طریق فعالیت حقوق بشری به تحمل سه سال حبس تعزیری محکوم است.
این فعال حقوق بشر و زنان در اسفندماه سال ۸۸ و در پی سناریو سازی دستگاه امنیتی بر علیه فعالان حقوق بشر و خاصه اعضا و همکاران مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بازداشت و متعاقباً به بند ۲-الف زندان اوین متعلق به سپاه پاسداران منتقل شد.
گزارش آماری نقض حقوق بشر - ویژه آذرماه ۱۳۹۰
خبرگزاری هرانا - نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران بر اساس برنامه ماهانه خود که بیشاز ۲۱ ماه از آغاز آن میگذرد، اقدام به انتشار گزارش آماری ماهانه از وضعیت حقوق بشر ایران ویژه آذرماه ۱۳۹۰ نمود.
در این نوشتار ۱۷۵گزارش حقوق بشری منتشره آذرماه در ۱۱ رسته حقوقی مورد بررسی قرار گرفته است. و علاوه بر تلاش برای ارتقای دقت گزارشات تلاش شده است جنبههای آموزشی نیز در گزارش تقویت شود. بررسی حقوقی اخبار و گزارشات مهم و پرداختن به گزارشاتی که بیشترین و کمترین توجه را به خود را اختصاص داده است در کنار استفاده از محاسبات آماری و نموداری را باید از دیگر نکات برجسته این گزارش دانست.
متن کامل این گزارش به شرح زیر است، هم چنین برای دریافت نسخه PDF آن اینجا کلیک کنید.
ارزیابی عمومی اخبار نقض حقوق بشر آذرماه
در آذرماه سال ۱۳۹۰، همچون بازههای زمانی پیشین، شاهد تداوم نقض حقوق بشر در ایران و به طور گسترده در حوزهها و بخشهای مختلف بودهایم. نقض حقوق بشر در یک جامعه جدا از اینکه با رفتار طبقهی حاکم و قوانین مصوب موجود رابطهی مستقیم دارد، عموماً به برخی باورها و بینشهای نادرست موجود که ریشه در فرهنگ و سنت آن جامعه دواندهاند؛ نیز مربوط میشود.
در آذرماه حكم قطع پا و قطع دست دو شهروند با دستور دادستان عمومي و انقلاب شيراز، در محل زندان عادلآباد به اجرا درآمد. اتهام این دو تن سرقت مسلحانه از بانکهای شیراز عنوان شده است.
این رویداد غیرانسانی رابطهی مستقیمی با یکی از مهمترین رویدادهای ماه گذشته در حوزهی حقوق بشر، یعنی تصویب قطعنامهای توسط مجمع عمومی سازمان ملل متحد به علت تداوم شکنجه و نقض حقوق بشر در ايران و سرکوب شهروندان توسط جمهوری اسلامی دارد. اين قطعنامه پيشتر و در سیام آبانماه با ۸۶ رای مثبت تویط کميتهی سوم سازمان ملل متحد به تصويب رسيده بود و به عنوان بخشی از روال قانونی، نهایتاً با ۸۹ رای موافق، ۳۰ رای مخالف و ۶۴ رای ممتنع به تصویب مجمع عمومی این سازمان نیز قرار میگرفت.
علاوه بر این پسر ۱۶سالهای که در حین شوخی با دوستانش باعث کورشدن چشم یکی از آنها به علت استفاده از تفنگ بادی شد، با درخواست قصاص چشم از سوی شاکی پای میز محاکمه رفت.
در پی انفجار کورهی کارخانهی نورد فولاد غدیر یزد در پایان شیفت کاری روز یکشنبه بیستم آذرماه نیز، تمامی ۲۳ نفر مشغول به کار در این محل دچار حادثه شدند. در این حادثه پنج تن در دم جان باخته و سیزده تن دیگر(جمعاً ۱۸ نفر) نیز به علت شدت جراحات در بیمارستان سوانح و سوختگی فوت شدند. این در حالیست که تاکنون علت قطعی انفجار مشخص نشده است.
در همین خصوص و بر اساس اعلام روابط عمومی ادارهی کل پزشکی قانونی استان گلستان در شش ماههی نخست امسال ۲۲ نفر در استان گلستان به دنبال وقوع حوادث ناشی از کار جان خود را از دست دادند. این آمار در مقایسه با مدت زمان مشابه سال قبل که تعداد فوتیهای ناشی از حوادث کار ۱۵ نفر بود، ۷. ۴۶ درصد افزایش یافته است.
از سویی با توقف هر سه خط تولید کارخانهی ایران خودروی تبریز، به سبب عدم شماره گذاری ۳۰ هزار وانت پیکان، یکهزار و ۵۰۰ کارگر درخط مونتاژ و دهها هزار نفر دیگر در شرکتهای تولید قطعات این شرکت بیکار میشوند .
بازتاب ویژهی برخی اخبار در رسانهها و شبکههای اجتماعی
در این بخش به گزارشهایی در حوزهی حقوق بشر پرداخته میشود که علیرغم اینکه ممکن است حتی به نسبت سایر اخبار مشابه در ماه گذشته حجم کمتری از نقض حقوق بشر را در بر داشتهاند، رسانهها و شبکههای اجتماعی، که در واقع بازتابی از افکار عمومی تلقی میشوند، با حساسیت ویژهای آن ها را دنبال کردند.
درگیری کارکنان روزنامهی ایران با ماموران امنیتی که برای بازداشت علیاکبر جوانفکر، سرپرست مؤسسه ایران و مشاور مطبوعاتی محمود احمدی نژاد، به دفتر این روزنامه مراجعه کرده بودند؛ یکی از اخبار جنجال برانگیز ماه گذشته بود. در این خصوص برخی از پرسنل گروه سیاسی روزنامه ایران که با سردادن شعارهای الله اکبر و مرگ بر ضد ولایت فقیه سعی داشتند تا مانع از بازداشت وی شوند، بازداشت شدند. لازم به اشاره که با گذشت یک ماه از این حادثه دستگاه قضایی-امنیتی روند احضار خبرنگاران این رسانه را در پیش گرفته است.
همچنین اخیراً مشخص شده آمنه بهرامی نو قربانی اسیدپاشی، به دلیل مفاد رضایتنامهای که در حین گذشت از اجرای حکم قصاص مجید موحدی در دادسرای تهران امضا کرده دیگر نمیتواند دیۀ دو چشمش را بگیرد. وی که معترض است و معتقد است فریب خورده، میگوید که تمام تلاشش را برای گرفتن دیهی کامل انجام میدهد اما اگر موفق نشود برای همیشه ایران را ترک میکند.
از سوی دیگر در پی برگزاری مراسمی برای علی کردان وزیر سابق کشور جمعی از کارگران نساجی مازندران در سخنرانی احمدی نژاد اختلال ایجاده کرده و یک نفر از ایشان به نام "رشید – ش" که خود را به صندلیهای ردیف مقابل احمدی نژاد رسانده بود پس از پرتاب کفش نسبت به مشکلات کارگران اعتراض کرد. این کارگر اخراجی که پس از ضرب و شتم توسط نهادهای انتظامی حاضر در محل بازداشت شد، در دورهی ریاست جمهوری محمد خاتمی نیز به دلیل پرتاب تخم مرغ به سمت وی نیز بازداشت شده بود.
جدا از این و همانند سالهای اخیر، امسال نیز ماموران امنیتی، مانع از برگزاری مراسم بزرگداشت قربانیان قتل های زنجیره ای شده و با فشارهای امنیتی و تهدید، از انجام مراسم خانوادگی برای داریوش فروهر و همسرش پروانه مجد اسکندری و همینطور محمد مختاری، بر سر مزار آنها نیز ممانعت بعمل آورده اند. نامبردگان در سال ۱۳۷۷ توسط ماموران وزارت اطلاعات و در جریان پروژهی ربایش و قتل مخالفان و روشنفکران (قتلهای زنجیره ای) کشته شدند.
عدم پرداختن رسانهها و شبکههای اجتماعی به برخی گزارشهای حقوق بشری
این قسمت به آن دسته از گزارشات حقوق بشریای میپردازد که با کم توجهی ملموسی از جانب رسانهها و شبکههای اجتماعی رو به رو شدهاند. رفتار گزینشی اهالی رسانه و افراد فعال در شبکههای اجتماعی و بیتوجهی به مسائل حائز اهمیتی که نمونه وار به آنها اشاره خواهد شد، به مسائل متعددی منجمله ذائقهی مردم و سیاست گذاری خاص در این عرصه و مشکلات فرهنگی-آموزشی جامعه مرتبط است؛ بدیهی ست که رفتارهای گزینشی اساساً همسویی، خواسته یا ناخواسته، با رفتار طبقهی حاکم و رسانه های دولتی دارد.
رضا شهابی کارگر و عضو هیأت مدیرهی سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه در اعتراض به بلاتکلیفی خود و عدم قرار گرفتن تحت مداوای پزشکی، از ابتدای آذرماه دست به اعتصاب غذا زده است. وی با وجود انتقال به بیمارستان همچنان در اعتصاب غذا است و تاکید کرده است که تا آزادی بدونقید و شرط، به اعتصاب خود پایان نخواهد داد.
از سوی دیگر مدیر روابط عمومی سازمان آتشنشانی و خدمات ایمنی شهرداری مشهد از وقوع آتشسوزی در یک چادر برزنتی و مرگ یک زن و مرد کارتنخواب خبر داد.
حکم اعدام یک زندانی با هویت "کیانوش- ش" در سحرگاه روز شنبه بیستم آذرماه سال جاری، در میدان دانش شهرکرد در حالی به اجرا در آمده است، که وی نیاز مبرمی به مداوای پزشکی داشت. وی که دقایقی قبل از اعدام اقدام به خودزنی کرده بوده، علیرغم خونریزی شدید از راه حل آویز در ملاءعام اعدام شد.
در رابطه با ممانعت از آزادی و عدم اجازهی مرخصی به زندانیان سیاسی نیز به دو مورد در ماه گذشته اشاره میشود. مورد اول مربوط به محبوبه کرمی، فعال حقوق بشر و فعال حقوق زنان است که مسئولان امنیتی از حضور در مراسم خاکسپاری و یادبود پدرش ممانعت به عمل آوردهاند. وی مادرش را نیز در شرایط مشابهی و هنگامی که در حبس به سر میبرد از دست داد و در حال حاضر شرایط روحی و جسمی وخیمی دارد. همینطور علی رغم اتمام محکومیت بهروز جاوید تهرانی، دستگاه قضایی از آزادی این زندانی سیاسی جلوگیری مینماید. به علت پرونده سازی جدیدی که به دلیل عاملیت در پخش فیلمی از محسن دکمهچی زندانی سرطانی بر علیه بهروز جاوید تهرانی صورت گرفته بود، وی چندی پیش مدت ۴ ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین بسر برد.
یک رویداد مثبت
پس از پیگیریهای متعدد و عدم پاسخگویی مقامات قضایی حکم اعدام زینب جلالیان، زندانی سیاسی کرد، از سوی دیوان عالی نقض و این زندانی سیاسی حبس ابد محکوم شد. زینب جلالیان در آذرماه سال ۱۳۸۸ به اتهام محاربه و همکاری با گروه پژاک به اعدام محکوم شد.
بدیهی ست که این رای دیوان عالی را با تسامحِ بسیار و صرفاً جهت دفاع از نقض مجازات مرگ، میتوان رویدادی مثبت برشمرد.
برخی مستندات حقوقی و قانونی پیرامون موارد گزارش آذرماه
در بخش پیش رو برخی گزارشهای نقض حقوق بشر به اختصار از لحاظ حقوقی بررسی میشوند. این امر میتواند تا حدی خلاء آموزش در کنار اطلاع رسانی را پر نماید و طیفهای مختلف را نسبت به حقوق خودشان آگاهتر سازد.
پیرامون عدم مرخصی در مواقع ضروری، بخش دوم ماده ۴۴ کنوانسیون حقوق زندانیان اشاره میدارد که زندانی می بایست بلافاصله از مرگ خویشاوندان، نزدیکان و دوستانش و یا بیماری جدی یکی از آنها مطلع شود و در صورت بیماری مهم از یکی از بستگان نزدیک و یا مرگ خویشاوندان نزدیک زندانی باید مجاز باشد هر زمان که شرایط اجازه میدهد برای رفتن به بالین و مراسم او از مرخصی استفاده کند و تحت اسکورت یا به تنهایی حضور یابد.
آمار تلفات ناشی از حوادث کار هم در شرایطی روبه فزونی رفته است و در اکثر موارد هیچ مسئولی پاسخگو نیست که بر اساس بخش ب ماده ۷ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ایمنی و بهداشت محیط کاربایستی به رسمیت شناخته شود.
اخراج و بیکاری کارگران در کشور و عدم حمایت هیچ یک از نهادهای مربوطه نیز که در ماه گذشته نیز تداوم یافت، بند ۱ ماده ۲۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر را که طبق آن هر شخصی حق دارد کار کند، کار خود را آزادانه برگزیند، شرایط منصفانه و رضایت بخشی برای کار خواستار باشد و در برابر بیکاری حمایت شود، نقض مینماید.
در رابطه با اعدام شهروندان در کشور که خود ناقض مفادهای اعلامیههای معتبری از قبیل اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که بر ذاتی بودن حق حیات تاکید دارد، اجرای اعدام زندانیان در شرایطی که نیاز به رسیدگی پزشکی دارند، به طور مضاعفی غیر انسانی ست. بر اساس قانونی که نحوه اجرای احکام اعدام که توسط قانونگذاران جمهوری اسلامی وضع و در ۲۷ شهریور سال ۸۲ تصویب شده است، چنانچه محکوم به اعدام بیمار باشد و این بیماری به حدی باشد که طبق نظر پزشکی قانونی مانع انجام تشریفات اجرای حکم باشد پس از تایید توسط قاضی صادر کننده حکم یا دادستان، اجرای حکم تا رفع مانع به تاخیر خواهد افتاد.
در خصوص عدم رسیدگی پزشکی به زندانیان بیماری که نیاز مبرم به مراقبت های ویژه دارند بایستی اشاره کرد که ماده ی ۲۲ کنوانسیون حقوق زندانیان بر لزوم انتقال زندانیان بیمار نیازمند به معالجات ویژه و تخصصی به موسسات تخصصی یا بیمارستان های غیرنظامی در خارج از زندان دلالت می کند. بیمارستان مورد اشاره باید تجهیزات لازم، تخت کافی، لوازم دارویی مناسب و پزشک متخصص و آموزش دیده برای مراقبت های پزشکی و درمانی از زندانی بیمار را داشته باشد. در این زمینه هم چنین ماده ۱۰۳ آئیننامه اجرایی سازمان زندانها و اقدامات تامینی و تربیتی جمهوری اسلامی نیز تاکید میکند که در موارد ضروری خروج محکوم از زندان برای معالجه بایستی با تایید بهداری زندان و اجازه رییس موسسه یا زندان و موافقت قاضی ناظر باشد. بایستی اشاره کرد این ماده که مربوط به قوانین داخلی نظام جمهوری اسلامی و زندان های کشور است، در بسیاری از موارد با مخالفت دادستانی و ماموران اطلاعاتی نقض می شود.
مقدمه آمار
بر اساس گزارشهای گردآوری شده از سوی نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در محدوده زمانی آذر ماه سال ۱۳۹۰ تعداد ۱۷۵ گزارش از سوی حداقل ۳۶ منبع خبری یا حقوقی انتشار یافته است.
در بررسی موردی ۱۷۵ گزارش آذر ماه، تعداد ۱۳۱۱۲ مورد نقض حقوق که ۵۶۲ مورد آن نقض مستقیم حقوق بنیادین بشر با حضور آمر در تطبیق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و تعداد ۱۲۵۵۰ مورد آن نقض حقوقی است که در عین وجود معاهدات بین المللی، نقض بنیادین حقوق بشر محسوب نمیشود؛ ارزیابی شده است،
عمده موارد نقض حقوقی که علیرغم تاثیر مستقیم از سیاستگذاریهای حکومت، اقدام مستقیم و منظم نقض حقوق بشر را در بر نمیگیرد، در حوزه کارگری بوده است و حقوقی از قبیل اخراج، تعلیق و یا بیکاری کارگران پس از تعطیلی کارخانه رخ داده است.
بدیهی است گزارشهایی که در پی میآید با توجه به عدم اجازه دولت ایران به فعالیت مدافعان حقوق بشر تنها بخش کوچکی از نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران است. در موضوع میزان خطای گزارش که حداکثر ۳ درصد در بحث منابع برآورد میشود باید اشاره کرد که ارگانهای خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران میزان ۲۹ درصد گزارشهای این ماه را ارائه و مستند کردهاند، رسانههای حکومتی یا نزدیک به دولت میزان ۲۷ درصد و سایر منابع خبری-حقوقی غیر دولتی ۴۴ درصد گزارشها را منتشر کردهاند که بدیهی است بخش آمار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران امکان زیادی برای مستند کردن گزارشهای سایر گروههای خبری یا حقوقی را ندارد و در این حوزه حسب تجربه و شناخت خود عمل میکند.
"در حال حاضر در گزارشی که پیش رو است، میزان موارد نقض حقوق نسبت به ماه مشابه سال قبل ۲۱% کاهش و نسبت به ماه قبل نیز ۳% کاهش داشته است."
مشروح آمار
کارگری:
در آبان ماه سال جاری ۲۴ گزارش در مورد نقض حقوق کارگران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به ثبت رسید که تعداد ۱۹ گزارش از آن گزارشهایی را در بر میگرفت که مستقیماً نقض حقوق بشر نبوده ولی مرتبط به سیاستگذاریهای حکومت و همینطور حقوق مدنی است. مجموع موردی این نقض حقوق بالغ بر ۱۲۵۵۳ مورد است.
بر اساس این گزارشها ۱۲۰۴۲ کارگر به دلیل تعطیلی کارخانه و یا تعدیل نیرو از کار اخراج شدند، در مجموع ۶۵۸ ماه از حقوق کارگران در شرکتها و کارخانجات مختلف با تعویق همراه بوده است که بر اساس آمار موجود بیشترین آن تعویق ۷ ماهه پرداخت حقوق کارگران سامیکو صنعت بوده است.
بر اثر سوانح در محل کار به دلیل فقدان ایمنی شغلی ۴۰ کارگر جان خود را از دست دادن و ۱۸ تن نیز زخمی شدند و از سوی دیگر دستگاه امنیتی کشور ۲ تن از فعالان کارگری را بازداشت و یک تن نیز از سوی دستگاه قضایی احضار شد.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق کارگران ۱۳% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز تغییری حاصل نشده است."
اقلیتهای مذهبی:
در ماه گذشته از مجموع ۱۱ گزارش ثبت شده، تعداد ۲۸ مورد نقض حقوق اقلیتهای مذهبی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
بخشی از این آمار مربوط به بازداشت ۸ تن از شهروندان بهایی، اهل سنت و اهل حق بوده است هم چنین ۸ تن از اقلییتهای مذهبی به ۲۵۲ ماه حبس تعزیری، ۹۰ ضربه شلاق و ۱۸۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شدند.
ممانعت از فعالیت اقتصادی ۳ شهروند بهایی و احضار یک تن دیگر و جلوگیری از اجرای مراسم مذهبی اهل حق از جمله موراد نقض حقوق اقلییت های مذهبی در طی ماه جاری بوده است.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق اقلیتهای مذهبی ۲۲% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۲۶% راشاهد بودهایم."
اقلیتهای قومی-ملی:
در ماه گذشته از مجموع ۵ گزارش ثبت شده، تعداد ۱۶ مورد نقض حقوق اقلیتهای قومی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
از این تعداد میتوان به بازداشت ۶ شهروند و محاکمه ۶ تن در این حوزه اشاره کرد، از سوی دستگاه قضایی یک تن از اقلییت های قومی را به ۶۰ ماه حبس محکوم کرد.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق اقلیتهای قومی ۵۸% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۳۰% را شاهد بودهایم."
اصناف:
در ماه گذشته از مجموع ۱ گزارش ثبت شده، تعداد ۳ مورد نقض حقوق اصناف در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق اصناف ۸۸% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۸۷% را شاهد بودهایم."
فرهنگی:
در ماه گذشته از مجموع ۵ گزارش ثبت شده، تعداد ۵ مورد نقض حقوق فرهنگی در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
در این حوزه بایستی به ممنوع کار شدن دو هنرمند کشورمان و ممانعت از نشر آثار یک شاعر اشاره داشت که از سوی اداره ارشاد و فرهنگ اسلامی اعمال شده است.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق فرهنگی ۱۶% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز افزایش ۶۰% را شاهد بودهایم."
زنان:
در ماه گذشته از مجموع ۴ گزارش ثبت شده، تعداد ۵ مورد نقض حقوق زنان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
وقوع سه مورد اسید پاشی که یک مورد آن از سوی یک زن بر روی همسرش به دلیل ازدواج مجدد رخ داد از جمله موارد مهم نقض حقوق زنان در این ماه بوده است.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق زنان ۷۵% نسبت به سال گذشته افزایش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۲۰% را شاهد بوده است."
کودکان:
در ماه گذشته از مجموع ۱ گزارش ثبت شده، تعداد ۱ مورد نقض حقوق کودکان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق کودکان ۱۰۰% نسبت به سال گذشته افزایش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۶۶% را شاهد بوده ایم."
اعدام:
در ماه گذشته از مجموع ۱۷ گزارش ثبت شده، تعداد ۵۰ مورد صدور و اجرای حکم اعدام در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
در آبانماه سال جاری، حسب گزارشات به ثبت رسیده، ۸ شهروند به اتهامهای مواد مخدر، قتل، ترور و تجاوز به اعدام محکوم شدند و ۳۷ زندانی نیز بر اساس اتهام قتل، جرایم مواد مخدر و تجاوز اعدام شدند.
شش زندانی نیز به اتهام تجاوز و قتل در ملاء عام و در شهرهای کازرون، رشت، شهرکرد، ساوه و کرمانشاه اعدام شدند.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل صدور و اجرای حکم اعدام ۳۱% نسبت به سال گذشته افزایش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز افزایش ۹% را شاهد بودهایم."
دانشجویان:
در ماه گذشته از مجموع ۱۲ گزارش ثبت شده، تعداد ۱۷ مورد نقض حقوق دانشجویان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
این گزارشها بازداشت ۷ دانشجو و محکومیت ۳ دانشجو به ۱۲۰ ماه حبس تعزیری محکوم شدند و از سوی دیگر نیز ۲ تن از دانشجویان نیز از حق تحصیل در دانشگاه محروم شدند.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق آکادمیک ۷۱% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۲۰% را شاهد بوده ایم."
زندانیان:
در ماه گذشته از مجموع ۴۶ گزارش ثبت شده، تعداد ۲۲۱ مورد نقض حقوق زندانیان در ایران توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
این تعداد گزارش مربوط به ۹ مورد شکنجه و یا ضرب و شتم زندانیان، ۱۳ مورد عدم رسیدگی پزشکی، ۸ مورد اعمال محدودیت مضاعف، ۳ مورد اجرای حکم شلاق، ۴ مورد عدم دسترسی به وکیل، ۸۵ مورد نقل و انتقال اجباری و ۴۰ مورد اعمال فشار و تهدید زندانیان بود.
هم چنین ۸ مورد بلاتکلیفی و ۱۴ مورد اعتصاب غذا نیز از دیگر موارد نقض حقوق زندانیان لحاظ شده است.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق زندانیان ۱۲% نسبت به سال گذشته افزایش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز افزایش ۱۳% را شاهد بودهایم."
اندیشه و بیان:
در ماه گذشته از مجموع ۴۹ گزارش ثبت شده، تعداد ۲۱۳ مورد نقض حقوق در حوزه اندیشه و بیان توسط واحد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران استخراج شد.
بر اساس این آمار ۱۲ تن از فعالین در این حوزه بازداشت، ۶ تن احضار به اطلاعات و دادگاه انقلاب و ۱۳۴ نفر دیگر نیز در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفتند. همینطور ۲۸ تن از فعالین نیز جمعا به ۲۷۹۴ ماه حبس تعزیری محکوم شدند.
"طبق آمار فوق و با مقایسه آن در ماه مشابه سال قبل نقض حقوق اندیشه و بیان ۳۲% نسبت به سال گذشته کاهش داشته است، هم چنین نسبت به ماه پیش نیز کاهش ۷% را شاهد بودهایم.
بررسی آمار
نمودارها
نمودار زیر مقایسه گزارش ماهانه بر اساس گستره رستهها در آذر ماه ۱۳۹۰ است، همانطور که در ذیل مشاهده میکنید، زندانیان با ۳۸% و حوزه اندیشه و بیان با ۲۱% به ترتیب در رتبه اول و دوم تعداد موارد گزارش شده از سوی گزارشگران حقوق بشر قرار دارند.
پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی، به ۲۳ ماه حبس تعزیری محکوم شد
به گزارش منابع حقوق بشری، پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی، دانشجوی محروم از تحصیل و فعال حقوق بشری زندانی، از سوی دادگاه انقلاب کرمان به تحمل ۲۳ماه حبس تعزیری محکوم شد. به گفته نزدیکان وی، این حکم در روزهای گذشته صادر شده با این حال، هنوز به پروین مخترع ابلاغ نشده است.
به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، پروین مخترع که حدود پنج ماه است در بند عمومی زندان کرمان به سر میبرد، یک روز پس از بازداشت کوهیار گودرزی، در منزلش در کرمان دستگیر شد. وی پس از بازداشت، به اتهام " تبلیغ علیه نظام" " توهین به شهدا و رهبری" در دادگاه مورد محاکمه قرار گرفت و هماکنون پس از گذشت بیش از سه ماه حکم محکومیت خود را دریافت کرده است.
به گفته خانواده مخترع، دادگاه همچنین پرونده دیگر وی با اتهام " توهین به مقام رهبری" را به دادگستری استان کرمان ارجاع داده است و وی میبایست بار دیگر مورد محاکمه قرار گیرد.
صدور این حکم سنگین برای پروین مخترع در حالی صورت میگیرد که وی تنها به دلیل انجام مصاحبههای اعتراضی نسبت به بازداشت غیرقانونی فرزندش، دستگیر و زندانی شد.
این حکم، یکی از کمسابقهترین احکامی است که در سالهای گذشته از سوی دادگاه، برای یک مادر، تنها به جرم دفاع از فرزندش، صادر شده است.
به گفته خانواده مخترع، وی همچنین در طول مدت زندانی بودن خود با مشکلات بسیاری در زندان کرمان مواجه بوده است. عدم دسترسی به مواد غذایی، میوه و سبزیجات یکی از مشکلات زندانیان در زندان کرمان است که مسئولان زندان نیز با بیان اینکه " قادر به تامین میوه و سبزیجات نیستیم" از دسترسی زندانیان به مواد خوراکی خودداری میکنند.
گفتنی است در هفتههای گذشته، قاضی پرونده با ارسال پیامی برای پروین مخترع، از وی خواسته بود تا با نوشتن ندامتنامه، از اعمال خود ابراز پشیمانی کند تا حکم سبکتری دریافت کند. با این وجود، پروین مخترع گفته بود که هرگز حاضر به نوشتن ندامتنامه نیست و از حق قانونی خود برای دفاع از فرزندش نخواهد گذشت.
پروین مخترع، همچنین در جریان محاکمه خود از داشتن وکیل محروم بوده و مأموران امنیتی به وی گفتهاند که نیازی به حضور وکیل در دادگاه نیست.
کوهیار گودرزی نیز با وجود گذشت پنج ماه از زمان بازداشتش همچنان در شرایط بلاتکلیفی و در بند ۲۰۹نگهداری میشود. این فعال حقوق بشر که در هفتههای گذشته متهم به " تبلیغ علیه نظام" و " اجتماع و تبانی علیه نظام" شده بود، در حال حاضر در انتظار تشکیل جلسه دادگاه به سر میبرد.
دشمن دشمن من، دوست من
به گزاره های زیر بنگرید:
گزاره ی اول: "دشمن دشمن من، دوست من است".
گزاره ی دوم: "دوست دشمن من، دشمن من است".
گزاره ی سوم: "دوست دشمن دشمن من، دوست من است".
ابتدأ به مثال های ساده ی زیر توجه کنید تا گزاره های بالا معنای روشن تری بیایند:
گزاره ی اول: مقدمه ی اول- جمهوری اسلامی دشمن اصلی ماست. مقدمه ی دوم- دولت های غربی- خصوصاً دولت آمریکا- و دولت اسرائیل، دشمن جمهوری اسلامی هستند. نتیجه: دولت های آمریکا و اسرائیل، دوست و متحد ما به شمار می روند.
گزاره ی دوم: مقدمه ی اول:دولت سوریه، دوست و متحد دولت ایران است. مقدمه ی دوم: دولت ایران دشمن اصلی ماست. نتیجه: سوریه دشمن ما به شمار می رود.
گزاره ی سوم:مقدمه ی اول:دولت های عربستان سعودی و بحرین، دوستان و متحدان دولت آمریکا هستند. مقدمه ی دوم: دولت آمریکا دشمن دولت ایران است. نتیجه: دولت های عربستان سعودی و بحرین دوستان و متحدان ما به شمار می روند.
این رویکردی ایدئولوژیک است. این رویکرد در میان اپوزیسیون خریدار دارد. چرا؟ به طور طبیعی گروه های سیاسی به دنبال به زیر کشیدن زمامداران حاکم و جایگزین شدن به جای آنان هستند.اگر مخالف کل رژیم موجود باشند، به دنبال سرنگونی رژیم و جایگزین ساختن رژیمی جدید به جای آن هستند که خود نیز از زمامداران رژیم نوین خواهند بود."تسخیر قدرت سیاسی"، "منافع" متعددی به دنبال دارد. از این جهت، یکی از اقدامات اپوزیسیون، تشکیل ائتلاف با گروه های دیگر است. "اپوزیسیون ملی" طبعاً "امنیت ملی" و "منافع" ملی ایران و استقلال خود را در اتخاذ سیاست ملاک های اصلی قرار خواهد داد. اما "اپوزیسیون همسو"- خصوصاً آنان که جز "تسخیر قدرت" سودایی نداشته و برای رسیدن به قدرت نشان داده اند که حاضر به هرکاری هستند و حتی تا آنجا پیش رفته که با متجاوزان خونخوار به ایران نیز در یک جبهه علیه ایران جنگیده و برای دولت های دشمن در ایران ترور و انفجار صورت می دهند- برای رسیدن به قدرت به همین رویکرد ایدئولوژیک قدرت پرستانه عمل می کنند.
اما این رویکرد در میان "مدافعان حقوق بشر" و "روشنفکران قلمرو عمومی" نمی تواند جایگاهی داشته باشد. چرا؟
دست یابی به قدرت سیاسی خارج از ساحت کار و وظیفه ی "مدافعان و فعالان حقوق بشر" و "روشنفکران قلمرو عمومی" قرار دارد. اینها نیز "قدرتمند" هستند، اما قدرت شان ناشی از گرفتن پست های سیاسی نیست- که به دنبال آن نمی روند- بلکه قدرت شان ناشی از دفاع از حقوق بشر و مبارزه با ستمگران و تبعیض سازان است. در این مقام نیز یک بام و دو هوایی عمل نمی کنند. دولت ها دوست و دشمن آنان نیستند. دوستدار برابری و دشمن تبعیض های ناروا هستند. با هیچ دولت و گروه سیاسی تشکیل ائتلاف نمی دهند. نقض حقوق بشر توسط همه را می بینند و چشم بر سرکوب های دولت ها نمی بندند. برای روشن شدن محل نزاع، کافی است نگاهی به سه کشور عرب سوریه، بحرین و عربستان سعودی بیندازیم تا تفاوت رویکرد "اپوزیسیون همسو" با نهادهای حقوق بشری و روشنفکران قلمرو عمومی وضوح بیشتری بیابد.
دولت های عربستان سعودی، بحرین و سوریه؛ سه دولت استبدادی سرکوبگرند. میزان استبداد و عقب ماندگی سیاسی این سه رژیم با یکدیگر تفاوت های بسیار دارد. رژیم آل سعود یکی از عقب مانده ترین رژیم های سیاسی جهان است. هیچ نوع انتخاباتی نداشته است. در سال 2005 برای اولین بار و در سال 2011 برای دومین بار انتخابات شوراهای شهر را، فقط و فقط با حضور مردان برگزار کرد. در انتخابات سال جاری، فقط 450 هزار نفر از جمعیت 27 میلیونی آن کشور شرکت داشتند. پادشاه این خانواده وعده داده است که در انتخابات سومین دوره ی شوراهای شهر که در سال 2015 برگزار خواهد شد، به زنان نیز اجازه خواهد داد تا در این انتخابات شرکت کنند. این خبر بسیاری را خشنود کرد.
رانندگی زنان در عربستان سعودی همچنان ممنوع است.در سال 1990 آخوندهای وهابی رانندگی زنان را خلاف شرع اعلام کردند و این فتوا همچنان معتبر است. منال شریف، زن شجاع عربستانی، در 17 می 2011 در اقدامی اعتراضی، در شهر جده به مدت کوتاهی پشت رل نشست و به خاطر این عمل در اول خرداد سال جاری بازداشت و زندانی شد[1]. ویدئوی رانندگی هشت دقیقه ای او را ببینید تا به عمق انحطاط سعودی ها پی برید[2]. سپس 40 زن با الگو گرفتن از منال شریف، دست به "نافرمانی مدنی" زده و اقدام به رانندگی کردند[3]. زن دیگری نیز به دلیل رانندگی در مهر ماه سال جاری محکوم به شلاق خوردن شد[4].
اشتغال زنان در عربستان سعودی نیز نیازمند کسب مجوز از وزارت شئون اسلامی است. صدور مجوز مشروط به پنج شرط بسیار سخت گیرانه است.به همین دلیل اینک زنان تنها پنج درصد نیروی کار آن کشور را تشکیل می دهند.
سازمان عفو بین الملل در گزارشی 73 صفحه ای که در آذر ماه سال جاری منتشر کرد، به وضعیت حقوق بشر در عربستان سعودی به شدت انتقاد کرده است[5]. یکی از نکات این گزارش این است که آل سعود در قانون مبارزه ی با تروریسم، برپایی هرگونه تجمع مسالمت آمیز را "جنایت تروریستی" قلمداد کرده است[6]. هزاران تن از مردم این کشور بازداشت شده و در بدترین وضعیت در زندان ها به سر می برند. سعودی ها زنان خارجی را هم در روز روشن در وسط شهر با شمشیر گردن می زنند[7]. وضعیت زنان از نظر ازدواج های اجباری نیز بسیار وخیم است[8].
در حکومت جنایتکار سکولار سوریه، پوشش زنان آزاد است، اشتغال زنان آزاد است، 32 تن از 250 نماینده ی مجلس خلق آن کشور را زنان تشکیل می دهند، ده درصد جمعیت سوریه را مسیحیان تشکیل می دهند. آنان نگران هستند که با سقوط حکومت فعلی(اقلیت حداکثر 20 درصدی علوی ها) و پیروزی سلفی های متعلق به اکثریت اهل تسنن، وضع آنان بسیار بدتر از این که هست شود. در عین حال، مطابق قواعد دموکراسی راهی جز این وجود ندارد که اکثریت(اهل تسنن) حاکم باشد، نه اقلیت(علوی ها). البته در یک نظام دموکراتیک، دین و مذهب ملاک حاکم شدن زمامداران سیاسی نیست، ملاک صلاحیت، برنامه و آرای مردم است که در چارچوب حقوق بشر بوده و حکام نمی توانند حقوق اقلیت را نقض کنند.دموکراسی نظامی است که می توان زمامداران اصلی را از طریق صندوق های رأی برکنار کرد.
وضعیت حقوق بشر در کشور 700 هزار نفری بحرین نیز وخیم است. اقلیت اهل تسنن بر اکثریت شیعیانی که تبعیض آمیز با آنها رفتار می شود، حکم می راند. "کمیسیون مستقل تحقیق بحرین"- منصوب شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین- وقوع خشونت علیه معترضان را تأیید کرده است[9]. در اعتراضات مردمی این کشور 700 هزار نفری، به تأیید دولت، 43 تن کشته و بیش از 1600 نفر بازداشت شده اند(جمعیت ایران 110 برابر جمعیت بحرین است. اگر جمعیت بحرین با جمعیت ایران مقایسه شود، دولت بحرین طی آن مدت بسیار کوتاه 4730 نفر را کشته است. این تعداد کشته در بحرین را با توجه به میزان جمعیت می توان "جنایت علیه بشریت" به شمار آورد). بازداشت های خودسرانه و شکنجه زنداینان و مرگ زندانیان زیر شکنجه به طور سازمان یافته صورت گرفته است[10]. دولت این کشور شیعیان را متهم می سازد که قصد دارند حکومتی مانند جمهوری اسلامی در این کشور تشکیل دهند، اما شیعیان می گویند که فقط به دنبال برابری و رفع تبعیض هستند. رژیم بحرین ایران را نیز به دخالت و تحریک شیعیان متهم می سازد، اما "کمیسیون مستقل تحقیق بحرین" گفته است که: "شواهد صریحی مبنی بر دخالت ایران در ناآرامی های بحرین وجود ندارد"[11]. رژیم بحرین با وارد کردن ارتش عربستان سعودی توانست اعتراض ها را سرکوب کند. با این همه، رهبران شورای همکاری خلیج فارس با صدور بیانیه ی جدیدی- ضمن اشاره به وقایع بحرین- از ایران خواستند تا "دست از دخالت در امور داخلی اعضا بر دارد"[12]. البته نمی توان کتمان کرد که به وجود آمدن جمهوری اسلامی دیگری در بحرین،بر مشکلات منطقه افزوده و دیکتاتوری ای جایگزین دیکتاتوری پیشین می سازد.
نهادهای حقوق بشری- به عنوان مثال سازمان عفو بین الملل- نقض حقوق بشر در هر سه کشور را بی طرفانه گزارش می کنند، اما "اپوزیسیون همسو" چشم بر واقعیت های عربستان سعودی و بحرین می بندد و خواستار بمباران سوریه- به نام دخالت بشردوستانه- است. به تعبیر دیگر، نحوه ی رویارویی "اپوزیسیون همسو" با مسأله ی بهار عرب نیز مصداق یک بام و دو هوایی است. در یمن نیز طی دوران بهار عرب جنایات بسیاری صورت گرفته است. دولت های دوست "اپوزیسیون همسو" نیز واکنش چندانی به این جنایات نشان نداده اند. ارتش سکولار مصر یکی از ارتش های متحد دولت آمریکا است. ارتش این کشور به شدت مردم را سرکوب می کند. در اعتراض های روزهای اخیر نیز 14 تن را به قتل رسانده است. تصاویر مضروب کردن یک زن معترض و لباس از تن وی در آوردن در کف خیابان- در حالی که دو نظامی وی را کشیده و دیگری با لگد بر شکم او می کوبد، دردناک بود، اما صدای اعتراض "اپوزیسیون همسو" را در نیاورد[13]. اگر این تصاویر متعلق به سوریه بود، جنجالی به راه می انداختند.
مسأله ی دولت های آمریکا و اسرائیل، دولت های سوریه و ایران است، نه عربستان سعودی و بحرین که پایگاه های مهم آمریکا در آنها قرار دارد. نهادهای حقوق بشری دائماً به نقض حقوق بشر توسط دولت اسرائیل اعتراض می کنند. اوباما چند روز پیش اعلام کرد که هیچ یک از دولت های پیشین آمریکا به اندازه ی دولت او از دولت اسرائیل حمایت نکرده است[14]."اپوزیسیون همسو" نیز به همین اندازه در خدمت دولت اسرائیل بوده است.مگر برای این دولت در ایران ترور انجام نمی دهد؟ مگر مراکز نظامی را منفجر نمی کند؟ مگر اطلاعات هسته ای به دست آمده توسط هواپیماهای فوق مدرن جاسوسی بدون سرنشین و ماهواره ها را به نام گروه خود افشا نمی کند؟ مسأله این است که این "راه طی شده" امروزه پیروان تازه کاری در میان اپوزیسیون یافته که باید تا مدت ها نزد استادان این روش کارآموزی کنند.
از سوی دیگر، عربستان سعودی که با کمک به تغییر ساختار جمعیتی بحرین- یعنی دادن تابعیت بحرینی به سنی های خارجی- به دنبال ممانعت از افتادن حکومت به دست شیعیان است، همین رویه را به شکل دیگری در عراق تعقیب می کند. برای عربستان سعودی قابل قبول نیست که در یک کشور عربی(عراق)، شیعیانی که دارای اکثریت هستند،در رأس حکومت قرار گیرند. عربستان پول زیادی هزینه می کند تا وضعیت عراق را به هم به ریزد.
اما فعالان حقوق بشر و روشنفکران قلمرو عمومی نه تنها هیچ گاه وارد چنین زدوبندهایی نمی شوند، بلکه با معیار واحد از همه ی دولت ها- از جمله دولت آمریکا و اسرائیل- به دلیل نقض حقوق بشر انتقاد می کنند. روشنفکران قلمرو عمومی از فرایند دموکراتیزاسیون در کل منطقه حمایت به عمل می آورند. گذار دیکتاتوری های عربی(سوریه، عربستان سعودی، یمن، بحرین، کویت،مصر، عراق، تونس، مراکش، لیبی، قطر، امارات متحده ی عربی و...) به نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر- نه بنیادگرایی اسلامی سلفی ها - به سود مردم این جوامع و مردم ایران است.
از سوی دیگر،"اپوزیسیون ملی" نیز وارد چنین پروسه های "وابستگی" و "همراهی" و "پیروی" نمی شود."اپوزیسیون ملی"، مستقل است، نه "پادو"ی دولت های قدرتمند.
ملاک های زیادی برای شناخت "اپوزیسیون همسو" وجود دارد:
اولین ملاک این است که یک بام و دو هوایی هستند. به عنوان مثال، مدعی دفاع از "دخالت بشردوستانه" هستند،اما به کشوری که مطابق مصوبه ی شورای حقوق بشر سازمان ملل مرتکب "جنایات جنگی" شده است نمی گویند باید حمله نظامی صورت گیرد،ولی کشوری که هیچ گاه سازمان ملل نگفته مرتکب "جنایات جنگی" یا "جنایت علیه بشریت" شده است، "یاغی" معرفی کرده و فرمان می دهند که باید بمباران شود.
ملاک دوم این است که نسبت به جنایات دولت های خودکامه ی سرکوبگر متحد دولت آمریکا، یا سکوت می کنند، و یا بدتر از آن، جنایات آنها را به گونه ای موجه می سازند.
ملاک سوم همسویی و همکاری عملی با ناقضان حقوق بشر است. نهادهای حقوق بشری- به عنوان مثال سازمان عفو بین الملل- خواستار آن شده اند که جرج بوش به دلیل جرایمی که در "جنگ علیه تروریسم" مرتکب شده- از جمله استفاده ی از شکنجه- باید بازداشت شود[15]. این فقط یکی از جرایم جرج بوش بود. او فرمانده ی کل قوایی بود که نظامیان تحت فرمانش به زنان عراقی تجاوز کردند، غیر نظامیان را برای تفریح کشته و با با اجساد آنها عکس یادگاری می انداختند. پنتاگون بابت عکس های یادگاری سربازان آمریکایی با کشته شدگان افغانی که اشپیگل آلمان افشا کرد، رسماً عذرخواهی نمود. آنان یک گروه به نام "تیم کشتار" تشکیل داده و برای تفریح مردم غیر نظامی افغانستان را به قتل می رساندند [16]. نظامیان دیگری مردم غیر نظامی را کشته و بخش هایی از اجساد مقتولان بی گناه را به عنوان یادگاری با خود به آمریکا آورده بودند. نظامیان جنایتکار گفته اند که نگاه داری بخش هایی از بدن کشته شدگان، مانند نگاهداری شاخ گوزن پس از شکار است[17]. اما "اپوزیسیون همسو" در کل دوران بوش با او همسو و همکار بود. با دسته راستی ترین بنیادها کار می کرد و هیچ گاه حتی یک انتقاد از بوش و دولت اش در آن زمان مطرح نساخت. آیا با ناقضان حقوق بشر و متجاوزان جنایتکار می توان در کشوری دیگر دموکراسی برساخت؟
اما قوی ترین ملاک(ملاک چهارم) برای شناخت "اپوزیسیون همسو"، نسبت آنها با رفتارهای سرکوبگرانه ی دولت اسرائیل است. به هیچ وجه حاضر به انتقاد از این نوع اعمال دولت اسرائیل نیستند. این گروه، هرگاه ادعایی در زمینه ی دفاع از حقوق بشر، دموکراسی، آزادی و این نوع آرمان ها مطرح ساختند، از آنها بخواهید که یک مقاله به زبان انگلیسی در انتقاد از اسرائیل منتشر کرده و در آن همان مواردی را که سازمان ملل تأیید کرده، ذکر نمایند. بدین ترتیب صحت مدعای آنها روشن می شود. "آزادی" را قبول دارید،از آزادی مردم فلسطین هم- در چارچوب طرح چهارجانبه ی آمریکا و اروپا و روسیه و سازمان ملل- دفاع کنید. مگر می شود ده ها بیانیه ی بسیار رادیکال سیاسی داخلی صادر کرد، صدها صفحه در نقد جمهوری اسلامی به درستی نوشت و برای کوچکترین مسأله ای روضه خوانی های عاشورایی کرد، اما به آمریکا و اسرائیل که رسید،مدعی شد که ما سیاسی نیستیم.
"اپوزیسیون همسو" از دو روش ناموجه برای دفاع از رفتارهای سرکوبگرانه ی دولت اسرائیل استفاده می کند. اول- روش نژاد پرستانه ای که فلسطینیان را "انسان" و واجد حقوق شهروندی و مدنی به شمار نمی آورد. در گذشته برده ها، سیاه پوستان و زنان را از فرایند دموکراسی حذف می کردند، امروز دولت اسرائیل فلسطینی ها را نه تنها از سرزمین های خود بیرون رانده، بلکه آنان را از فرایند دموکراسی حذف کرده است. "اپوزیسیون همسو" با این فرایند همسوست. دوم- ناقدان رفتارهای سرکوبگرانه ی و ناقض حقوق بشر دولت اسرائیل را کسانی معرفی می کند که خواستار نابود اسرائیل و جنگ به آن کشور هستند. در حاالی که شورای حقوق بشر سازمان ملل دولت اسرائیل را به ارتکاب جنایات جنگی محکوم ساخته است.آیا شورای حقوق بشر سازمان ملل و دیگر نهادهای حقوق بشری خواهان نابودی اسرائیل و جنگ با آن کشور هستند؟
برخی از اعضای "اپوزیسیون همسو" ملاک دیگری(ملاک پنجم) نیز برای تمایز بیان کرده اند که بسیار مفید است. گفته اند که منتقدان ما "روشنفکران تنزه طلب" هستند، اما سیاست همراه با "آلودگی" است، ما نیروی سیاسی هستیم و به لوازم منطقی و عملی این نوع سیاست ورزی پایبند هستیم. این تمایز، با یک قید درست است. "اپوزیسیون ملی"، آلوده ی سیاسی" نیست، فقط و فقط "اپوزیسیون همسو" است که از "آلودگی سیاسی" دفاع کرده و آن را تئوریزه می سازد.
ما نیازمند جهان، منطقه و کشوری هستیم که عدالت و دموکراسی و حقوق بشر در آن حاکم باشد، نه زور و قلدری و تبعیض. نمی توان در سطح داخل کشور خواهان عدالت و برابری(دموکراسی و حقوق بشر) بود و در سطح منطقه ای و بین المللی با زورگویان و تبعیض گران "همسو" و "همراه" و "هماهنگ" شد. جمهوری اسلامی رژیمی خودکامه و سرکوبگر است. نقد مدافعان حقوق بشر، روشنفکران قلمرو عمومی و "اپوزیسیون ملی" به این رژیم، از موضع نقض سیستماتیک حقوق بشر صورت می گیرد. هر جا بشری وجود داشته باشد، دارای حقوق است. دموکراسی و حق تعیین سرنوشت، یکی از حقوق مندرج در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است.
گزاره ی اول: "دشمن دشمن من، دوست من است".
گزاره ی دوم: "دوست دشمن من، دشمن من است".
گزاره ی سوم: "دوست دشمن دشمن من، دوست من است".
ابتدأ به مثال های ساده ی زیر توجه کنید تا گزاره های بالا معنای روشن تری بیایند:
گزاره ی اول: مقدمه ی اول- جمهوری اسلامی دشمن اصلی ماست. مقدمه ی دوم- دولت های غربی- خصوصاً دولت آمریکا- و دولت اسرائیل، دشمن جمهوری اسلامی هستند. نتیجه: دولت های آمریکا و اسرائیل، دوست و متحد ما به شمار می روند.
گزاره ی دوم: مقدمه ی اول:دولت سوریه، دوست و متحد دولت ایران است. مقدمه ی دوم: دولت ایران دشمن اصلی ماست. نتیجه: سوریه دشمن ما به شمار می رود.
گزاره ی سوم:مقدمه ی اول:دولت های عربستان سعودی و بحرین، دوستان و متحدان دولت آمریکا هستند. مقدمه ی دوم: دولت آمریکا دشمن دولت ایران است. نتیجه: دولت های عربستان سعودی و بحرین دوستان و متحدان ما به شمار می روند.
این رویکردی ایدئولوژیک است. این رویکرد در میان اپوزیسیون خریدار دارد. چرا؟ به طور طبیعی گروه های سیاسی به دنبال به زیر کشیدن زمامداران حاکم و جایگزین شدن به جای آنان هستند.اگر مخالف کل رژیم موجود باشند، به دنبال سرنگونی رژیم و جایگزین ساختن رژیمی جدید به جای آن هستند که خود نیز از زمامداران رژیم نوین خواهند بود."تسخیر قدرت سیاسی"، "منافع" متعددی به دنبال دارد. از این جهت، یکی از اقدامات اپوزیسیون، تشکیل ائتلاف با گروه های دیگر است. "اپوزیسیون ملی" طبعاً "امنیت ملی" و "منافع" ملی ایران و استقلال خود را در اتخاذ سیاست ملاک های اصلی قرار خواهد داد. اما "اپوزیسیون همسو"- خصوصاً آنان که جز "تسخیر قدرت" سودایی نداشته و برای رسیدن به قدرت نشان داده اند که حاضر به هرکاری هستند و حتی تا آنجا پیش رفته که با متجاوزان خونخوار به ایران نیز در یک جبهه علیه ایران جنگیده و برای دولت های دشمن در ایران ترور و انفجار صورت می دهند- برای رسیدن به قدرت به همین رویکرد ایدئولوژیک قدرت پرستانه عمل می کنند.
اما این رویکرد در میان "مدافعان حقوق بشر" و "روشنفکران قلمرو عمومی" نمی تواند جایگاهی داشته باشد. چرا؟
دست یابی به قدرت سیاسی خارج از ساحت کار و وظیفه ی "مدافعان و فعالان حقوق بشر" و "روشنفکران قلمرو عمومی" قرار دارد. اینها نیز "قدرتمند" هستند، اما قدرت شان ناشی از گرفتن پست های سیاسی نیست- که به دنبال آن نمی روند- بلکه قدرت شان ناشی از دفاع از حقوق بشر و مبارزه با ستمگران و تبعیض سازان است. در این مقام نیز یک بام و دو هوایی عمل نمی کنند. دولت ها دوست و دشمن آنان نیستند. دوستدار برابری و دشمن تبعیض های ناروا هستند. با هیچ دولت و گروه سیاسی تشکیل ائتلاف نمی دهند. نقض حقوق بشر توسط همه را می بینند و چشم بر سرکوب های دولت ها نمی بندند. برای روشن شدن محل نزاع، کافی است نگاهی به سه کشور عرب سوریه، بحرین و عربستان سعودی بیندازیم تا تفاوت رویکرد "اپوزیسیون همسو" با نهادهای حقوق بشری و روشنفکران قلمرو عمومی وضوح بیشتری بیابد.
دولت های عربستان سعودی، بحرین و سوریه؛ سه دولت استبدادی سرکوبگرند. میزان استبداد و عقب ماندگی سیاسی این سه رژیم با یکدیگر تفاوت های بسیار دارد. رژیم آل سعود یکی از عقب مانده ترین رژیم های سیاسی جهان است. هیچ نوع انتخاباتی نداشته است. در سال 2005 برای اولین بار و در سال 2011 برای دومین بار انتخابات شوراهای شهر را، فقط و فقط با حضور مردان برگزار کرد. در انتخابات سال جاری، فقط 450 هزار نفر از جمعیت 27 میلیونی آن کشور شرکت داشتند. پادشاه این خانواده وعده داده است که در انتخابات سومین دوره ی شوراهای شهر که در سال 2015 برگزار خواهد شد، به زنان نیز اجازه خواهد داد تا در این انتخابات شرکت کنند. این خبر بسیاری را خشنود کرد.
رانندگی زنان در عربستان سعودی همچنان ممنوع است.در سال 1990 آخوندهای وهابی رانندگی زنان را خلاف شرع اعلام کردند و این فتوا همچنان معتبر است. منال شریف، زن شجاع عربستانی، در 17 می 2011 در اقدامی اعتراضی، در شهر جده به مدت کوتاهی پشت رل نشست و به خاطر این عمل در اول خرداد سال جاری بازداشت و زندانی شد[1]. ویدئوی رانندگی هشت دقیقه ای او را ببینید تا به عمق انحطاط سعودی ها پی برید[2]. سپس 40 زن با الگو گرفتن از منال شریف، دست به "نافرمانی مدنی" زده و اقدام به رانندگی کردند[3]. زن دیگری نیز به دلیل رانندگی در مهر ماه سال جاری محکوم به شلاق خوردن شد[4].
اشتغال زنان در عربستان سعودی نیز نیازمند کسب مجوز از وزارت شئون اسلامی است. صدور مجوز مشروط به پنج شرط بسیار سخت گیرانه است.به همین دلیل اینک زنان تنها پنج درصد نیروی کار آن کشور را تشکیل می دهند.
سازمان عفو بین الملل در گزارشی 73 صفحه ای که در آذر ماه سال جاری منتشر کرد، به وضعیت حقوق بشر در عربستان سعودی به شدت انتقاد کرده است[5]. یکی از نکات این گزارش این است که آل سعود در قانون مبارزه ی با تروریسم، برپایی هرگونه تجمع مسالمت آمیز را "جنایت تروریستی" قلمداد کرده است[6]. هزاران تن از مردم این کشور بازداشت شده و در بدترین وضعیت در زندان ها به سر می برند. سعودی ها زنان خارجی را هم در روز روشن در وسط شهر با شمشیر گردن می زنند[7]. وضعیت زنان از نظر ازدواج های اجباری نیز بسیار وخیم است[8].
در حکومت جنایتکار سکولار سوریه، پوشش زنان آزاد است، اشتغال زنان آزاد است، 32 تن از 250 نماینده ی مجلس خلق آن کشور را زنان تشکیل می دهند، ده درصد جمعیت سوریه را مسیحیان تشکیل می دهند. آنان نگران هستند که با سقوط حکومت فعلی(اقلیت حداکثر 20 درصدی علوی ها) و پیروزی سلفی های متعلق به اکثریت اهل تسنن، وضع آنان بسیار بدتر از این که هست شود. در عین حال، مطابق قواعد دموکراسی راهی جز این وجود ندارد که اکثریت(اهل تسنن) حاکم باشد، نه اقلیت(علوی ها). البته در یک نظام دموکراتیک، دین و مذهب ملاک حاکم شدن زمامداران سیاسی نیست، ملاک صلاحیت، برنامه و آرای مردم است که در چارچوب حقوق بشر بوده و حکام نمی توانند حقوق اقلیت را نقض کنند.دموکراسی نظامی است که می توان زمامداران اصلی را از طریق صندوق های رأی برکنار کرد.
وضعیت حقوق بشر در کشور 700 هزار نفری بحرین نیز وخیم است. اقلیت اهل تسنن بر اکثریت شیعیانی که تبعیض آمیز با آنها رفتار می شود، حکم می راند. "کمیسیون مستقل تحقیق بحرین"- منصوب شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه، پادشاه بحرین- وقوع خشونت علیه معترضان را تأیید کرده است[9]. در اعتراضات مردمی این کشور 700 هزار نفری، به تأیید دولت، 43 تن کشته و بیش از 1600 نفر بازداشت شده اند(جمعیت ایران 110 برابر جمعیت بحرین است. اگر جمعیت بحرین با جمعیت ایران مقایسه شود، دولت بحرین طی آن مدت بسیار کوتاه 4730 نفر را کشته است. این تعداد کشته در بحرین را با توجه به میزان جمعیت می توان "جنایت علیه بشریت" به شمار آورد). بازداشت های خودسرانه و شکنجه زنداینان و مرگ زندانیان زیر شکنجه به طور سازمان یافته صورت گرفته است[10]. دولت این کشور شیعیان را متهم می سازد که قصد دارند حکومتی مانند جمهوری اسلامی در این کشور تشکیل دهند، اما شیعیان می گویند که فقط به دنبال برابری و رفع تبعیض هستند. رژیم بحرین ایران را نیز به دخالت و تحریک شیعیان متهم می سازد، اما "کمیسیون مستقل تحقیق بحرین" گفته است که: "شواهد صریحی مبنی بر دخالت ایران در ناآرامی های بحرین وجود ندارد"[11]. رژیم بحرین با وارد کردن ارتش عربستان سعودی توانست اعتراض ها را سرکوب کند. با این همه، رهبران شورای همکاری خلیج فارس با صدور بیانیه ی جدیدی- ضمن اشاره به وقایع بحرین- از ایران خواستند تا "دست از دخالت در امور داخلی اعضا بر دارد"[12]. البته نمی توان کتمان کرد که به وجود آمدن جمهوری اسلامی دیگری در بحرین،بر مشکلات منطقه افزوده و دیکتاتوری ای جایگزین دیکتاتوری پیشین می سازد.
نهادهای حقوق بشری- به عنوان مثال سازمان عفو بین الملل- نقض حقوق بشر در هر سه کشور را بی طرفانه گزارش می کنند، اما "اپوزیسیون همسو" چشم بر واقعیت های عربستان سعودی و بحرین می بندد و خواستار بمباران سوریه- به نام دخالت بشردوستانه- است. به تعبیر دیگر، نحوه ی رویارویی "اپوزیسیون همسو" با مسأله ی بهار عرب نیز مصداق یک بام و دو هوایی است. در یمن نیز طی دوران بهار عرب جنایات بسیاری صورت گرفته است. دولت های دوست "اپوزیسیون همسو" نیز واکنش چندانی به این جنایات نشان نداده اند. ارتش سکولار مصر یکی از ارتش های متحد دولت آمریکا است. ارتش این کشور به شدت مردم را سرکوب می کند. در اعتراض های روزهای اخیر نیز 14 تن را به قتل رسانده است. تصاویر مضروب کردن یک زن معترض و لباس از تن وی در آوردن در کف خیابان- در حالی که دو نظامی وی را کشیده و دیگری با لگد بر شکم او می کوبد، دردناک بود، اما صدای اعتراض "اپوزیسیون همسو" را در نیاورد[13]. اگر این تصاویر متعلق به سوریه بود، جنجالی به راه می انداختند.
مسأله ی دولت های آمریکا و اسرائیل، دولت های سوریه و ایران است، نه عربستان سعودی و بحرین که پایگاه های مهم آمریکا در آنها قرار دارد. نهادهای حقوق بشری دائماً به نقض حقوق بشر توسط دولت اسرائیل اعتراض می کنند. اوباما چند روز پیش اعلام کرد که هیچ یک از دولت های پیشین آمریکا به اندازه ی دولت او از دولت اسرائیل حمایت نکرده است[14]."اپوزیسیون همسو" نیز به همین اندازه در خدمت دولت اسرائیل بوده است.مگر برای این دولت در ایران ترور انجام نمی دهد؟ مگر مراکز نظامی را منفجر نمی کند؟ مگر اطلاعات هسته ای به دست آمده توسط هواپیماهای فوق مدرن جاسوسی بدون سرنشین و ماهواره ها را به نام گروه خود افشا نمی کند؟ مسأله این است که این "راه طی شده" امروزه پیروان تازه کاری در میان اپوزیسیون یافته که باید تا مدت ها نزد استادان این روش کارآموزی کنند.
از سوی دیگر، عربستان سعودی که با کمک به تغییر ساختار جمعیتی بحرین- یعنی دادن تابعیت بحرینی به سنی های خارجی- به دنبال ممانعت از افتادن حکومت به دست شیعیان است، همین رویه را به شکل دیگری در عراق تعقیب می کند. برای عربستان سعودی قابل قبول نیست که در یک کشور عربی(عراق)، شیعیانی که دارای اکثریت هستند،در رأس حکومت قرار گیرند. عربستان پول زیادی هزینه می کند تا وضعیت عراق را به هم به ریزد.
اما فعالان حقوق بشر و روشنفکران قلمرو عمومی نه تنها هیچ گاه وارد چنین زدوبندهایی نمی شوند، بلکه با معیار واحد از همه ی دولت ها- از جمله دولت آمریکا و اسرائیل- به دلیل نقض حقوق بشر انتقاد می کنند. روشنفکران قلمرو عمومی از فرایند دموکراتیزاسیون در کل منطقه حمایت به عمل می آورند. گذار دیکتاتوری های عربی(سوریه، عربستان سعودی، یمن، بحرین، کویت،مصر، عراق، تونس، مراکش، لیبی، قطر، امارات متحده ی عربی و...) به نظام دموکراتیک ملتزم به حقوق بشر- نه بنیادگرایی اسلامی سلفی ها - به سود مردم این جوامع و مردم ایران است.
از سوی دیگر،"اپوزیسیون ملی" نیز وارد چنین پروسه های "وابستگی" و "همراهی" و "پیروی" نمی شود."اپوزیسیون ملی"، مستقل است، نه "پادو"ی دولت های قدرتمند.
ملاک های زیادی برای شناخت "اپوزیسیون همسو" وجود دارد:
اولین ملاک این است که یک بام و دو هوایی هستند. به عنوان مثال، مدعی دفاع از "دخالت بشردوستانه" هستند،اما به کشوری که مطابق مصوبه ی شورای حقوق بشر سازمان ملل مرتکب "جنایات جنگی" شده است نمی گویند باید حمله نظامی صورت گیرد،ولی کشوری که هیچ گاه سازمان ملل نگفته مرتکب "جنایات جنگی" یا "جنایت علیه بشریت" شده است، "یاغی" معرفی کرده و فرمان می دهند که باید بمباران شود.
ملاک دوم این است که نسبت به جنایات دولت های خودکامه ی سرکوبگر متحد دولت آمریکا، یا سکوت می کنند، و یا بدتر از آن، جنایات آنها را به گونه ای موجه می سازند.
ملاک سوم همسویی و همکاری عملی با ناقضان حقوق بشر است. نهادهای حقوق بشری- به عنوان مثال سازمان عفو بین الملل- خواستار آن شده اند که جرج بوش به دلیل جرایمی که در "جنگ علیه تروریسم" مرتکب شده- از جمله استفاده ی از شکنجه- باید بازداشت شود[15]. این فقط یکی از جرایم جرج بوش بود. او فرمانده ی کل قوایی بود که نظامیان تحت فرمانش به زنان عراقی تجاوز کردند، غیر نظامیان را برای تفریح کشته و با با اجساد آنها عکس یادگاری می انداختند. پنتاگون بابت عکس های یادگاری سربازان آمریکایی با کشته شدگان افغانی که اشپیگل آلمان افشا کرد، رسماً عذرخواهی نمود. آنان یک گروه به نام "تیم کشتار" تشکیل داده و برای تفریح مردم غیر نظامی افغانستان را به قتل می رساندند [16]. نظامیان دیگری مردم غیر نظامی را کشته و بخش هایی از اجساد مقتولان بی گناه را به عنوان یادگاری با خود به آمریکا آورده بودند. نظامیان جنایتکار گفته اند که نگاه داری بخش هایی از بدن کشته شدگان، مانند نگاهداری شاخ گوزن پس از شکار است[17]. اما "اپوزیسیون همسو" در کل دوران بوش با او همسو و همکار بود. با دسته راستی ترین بنیادها کار می کرد و هیچ گاه حتی یک انتقاد از بوش و دولت اش در آن زمان مطرح نساخت. آیا با ناقضان حقوق بشر و متجاوزان جنایتکار می توان در کشوری دیگر دموکراسی برساخت؟
اما قوی ترین ملاک(ملاک چهارم) برای شناخت "اپوزیسیون همسو"، نسبت آنها با رفتارهای سرکوبگرانه ی دولت اسرائیل است. به هیچ وجه حاضر به انتقاد از این نوع اعمال دولت اسرائیل نیستند. این گروه، هرگاه ادعایی در زمینه ی دفاع از حقوق بشر، دموکراسی، آزادی و این نوع آرمان ها مطرح ساختند، از آنها بخواهید که یک مقاله به زبان انگلیسی در انتقاد از اسرائیل منتشر کرده و در آن همان مواردی را که سازمان ملل تأیید کرده، ذکر نمایند. بدین ترتیب صحت مدعای آنها روشن می شود. "آزادی" را قبول دارید،از آزادی مردم فلسطین هم- در چارچوب طرح چهارجانبه ی آمریکا و اروپا و روسیه و سازمان ملل- دفاع کنید. مگر می شود ده ها بیانیه ی بسیار رادیکال سیاسی داخلی صادر کرد، صدها صفحه در نقد جمهوری اسلامی به درستی نوشت و برای کوچکترین مسأله ای روضه خوانی های عاشورایی کرد، اما به آمریکا و اسرائیل که رسید،مدعی شد که ما سیاسی نیستیم.
"اپوزیسیون همسو" از دو روش ناموجه برای دفاع از رفتارهای سرکوبگرانه ی دولت اسرائیل استفاده می کند. اول- روش نژاد پرستانه ای که فلسطینیان را "انسان" و واجد حقوق شهروندی و مدنی به شمار نمی آورد. در گذشته برده ها، سیاه پوستان و زنان را از فرایند دموکراسی حذف می کردند، امروز دولت اسرائیل فلسطینی ها را نه تنها از سرزمین های خود بیرون رانده، بلکه آنان را از فرایند دموکراسی حذف کرده است. "اپوزیسیون همسو" با این فرایند همسوست. دوم- ناقدان رفتارهای سرکوبگرانه ی و ناقض حقوق بشر دولت اسرائیل را کسانی معرفی می کند که خواستار نابود اسرائیل و جنگ به آن کشور هستند. در حاالی که شورای حقوق بشر سازمان ملل دولت اسرائیل را به ارتکاب جنایات جنگی محکوم ساخته است.آیا شورای حقوق بشر سازمان ملل و دیگر نهادهای حقوق بشری خواهان نابودی اسرائیل و جنگ با آن کشور هستند؟
برخی از اعضای "اپوزیسیون همسو" ملاک دیگری(ملاک پنجم) نیز برای تمایز بیان کرده اند که بسیار مفید است. گفته اند که منتقدان ما "روشنفکران تنزه طلب" هستند، اما سیاست همراه با "آلودگی" است، ما نیروی سیاسی هستیم و به لوازم منطقی و عملی این نوع سیاست ورزی پایبند هستیم. این تمایز، با یک قید درست است. "اپوزیسیون ملی"، آلوده ی سیاسی" نیست، فقط و فقط "اپوزیسیون همسو" است که از "آلودگی سیاسی" دفاع کرده و آن را تئوریزه می سازد.
ما نیازمند جهان، منطقه و کشوری هستیم که عدالت و دموکراسی و حقوق بشر در آن حاکم باشد، نه زور و قلدری و تبعیض. نمی توان در سطح داخل کشور خواهان عدالت و برابری(دموکراسی و حقوق بشر) بود و در سطح منطقه ای و بین المللی با زورگویان و تبعیض گران "همسو" و "همراه" و "هماهنگ" شد. جمهوری اسلامی رژیمی خودکامه و سرکوبگر است. نقد مدافعان حقوق بشر، روشنفکران قلمرو عمومی و "اپوزیسیون ملی" به این رژیم، از موضع نقض سیستماتیک حقوق بشر صورت می گیرد. هر جا بشری وجود داشته باشد، دارای حقوق است. دموکراسی و حق تعیین سرنوشت، یکی از حقوق مندرج در اعلامیه ی جهانی حقوق بشر است.
Subscribe to:
Posts (Atom)