همزمان با اعلام نخستین نتایج آراء که نشان از پیروزی حسن روحانی دارد یادداشتها و زمزمههای اصولگرایان آغاز شده و دنبال مقصر میگردند.
آنها در سال ۹۲ گفتند علت شکستشان تفرقه و عدم ائتلاف بود و این بار با حداکثر ائتلاف آمدند و باز هم باختند.
اصولگرایان سالها تلاش کردند تا هویتهای جمعیِ مردم را از بین ببرند و هویت تازه جعل کنند؛ نه به سندیکاها و احزاب و انجمنها رحم کردند و نه حتی به مهمانیهای خصوصی مردم. دفاتر پرطرفدارترین حزب کشور پلمپ شد و دبیران کل احزاب زندانی شدند و رهبران جریانهای هویتبخش مانند جنبش سبز به حصری رفتند که حالا ۷ساله شده؛ به جایش «سید محرومان» ساختند و گمان کردند شعار کار و کرامت میتواند جای هویّت را بگیرد.
آخرِ قصه اما شگفتانگیزتر بود! جریانی که یک عمر به جان موسیقی افتاد مجبور شد به پای موسیقی بیفتد. اما چون پیشتر «ربّنا» را فروخته بود چارهای نداشت جز اینکه با همهی حیثیتاش «جیگیلی» را بخرد و عجبا که ممنوعیت موسیقی در کشورمان دو بانیِ حقوقی و حقیقی داشت؛ اولی دستگاهِ قضائی بود و دومی جریانِ هنرستیز مذهبی. ابراهیم رئیسی اما هم معاون اولِ اولی بود و هم عزیزدُردانهی دومی! حالا او با جریانی که «حبیب» را تا روز مرگ در روستای تنهاییاش در انتظار اجازه گذاشت و مفاخر و بزرگانی مثل استاد بنان و خانم هایده را تا پایان زندگیشان، به زبان تحقیر، مُطرب و رقاصه خواند به جایی رسیده بودند که بر تابلوهایشان بصیرتِ تتلو را به رخ ملت بکشند. سخن از شخص امیر تتلو نیست که او هم خوانندهایست و هواداران خود را دارد و دلش میخواست مجوز بگیرد و چه بسا فهمیده بود مظنهی بازار اصولگرایان را و داشت معوّقات جوانیاش را با چکهای آنها نقد میکرد. سخن در سرگردانیِ جریانی است که با کمترین هوش سیاسی و اجتماعی، بیشترین قدرت و ثروت و اختیارات را در کشور دارد؛ با شعار «تغییر» میآید در حالی که خود را تغییر نداده و هنوز در جهل و تعصبِ «انقلابی» خود گرفتار است و به «دیپلمات»نبودنش افتخار میکند.
No comments:
Post a Comment