جــــای مُهــــر بــــر پیشـانی!
از هادی خرسندی
-----------------------
گفتم که فلان کسک عجب مرد خداست
انگار که دائما به تسبیح و دعاست
از هادی خرسندی
-----------------------
گفتم که فلان کسک عجب مرد خداست
انگار که دائما به تسبیح و دعاست
از بس بکند عبادت و راز و نیاز
پیشانی او سوخته از مهر نماز!
گفتا نه ز دین بود نه از بیدینی
آن پینه که در ناصیه اش میبینی
او صاحب جسم و جان حاصلخیز است
زینگونه موادّ قهوهای لبریز است
وان مادّه ای که هست تنها هنرش
از باسن او آمده تا مغز سرش!
از غایت انباشتگی، در غَلَیان
در جان و تناش هماره دارد جریان
یکذره که نشت کرده در پیشانی
تو ساده دل از عبادتش میدانی!
خوب است توجه بکند دشمن و دوست
کز کوزه همان برون تراود که در اوست
پیشانی او سوخته از مهر نماز!
گفتا نه ز دین بود نه از بیدینی
آن پینه که در ناصیه اش میبینی
او صاحب جسم و جان حاصلخیز است
زینگونه موادّ قهوهای لبریز است
وان مادّه ای که هست تنها هنرش
از باسن او آمده تا مغز سرش!
از غایت انباشتگی، در غَلَیان
در جان و تناش هماره دارد جریان
یکذره که نشت کرده در پیشانی
تو ساده دل از عبادتش میدانی!
خوب است توجه بکند دشمن و دوست
کز کوزه همان برون تراود که در اوست
No comments:
Post a Comment