Monday, 24 September 2012

جــــای مُهــــر بــــر پیشـانی!
از هادی خرسندی
-----------------------
گفتم که فلان کسک عجب مرد خداست
انگار که دائما به تسبیح و دعاست

از بس بکند عبادت و راز و نیاز
پیشانی او سوخته از مهر نماز!

گفتا نه ز دین بود نه از بیدینی
آن پینه که در ناصیه اش میبینی

او صاحب جسم و جان حاصلخیز است
زینگونه موادّ قهوهای لبریز است

وان مادّه ای که هست تنها هنرش
از باسن او آمده تا مغز سرش!

از غایت انباشتگی، در غَلَیان
در جان و تناش هماره دارد جریان

یکذره که نشت کرده در پیشانی
تو ساده دل از عبادتش میدانی!

خوب است توجه بکند دشمن و دوست
کز کوزه همان برون تراود که در اوست

No comments:

Post a Comment